آخرین اخبار:

اخبار آلتکوین02 اردیبهشت 1404
ریپل در مسیر ۳ دلاری؟ تحلیل آنچین سیگنال صعودی میدهد

اخبار بیت کوین02 اردیبهشت 1404
احتمال اصلاح سنگین در بازارهای آمریکا؛ بررسی تاثیر آن بر قیمت بیت کوین

اخبار بیت کوین02 اردیبهشت 1404
ابهام در مسیر بیت کوین؛ اصلاح موقت یا ادامه صعود؟

اخبار آلتکوین02 اردیبهشت 1404
بررسی ۳ آلت کوین که باید در هفته آخر آوریل زیر نظر داشت؛ رشد پیوسته بازار ارزهای دیجیتال

تحلیل فاندامنتال02 اردیبهشت 1404
انقلاب ETFهای رمزارزی: پس از بیت کوین و اتریوم، نوبت کدام غولها و شگفتیهاست؟

اخبار بیت کوین01 اردیبهشت 1404
آرتور هیز: این آخرین فرصت برای خرید بیت کوین زیر ۱۰۰ هزار دلار است!
قیمت ارز های دیجیتال
حجم کل بازار
2967 تریلیون دلار
معاملات 24h
103 تریلیون دلار
سهم بیت کوین
63.35%
نرخ تتر
78,343.24 تومان
دسته بندی ها
آخرین مطالب

تحلیل تکنیکال یا پیشگویی؟ نگاهی صادقانه به دنیای تریدر
05 اردیبهشت 1404
بازار رمزارزها همیشه در حال تغییر است؛ در این مقاله از میهن بلاکچین قصد داریم با معاملهگران و تریدرهایی آشنا شویم که زبان این نوسانات را خوب میفهمند.
در طبقه سوم برجی فرسوده و چندصدساله در قلب کیف، شش مانیتور شلوغ و پرهیاهو قیمت بیت کوین را لحظهبهلحظه نمایش میدهند. میان خطوط و اشکال متغیر نمودارها، الگویی پدیدار میشود و برایان – معاملهگر ۳۳ سالهای که فقط اجازه داده نام کوچکش عنوان شود – بلافاصله واکنش نشان میدهد. تحلیل آنیاش را در چتباکس گروهی تلگرامی تایپ میکند: او الگوی معروفی به نام «گوه نزولی - falling wedge formation» را تشخیص داده است. برای افراد وارد، این یعنی: قیمت در حال کاهش است، اما با سرعتی کمتر و بهزودی قرار است جهشی شدید رو به بالا داشته باشد.
چند ثانیه بعد، این تحلیل خلاصهشده روی صفحه گوشی حدود ۳۰۰ عضو گروه تریدرهای VIP برایان به نام «WhaleTank» ظاهر میشود. هر یک از این افراد ماهانه مبلغ قابلتوجهی پرداخت میکنند تا به تحلیلهای شبانهروزی برایان دسترسی داشته باشند و – بهمعنای واقعی کلمه – دنبالهرو هر حرکت او باشند. اعضای گروه با پرداخت تنها ۰.۱٪ از یک بیت کوین در ماه، میتوانند رباتهای معاملاتی خود را طوری تنظیم کنند که دقیقاً همان معاملات برایان را کپی کرده و همراه با او در پیچوخم امواج فیبوناچی حرکت کنند. برایان موجی است که میتواند همه را بالا بکشد... یا اگر اشتباه کند، گردابی که همگی را به پایین میکشد.
[sc name="box" type="info" link="https://mihanblockchain.com/the-art-of-crypto-trading-classic-patterns/" content="۵ الگوی کلاسیک در ترید ارزهای دیجیتال که هر کسی باید بشناسد!" ][/sc]
خوشبختانه، یکی از دنبالکنندگان او با نام مستعار «آدرنالین» میگوید:
برایان واقعاً تریدر خیلی خوبی است.
