اگر قرار باشد شانس خود را در شش ماه آینده دوبرابر کنید، چه کاری انجام میدهید؟ احتمالا از شنیدن این سوال تعجب کردید؛ زیرا از کودکی به ما گفته شده است که شانس یک اتفاق تصادفی و غیرقابلکنترل شبیه به هوای آفتابی یا بارانی است که تنها باید منتظر وقوع آن بمانیم. اما اگر نگاهی به تاریخ بشر بیندازیم، متوجه میشویم که این تصور درست نیست. هزاران سال، انسان در مورد گرما و سرما همینطور فکر میکرد و تنها راه بقا را سازگاری با شرایط میدانست؛ اما به مرور زمان مهندسی اقلیم را یاد گرفت و برای رهایی از گرما سیستمهای سرمایشی، برای مقابله با سرما گرمایش مرکزی و برای حفظ تازگی موادغذایی یخچال را ساخت.
نکته جالب این است که معمولاً در مناطقی با سختترین شرایط آبوهوایی، بهترین مهندسان اقلیم پرورش یافتهاند. دوبی، شهری در دل بیابان، اکنون از پیشرفتهترین فناوریهای تهویه مطبوع برخوردار است و اسلو در سرمای شمال اروپا، الگوی گرمایش شهری به شمار میرود. در مقابل، شهرهایی با آبوهوای معتدلتر مانند لندن یا آمستردام، در برابر یک تابستان نسبتا گرم بهسادگی با مشکل مواجه میشوند.
همین الگو در مفهوم «شانس» هم وجود دارد. بسیاری از افراد که به آنها «مهندسان شانس» گفته میشود، همان افرادی هستند که بهخاطر مواجهه با سختیها و بدبیاریهای متعدد، بهناچار یادگرفتهاند چطور فرصت خلق کنند و از دل ناملایمات، مسیرهای جدید بیابند. در مقابل، افرادی که همواره در مسیرهای امن و هموار قرار داشتهاند، معمولاً چیزی از «مهندسی شانس» نمیدانند. این همان عبارت معروف است که میگوید: «برخی در زمان باران، دنبال پناه میگردند و برخی دیگر چتر میسازند.» اگر جزء دسته دوم هستید، پیشنهاد میکنم با این مطلب از میهن بلاکچین همراه باشید تا با ۱۲ قانون برای دو برابر کردن شانس آشنا شویم.
معرفی ۱۲ قانون مهندسی شانس

پیش از آنکه به قوانین و مهارتهای دوبرابر کردن شانس بپردازیم، بد نیست کمی درباره خودِ شانس و انواع آن صحبت کنیم. بسیاری از ما شانس را مفهومی کاملاً تصادفی میدانیم؛ اما واقعیت این است که همه انواع شانس یکسان نیستند. بهطور کلی میتوان دو نوع «شانسِ اتفاقی» و «شانسِ مهارتی» را از یکدیگر متمایز کرد.
- شانس اتفاقی (Luck-Luck) همان اتفاقی است که هیچ کنترلی بر آن نداریم؛ مثلا منطقه جغرافیایی که در آن متولد میشویم، خانوادهای که در آن بزرگ میشویم یا شرایطی که بهصورت ناگهانی نصیبمان میشوند. این نوع شانس، حاصل تصادف است و هرچقدر هم تلاش کنیم، نمیتوانیم آن را تغییر دهیم.
- در مقابل، شانس مهارتی (Skill-Luck) نوعی از شانس است که میتوان آن را ساخت یا دستکم زمینهاش را فراهم کرد. برای مثال، زمانیکه فردی تصمیم میگیرد از شهری به شهر دیگر برود چون میداند در آنجا فرصتهای بیشتری برای رشد و موفقیت وجود دارد، در واقع در حال «مهندسی شانس» خود است.
بنابراین منظور ما از «چطور میتوان در شش ماه آینده شانس خود را دو برابر کرد؟» همین شانس مهارتی است که میتوانیم با انتخابهای درست، زمینه آن را فراهم کنیم.
قانون اول؛ تماسهای بدون برنامه بگیرید
احتمالا شما هم با من همنظر هستید؛ طی سالهای گذشته تماسهای تلفنی خودجوش تقریبا از زندگی روزمره ما حذف شدهاند. بهجای اینکه گوشی را برداریم و مستقیما با کسی تماس بگیریم، ترجیح میدهیم زمان گفتوگو را اول در یک تقویم آنلاین تنظیم و بعد لینک جلسه را برای طرف مقابل ارسال کنیم. اما این برنامهریزی بیش از اندازه، ما را از عنصر «اتفاق» دور کرده است.