برایان عضوی از جامعهای زیرزمینی و عمدتاً ناشناس از معاملهگران پرسرعت رمزارزهاست که در بازارهایی با نظارت کم و دستکاری زیاد بهدنبال ثروتاند. در حالی که نوسانات کلی قیمت بیت کوین تحت سلطه سرمایههای کلان است، هزاران – اگر نگوییم میلیونها – معاملهگر دیگر در حاشیهها فعالیت میکنند: از خانههای ساحلی در میامی گرفته تا آپارتمانهای تنگ و تاریک در گلاسگو و استودیوهای مجهز در کیف؛ دنیایی کاملاً متفاوت از والاستریت. آنها بهجای نگهداشتن رمزارز و امید به سود بلندمدت، با نوسانات بازار معامله میکنند – چه بازار صعودی باشد، چه نزولی.
اگر تریدر خوبی باشید، وقتی میتوانید با لوریج یا همان اهرم ۱۰۰ برابری (بسیار پرریسک) معامله کنید و سیگنالهایتان را از Discord بگیرید، دیگر چه نیازی به بانک سرمایهگذاری یا صندوق پوشش ریسک دارید؟
در دنیای رمزارزها، قوانین معمول جایی ندارند
در بازار سهام، معاملهگران با بررسی «فاندامنتالها» پیشبینی میکنند؛ یعنی واقعیتهایی که پشت ارزشگذاری یک شرکت قرار دارد. آنها میتوانند اخبار را چک کنند، با مدیرعامل تماس بگیرند یا حتی با کارآموز شرکت رابطه داشته باشند. اما در دنیای بیت کوین – یا بازارهای بیدروپیکر آلت کوینها که هر روز دهها پروژه بیارزش با اسامی عجیبی مثل «Morguecoin» (سکه مردهشویخانه) خلق میشوند – این روشها کارایی ندارند.
باور رایج و البته بحثبرانگیزی بین بسیاری از تریدرها این است که نوسانات قیمت در این بازارها، بازتاب هیچ واقعیت عمیقی نیست؛ بلکه صرفاً رفتارهای عجولانه و احساسی خود معاملهگران را نشان میدهد.
اسکات ملکر، دیجی ۴۳ سالهای که حالا به معاملهگری حرفهای تبدیل شده و در توییتر با نام «Wolf of All Streets» شناخته میشود و بیش از ۷۰ هزار دنبالکننده دارد، میگوید:
هیچکس نمیتواند صورت مالی شرکت بیت کوین را بررسی کند. قیمت رمزارزها فقط به این دلیل بالا یا پایین میرود که مردم در حال خرید یا فروشند.
و چرا مردم میخرند و میفروشند؟ به این دلیل که باقی مردم هم همین کار را میکنند. او میگوید:
این موضوع نوعی پیشگویی خودتحققپذیر است، آن هم در خالصترین شکل خود.
اگر این خرید و فروشهای دیوانهوار را به دادههای عددی تبدیل کنید، کمکم الگوهای قابل پیشبینی پدیدار میشوند. این همان جایی است که تحلیل تکنیکال وارد میدان میشود: هنر خواندن نمودارها. ملکر از طرفداران پروپاقرص تحلیل تکنیکال است. هر شب، بعد از یک روز نسبتاً عادی – مثل حضور در کنفرانسهای رمزارزی، نوشتن خبرنامه، شوخی در توییتر و وقتگذرانی با بچههایش – لپتاپش را باز میکند و دنبال الگوهایی میگردد که به گفته خودش «بازتاب احساسات انسانی در بازار هستند – جایی که طمع سر باز میزند و جایی که پول هوشمند از ترس دیگران سوءاستفاده میکند.
اینکه نمودار مربوط به چه کوینی باشد، برایش اهمیتی ندارد. او با خنده میگوید:
ممکن است پروژهای باشد که روی درمان سرطان تمرکز دارد، یا پروژهای که به بچههای آفریقایی سیگار میدهد – من از کجا بدانم؟
معاملهگران مثل او در حاشیهها فعالیت میکنند: از ویلاهای ساحلی در میامی گرفته تا اتاقهای تنگ و تاریک گلاسگو و استودیوهای شیک در کیف – دنیایی جدا از والاستریت.
او در دیسکورد، توییتر و ردیت، به دنبال نشانهها سرک میکشد. اگر زمانی را در فضای کریپتویی توییتر گذرانده باشید، حتماً با محتوای عجیبی که او هر روز با آن سر و کار دارد، مواجه شدهاید: نمودارهایی پر از خط و خطوط و اصطلاحاتی که بیشتر به تاکتیکهای نظامی شبیهاند؛ مثل «گوه صعودی»، «دو قله»، «فنجان و دسته». گاهی هم حتی الگوهای طنزآمیز!
وقتی فرصتی به چشمش بخورد – مثلاً اگر Thorecoin بخواهد از مقاومت ۰.۰۰۰۳۴ دلاری خود عبور کند – معاملهاش را برنامهریزی میکند و آلارم میگذارد. گاهی اگر منبع را معتبر بداند، صرفاً به پیشبینی نمودار اعتماد میکند. اما اصولاً به تحلیلهای شبهطالعبینی علاقهای ندارد. میگوید:
الگوها کار میکنند، نه به این دلیل که طبیعت اینطور میخواهد، بلکه به این دلیل که همه به همان الگو نگاه میکنند.
در واقع، ملکر بیشتر اهل «بازی در لایه بالاتر» است: او براساس باور افراد به تحلیل تکنیکال معامله میکند. از نظر او، اگر همه به یک خط روی نمودار خیره شده باشند، آن خط عملاً واقعی میشود.:
قیمت از آن نقطه عبور میکند و همه میگویند: وای خدای من! تحلیل تکنیکال واقعاً جواب داد!
اگر خوششانس باشد، سودش را نقد میکند – به دلار واقعی.
«من علاقهای به داشتن دهها میلیون دلار بیتکوین ندارم»، این جمله را اسکات ملکر میگوید؛ کسی که به آینده فناوری رمزارزها باور دارد، اما مُبلّغ آن نیست. «من باید بیت کوینهایم را به دلار واقعی بفروشم. خیلیها فکر میکنند معاملهگر حرفهای هستند، ولی سودشان را به دلار نقد نمیکنند. مهمترین بخش معاملهگری این است: نقد کنید!
[sc name="box" type="info" link="https://mihanblockchain.com/day-traders-guide-mastering-trade-exits/" content="استراتژی خروج (Exit Strategy) چیست؟ چگونه از بازار ارز دیجیتال خارج شویم؟" ][/sc]
ملکر، با تنها ده دقیقه معامله در روز، زندگی متعادلتری نسبت به برخی دیگر از تریدرها دارد. نمونهاش «یانگ تیلوپا» – معاملهگری گمنام ساکن گلاسگو که هر روز ساعت ۷ صبح بیدار میشود، دوش میگیرد، سگش را بیرون میبرد، یک فنجان قهوه مینوشد، نرمافزاری به نام «Sierra Charts» را باز میکند و تا آخر روز تقریباً بیوقفه به نمودارها زل میزند؛ و هیچ کار خاص دیگری نمیکند.
بیشتر این نمودارها پسزمینهای سیاه یا خاکستری و کسلکننده دارند، با خطوط سفید زیگزاگی که بینظم و مثل پالس مانیتور ضربان قلب، بالا و پایین میروند. او میگوید:
این حرفه دیگر بیروح و بیحال شده است.