زمانیکه گفتوگویی از پیش تعیین میشود، معمولاً هدف و دستور جلسه مشخص است؛ بررسی گزارشها، هماهنگی پروژه یا تبادل نظر درباره یک فعالیت مشخص. اما تماسهای بدون برنامه، فضای گفتوگو را باز میگذارند. ممکن است شما بپرسید «حالت چطور است؟ اوضاع چطور پیش میرود؟» و طرف مقابل، در حین پاسخ به مشکلی اشاره کند. همینجا سر صحبت باز میشود، شروع میکنید دنبال راهحل بگردید و در نهایت جرقه یک ایده ناب یا فرصت همکاری غیرمنتظره روشن میشود.
آری امانوئل (Ari Emanuel) یکی از موفقترین مدیران حوزهی سرگرمی است که هر روز دهها تماس ناگهانی میگیرد و همیشه با این جمله شروع میکند: «میتونم الان کمکت کنم؟» این تماسها در ظاهر اهمیتی ندارند؛ اما ممکن است فرصتهایی را رقم بزنند که در هیچ تقویم و برنامهای نوشته نشده است.
قانون دوم؛ از آدمهای خستهکننده دوری کنید

این قانون دو وجه دارد. اول، از معاشرت با کسانی که برایتان الهامبخش نیستند و گفتوگو با آنها انرژی شما را میگیرد، پرهیز کنید. دوم، تلاش کنید خودتان هم یکنواخت و بیانرژی نباشید.
افراد جذاب و کنجکاو معمولاً شانس بیشتری برای دیده شدن، پیشنهاد گرفتن و حضور در موقعیتهای غیرمنتظره دارند. البته نه به این دلیل که باهوشتر هستند؛ بلکه به این خاطر که در ذهن دیگران ماندگار میشوند. زمانیکه فرصتی برای همکاری پیش میآید، معمولاً اولین کسی که به ذهن خطور میکند، همان فردی است که حضورش انرژیبخش است و حرفی برای گفتن دارد.
قانون سوم؛ ذهنیت شطرنج در برابر ذهنیت بختآزمایی
در زندگی با دو نوع نگاه میتوان پیش رفت؛ یکی ذهنیت بختآزمایی، که همهچیز را به شانس میسپارد و دیگری ذهنیت شطرنج که در هر موقعیت به دنبال الگو، منطق و مهارت میگردد. انسانهایی که ذهنیت شطرنج دارند، حتی در موقعیتهای تصادفی دنبال راهی برای بهبود نتیجه هستند. تاجر، کارآفرین یا سرمایهگذاری که تنها به «شانس بازار» تکیه کند، معمولاً بازنده است؛ اما کسی که در هر نوسان، بهدنبال الگو، داده و استراتژی میگردد، به دست خودش «شانس» میسازد.
قانون چهارم؛ دوراهی شانس

در مسیر زندگی، گاهی انسان میان دو گزینه همارزش گرفتار میشود. در چنین موقعیتی، یک قانون نانوشته، اما ارزشمند وجود دارد که میگوید: «گزینهای را انتخاب کنید که فکر میکنید در آینده برایتان شانس بیشتری خواهد ساخت.» ممکن است بین ماندن در خانه برای تماشای فیلم یا رفتن به همایشی در مورد استراتژیهای سرمایهگذاری مردد باشید. چنین انتخابهایی شاید در لحظه کوچک و بیاهمیت به نظر برسند؛ اما بذر شانسهای بزرگ را میکارند.
قانون پنجم؛ حلقه واسط ارتباط دیگران باشید
اگر دو نفر از دوستانتان میتوانند از آشنایی با هم سود ببرند، آنها را به هم معرفی کنید. این کار شاید فقط در حد ارسال یک ایمیل وقت شما را بگیرد، اما ممکن است مسیر زندگی آنها را تغییر دهد؛ شاید یکی دیگری را استخدام کند یا با هم کسبوکاری راهاندازی کنند. شبکهسازی مانند تقسیم کیک نیست که سهم شما کمتر شود؛ بلکه چندبرابر رشد میکند. هیچ کار دیگری نیست که در ۳۰ ثانیه چنین بازدهی داشته باشد. فقط مراقب باشید افرادی را به همدیگر معرفی کنید که هر دو طرف از آن ارتباط نفع ببرند، نه اینکه فقط به سود یکی تمام شود.