به گفتهاش، خیلی از تریدرها مردان مجرد و نسبتاً منزوی در دهه بیست یا سی زندگیشان هستند – بسیاری از آنها دانشجوی دورههای آموزشی خود او هستند، دورههاییی که یکی از معدود راههای او برای فرار از روزمرگی معاملهگری به حساب میآیند. او میگوید:
تریدرها معمولاً خیلی باهوش و تیزبین هستند، ولی به شکلی تلخ و کمدی – شوخیهایشان در اصل واقعیتی تلخ را پنهان میکند. در نهایت، شما معاملهگری مستقل هستید که کل روز در اتاقتان نشستید و به نمودارها خیره شدید. گاهی با خود میگویید: دارم چهکار میکنم؟ واقعاً گاهی بیمعنیاست – هیچ تعاملی با کسی نداری.» (شیوع کووید-۱۹ هم، همانطور که حدس میزنید، تأثیر خاصی بر سبک زندگی این افراد نداشت.)
تیلوپا که اسمش را از راهبی بودایی قرن یازدهم گرفته، نگاهش به معاملهگری کاملاً ذنگونه است. او به «رویدادهای تکنیکال» توجه دارد – تغییراتی که ناشی از رفتارهای خاص در پلتفرمهای معاملاتی است. برخلاف دیگران، او فقط پیشبینی نمیکند؛ بلکه دنبال درک ساختار میکروسکوپی بازار است:
من به دنبال فهمیدن ساختار حرکتی بازار هستم – نظم اتمی و زیراتمی قضیه.
فرض کنید میخواهید بدانید ماشینی خاموش خواهد شد یا نه. میتوانید رفتار راننده را نگاه کنید – مثلاً چشمکزن را زده؟ فرمان را به راست کشیده؟ پایش روی گاز است؟ – یا میتوانید موتور را بررسی کنید. تیلوپا ترجیح میدهد سراغ موتور برود.
از ویدیوی تبلیغاتی دوره آموزش معاملهگری «یانگ تیلوپا».
سالها همین کار را کرده – صدها مقاله دانشگاهی درباره دینامیک بازار را بلعیده است. یکی از «رویدادهای تکنیکالی» که به آن علاقهمند است، مربوط به «استاپ لاس» (حد ضرر) است. وقتی یک تریدر استاپ لاس تعیین میکند، یعنی به صرافی میگوید اگر قیمت از این مقدار پایینتر رفت، همه داراییهایم را بفروش! چرا که نمیخوام در ریزش بازار نابود شوم! این دستور صرفاً فنی است – پیامی برای یک الگوریتم. اما به گفته تیلوپا، استفاده از استاپ لاس نشانهای از نوعی طمع است: در شرایطی که بازار با خوشبینی محتاطانه همراه است، تریدرهایی که دنبال سود بیشترند، استاپ لاسشان را مدام پایینتر میبرند – انگار دارند با خودشان بازی خطرناکی میکنند… و وقتی روز بدشان فرا برسد و بازار ناگهان سقوط کند، استاپ لاس فعال میشود و همه داراییشان فروخته میشود.
وقتی تحلیل تکنیکال شغل نیست، سبک زندگی است
نیک کارتر، شریک سرمایهگذاری در Castle Island Ventures میگوید:
وامهای لحظهای هیچ معادل واقعی در دنیای سنتی ندارند — شاید برای همین است که مردم اینقدر مجذوبشان شدهاند.
هرچند معامله رمزارزها کاری پرریسک است، اما برای بعضیها، مدل کسبوکار است. برایان، با پیراهن سفید اتوکشیده و شلوار بدون چروک، هر روز سر ساعت به دفتر کار واقعیاش در کیف میرود. او بههمراه تیمی از تحلیلگران، شبانهروز کار میکند و از مدلهای آماری پیچیدهای استفاده میکند که از منابع متعددی ساخته شدهاند: دادههای تاریخی، اندیکاتورهای پیشبینی پیچیده و رصد همیشگی رقبای بازار. حتی معاملهگران ضعیفتر هم برای او ارزش دارند، چون میتوانند «سیگنال معکوس» بدهند. بهقول برایان:
فردی که بخواهد دقیقترین پیشبینی ممکن را داشته باشد، باید هر عامل و هر اندیکاتوری را در نظر بگیرد.
دیوارهای دفتر زرد و رنگپریدهاند و سیستم ششمانیتورهای با پردازنده ۳.۶۰ گیگاهرتزی، با بهروزرسانیهایی در حد نانوثانیه، به معاملهگران زل زده است. استخراج حداکثری از تمام دادههای خامی که در این جهان مادی وجود دارد، راز موفقیت برایان است. او با افتخار میگوید نرخ پیشبینیهایش بیش از ۹۰٪ است:
پیشبینیهای قیمتی ما نهتنها درست هستند، بلکه تا دقیقترین دلار ممکن هم صحت دارند. ما سطحی نگاه نمیکنیم – سالها، حتی دههها به عقب برمیگردیم و نمودار را از ریشه تحلیل میکنیم.
او هفتهای طلایی را به یاد دارد که ۱۵ هزار دلار بیت کوین را به ۶۰ هزار دلار رساند:
آن هفته، تکتک معاملاتم درست بود، البته چند ماه بعد تمام داراییام را از دست دادم.
گاهی همهچیز طبق برنامه پیش نمیرود. یک بار، در عرض چند روز، ۲۰۰ هزار دلار را به ۳۰ هزار دلار رساند. البته این مربوط به زمانی بود که هنوز بیت کوین جهش تاریخی خود به ۲۰ هزار دلار در سال ۲۰۱۷ را تجربه نکرده بود – دورانی که اغلب مردم بیت کوین را فقط میخریدند و نگه میداشتند. برایان میگوید:
ما بیت کوین را بهعنوان افرادی که به بیت کوین ایمان دارند، خریدیم – آن زمان مانند حالا مقاوم نبودیم. (البته شواهد نشان میدهند که تحلیل تکنیکال بیت کوین دستکم از سال ۲۰۱۱ رواج داشته است.)
اما حالا برایان به شکلی وسواسگونه بازار را زیر نظر دارد. با اینکه کسبوکارش فعلاً در ضرر کامل است (حدود ۱۰ هزار دلار درآمد ماهانه و ۲۰ هزار دلار هزینه، بیشتر برای بازاریابی)، تقریباً شبانهروزی معامله میکند. اشتیاق او را به جلو میراند – چون برخلاف بازارهای سنتی، بازار رمزارزها هیچوقت تعطیل نمیشود. میگوید:
برای رسیدن به این سطح از نتیجه، باید عاشق دارایی دیجیتالی باشید و ۲۴ ساعته بازار را دنبال کنید. بیت کوین همان چیزی هست که خیلیها عاشقش شدند و هر ۱۰ دقیقه یکبار نمودارش را چک میکنند. این را در بازار سهام سنتی هیچگاه نمیبینید.
برایان حول رویداد بزرگ و نفسگیر «هاوینگ» ۱۱ می برای معاملهای بسیار پیچیده برنامهریزی کرده بود. در این رویداد، عرضه بیتکوینهای جدید بهطرز چشمگیری کاهش مییافت و انتظار (یا امید) میرفت که تقاضا بهدنبال آن بالا رفته و در بلندمدت باعث جهش قیمتی شود. طرفداران این نظریه با تکیه بر الگوهای عرضه و تقاضا و اتفاقات مشابه در هاوینگهای قبلی، این پیشبینی را تقویت میکردند و واقعاً هم امیدواری موج میزد: قیمت بیت کوین در روزهای اخیر منتهی به هاوینگ پیوسته در حال افزایش بود.