قانون ششم؛ از دنبال کردن افراد مشهور پرهیز کنید
دنبال کردن افراد مشهور یا موفق معمولاً نتیجهای ندارد؛ زیرا در میان انبوهی از طرفداران شما اصلا دیده نمیشوید. اکثر این افراد ترجیح میدهند با کسانی وقت بگذرانند که پیش از شهرت در کنارشان بودهاند. بنابراین، بهتر است دایره ارتباطی خود را با افراد بااستعداد همسطح خودتان شکل دهید، به آنها کمک کنید و موفقیتهایشان را جشن بگیرید. اگر این افراد پنج یا ده سال بعد به قله پیشرفت برسند، شما همان فردی هستید که از ابتدا در کنارشان بودهاید. چنین رابطههایی بسیار ارزشمندتر از دنبال کردن چهرههای مشهور هستند.
قانون هفتم؛ با افزایش سن، کنجکاوتر شوید
کنجکاوی مانند مفاصل بدن است؛ اگر آن را تقویت نکنید، با گذر زمان ضعیف میشود. اگر سن شما بالای ۲۵ سال است، این قانون ساده را بهخاطر بسپارید: «اولین برداشت شما از پدیدههای جدید احتمالاً اشتباه است.» اگر در مورد موضوعات و مباحث جدید، نظری ندارید، اشکالی ندارد؛ اما اگر میخواهید نظر بدهید، دستکم ۲۰ ساعت دربارهاش وقت بگذارید، با کسانی که در آن زمینه فعالیت میکنند صحبت کنید و خودتان هم آن را امتحان کنید. این کار باعث میشود سالها از همسنوسالهایتان جلوتر باشید.
قانون هشتم؛ تابلوی امتیاز را پاک کنید
بسیاری از افراد، روابط با دیگران را شبیه به یک “تابلوی امتیاز” میبینند؛ یعنی هر بار که کاری برای دیگری انجام میدهند، احساس میکنند امتیازی دادهاند و انتظار دارند طرف مقابل آن را جبران کند.
این طرز فکر دو مشکل دارد؛ اول اینکه اغلب روابط در حالت ۰-۰ متوقف میشوند، چراکه هر دو منتظر هستند طرف مقابل قدم اول را بردارد. ثانیا چنین دیدگاهی، رابطه را به بازی جمع صفر ( Zero-Sum Game) تقلیل میدهد، یعنی طرفین رابطه فکر میکنند اگر دیگری سود کند، او بههمان اندازه ضرر کرده است. مثلا اگر امتیازها ۶-۵ باشد، یکی از طرفین فکر میکند ۱ امتیاز باخته است، درحالیکه درواقع ۵ امتیاز جلو است.
مهنسان شانس این تابلوی ذهنی را پاک کردهاند. آنها زودتر از دیگران، بیچشمداشت و بدون محاسبه منفعت شخصی میبخشند. هنگامیکه بدون انتظار و از روی سخاوت میبخشید، دایره روابطتان بزرگتر میشود. شاید بعضیها از شما سوءاستفاده کنند، اما در مقایسه با روابط ارزشمندی که میسازید، اینها اهمیتی ندارند.
قانون نهم؛ سراغ افراد با استعداد بروید
میگویند زمانیکه کسی وارد زندان میشود، باید روز اول به قویترین زندانی مشت بزند تا دیگران از او حساب ببرند. اما در دنیای واقعی، نسخه معکوس این توصیه جواب میدهد. در زندگی، بهجای مقابله با دیگران، سراغ بااستعدادترین آدمهایی که میشناسید بروید و بدون چشمداشت به آنها کمک کنید؛ پروژهها و کسبوکارشان را در شبکههای اجتماعی معرفی کنید، بازخورد بدهید و ارتباطاتشان را گسترش دهید. آدمهای موفق هیچوقت حامیان اولیه خود را فراموش نمیکنند.
قانون دهم؛ روی معرفی خودتان کار کنید
در بسیاری از مواقع، افراد هنگام معرفی خود به یک توضیح مبهم یا سطحی بسنده میکنند.
مثلاً میگویند «من در زمینه بازاریابی کار میکنم» یا «در حوزه فناوری فعال هستم». در حالیکه بهتر است مشخصا بگویند «من برای برندهای فینتک، کمپینهای تبلیغاتی خلاقانه میسازم و از این طریق به افزایش فروش آنها در شبکههای اجتماعی کمک میکنم.» هنگامیکه خودتان را بهطور واضح معرفی کنید، دیگران فورا میفهمند در چه زمینههایی میتوانند به شما کمک کنند و فرصتهای مناسب را برایتان پیدا خواهند کرد.
«مهندسی شانس» یعنی تبدیل شدن به یک رابط (API) ساده و قابلدرک که دیگران بتوانند بهراحتی با او ارتباط بگیرند و فرصتها را به اشتراک بگذارند.
قانون یازدهم؛ ورودیهای خوششانسی را ردیابی کنید
شانس همیشه بلافاصله نتیجه نمیدهد. بسیاری از اتفاقهای خوب، حاصل اقداماتی هستند که سالها پیش انجام دادهایم. شاید در سال ۲۰۲۲ یک مقاله منتشر کرده باشید و تازه در ۲۰۲۵ یک سرمایهگذار به خاطر همان مقاله سراغتان بیاید یا شاید امروز کسی را به فرد دیگری معرفی کنید و آن ارتباط تازه دو سال بعد باعث یک فرصت شغلی بزرگ شود.
چون فاصله میان «عمل» و «نتیجه» زیاد است، بیشتر افراد از ادامه دادن دست میکشند. اما مهندسان شانس میدانند که باید به جای تمرکز بر نتیجه، ورودیهای شانس را دنبال کنند؛ چند نفر را به هم معرفی کردهاید؟ به چند نفر کمک کردهاید؟ چند ریسک حسابشده انجام دادهاید؟ اگر نرخ «ورودیهای شانس» بالا باشد، دیر یا زود نتایج ظاهر میشوند. درست است که زمان وقوع دست شما نیست؛ اما حجم اقدامات و کیفیت ارتباطات کاملاً در کنترل شما است.
قانون دوازدهم؛ در تبلیغ کردن مهارت پیدا کنید
تبلیغات فقط برای فروش کالا نیست، بلکه یک «فرامهارت» است که تقریباً در همه عرصهها کاربرد دارد. کسی که میتواند برای یک محصول، متن متقاعدکنندهای بنویسد، میتواند در رزومه، مصاحبه کاری یا حتی هنگام معرفی یک ایده به دیگران هم همین کار را انجام دهد. بسیاری از افراد تواناییهای ارزشمندی دارند، اما چون نمیتوانند آنها را درست معرفی کنند، فرصتهای زیادی را از دست میدهند. اگر یاد بگیرید چطور ارزش کارتان را بهزیبایی و قانعکننده بیان کنید، عملاً درهای شانس را به روی خود باز خواهید کرد.
قانون سیزدهم؛ کمی بیشتر از انتظار دیگران عمل کنید

قرار بود ۱۲ قانون برای دوبرابر کردن شانس معرفی کنیم، اما گفتیم چرا مثل نانواهای قدیم عمل نکنیم. همانها که طبق سنت “baker’s dozens” وقتی کسی ۱۲ عدد نان سفارش میداد، یکی بیشتر به او میدادند. راز رضایت و وفاداری مشتری در همان «یک نان بیشتر» نهفته بود.
در زندگی هم سخاوت غافلگیرکننده باعث وفاداری و اعتماد میشود. اگر کسی از شما یک کتاب خواست، آن را برایش بخرید. اگر قرار است پروژهای را تا روز جمعه تحویل دهید، پنجشنبه آماده کنید. اگر دوستی برای برگزاری یک رویداد از شما کمک خواست، کمی زودتر بروید و در آمادهسازی مقدمات همراهش باشید. همین لطفهای کوچک باعث میشوند در ذهن دیگران ماندگار شوید، به شما اعتماد کنند و در زمان مناسب، لطفتان را چند برابر جبران کنند. در مهندسی شانس، همین «۱»های کوچک معجزه میکند.
جمعبندی
اکثر افراد تصور میکنند شانس باید بیخبر در خانه را بزند و زندگیشان را متحول کند. اما واقعیت این است که در بیشتر موارد این ما هستیم که باید با مهندسی شانس، زمینه را برای اتفاقات خوب مهیا کنیم. در این مطلب ۱۳ قانون دوبرابر کردن شانس را معرفی کردیم؛ قوانینی که نشان میدهد «خوششانس بودن» بیش از اینکه به بخت وابسته باشد، به نگرش و کنش ما بستگی دارد. شما چطور شانس خود را ساختهاید؟ آیا لحظهای در زندگیتان بوده است که یک تصمیم ساده، مسیرتان را تغییر داده باشد؟ تجربهها خود را با ما و سایر کاربران به اشتراک بگذارید، شاید روایت شما جرقه مهندسی شانس را در ذهن نفر بعدی روشن کند.