اسکات ملکر، ملقب به «گرگ تمام خیابانها»، که همچنان بهعنوان دیجی هم فعالیت میکند
اما برایان، متأسفانه، با نگاه به نمودارها به نتیجه کاملاً متفاوتی رسید. او تصور میکرد سناریویی از نوع «شایعه را بخر، خبر را بفروش» در راه است: هیجانی کوتاهمدت و خودتحققگرایانه که بهخاطر امید به رشدی واقعی و مبتنی بر فاندامنتال شکل میگیرد و بلافاصله پس از آن، با نقد شدن سودها، قیمت سقوط میکند. برایان معتقد بود که دادههای مربوط به هاوینگهای قبلی هم این الگو را تأیید میکردند و حتی الگوهای صعود نزدیک به آخرین هاوینگ بیت کوین هم نشانههای خوبی نمیدادند. سپس تحلیلی مملو از اصطلاحات فنی ارائه داد که در ابتدا تقریباً نامفهوم به نظر میرسید:
واگرایی نزولی در نمودار چهار ساعته داریم، روی نمودار روزانه وضعیت اشباع خرید داریم... و ابر ایچیموکو فقط وقتی کراس صعودی میدهد که قیمت اصلاح و از ابر خارج شود... بنابراین میتوانم بگویم قیمت قرار است اصلاح داشته باشد، احتمالاً تا سطح ۰.۳ فیبوناچی…
ترجمهاش: برایان در حال بررسی دو تایمفریم مختلف روی نمودار بود – یکی چهار ساعته (4H) و دیگری یکروزه (1D). تایمفریم چهار ساعته نشانهای از «واگرایی نزولی» نشان میداد، یعنی روند صعودی فعلی آنقدر که بهنظر میرسد، قوی نیست و ممکن است بهزودی معکوس شود. تایمفریم روزانه هم نشان میداد که شتاب افزایش قیمت بیشازحد زیاد شده – که به آن «اشباع خرید» میگویند. یعنی آنقدر مردم بیت کوین خریدهاند که احتمالاً دیگر جایی برای رشد کوتاهمدت باقی نمانده است.
اسکات ملکر، ملقب به «گرگ تمام خیابانها»، که در کنار معاملهگری، دیجی هم هست.
برایان این دو سیگنال را با هم ترکیب کرد، خطوط را روی نمودار رسم کزد، و شکلی که ایجاد شد را رنگآمیزی کرد. اگر قیمت پایینتر از این شکل – که «ابر ایچیموکو» نام دارد و توسط روزنامهنگاری ژاپنی در دهه ۱۹۳۰ ابداع شده – حرکت میکرد، برایان انتظار داشت هرگونه روند صعودی احتمالی کوتاهمدت و ناپایدار باشد و متأسفانه، دقیقاً همین اتفاق رخ داد.
با این حال، یک نکته مهم وجود داشت: برایان معتقد بود که در دوره آخرین هاوینگ، فاندامنتالها قویتر از همیشه باشند – یعنی تغییرات واقعی و قابل لمس در عرضه بیت کوین، آنقدر مشهود بودند که صرفاً اتکا به نمودارها دیگر کافی نبود. همین مسئله باعث شد تا در هفتههای منتهی به هاوینگ، پیشبینیهایش بیش از حد معمول اشتباه از آب دربیایند، که به گفته او نشان از دخالت نیروهای بیرونی داشت.
همه اینها یک نکته مهم را نشان میدهد: تحلیل تکنیکال، به هیچوجه علم دقیق و بیخطایی نیست. حتی تریدرهای حرفهای هم آن را بیشتر به چشم ابزاری برای مدیریت ریسک میبینند – راهی برای جلوگیری از ضررهای سنگینتر!
تبدیل تحلیل نمودار به علمی دقیق، بهویژه در دنیای رمزارز، محل مناقشه است. دانشمندان «مواد قابللمس» – مثل فیزیکدانان یا شیمیدانها – تأکید دارند که بین مدلهایی که آنها برای پیشبینی پدیدههای طبیعی به کار میبرند و مدلهای مالی تریدرها، تفاوت اساسی وجود دارد. مدلهای علمی بر اساس شرایط کنترلشدهای ساخته میشوند که هدفشان شبیهسازی ساختار واقعی دنیاست. اما تحلیلگران تکنیکال تنها میتوانند از «استقرا محض» استفاده کنند – فرضهایی بر پایه روندهای گذشته که هیچ تضمینی برای تکرارشان در آینده وجود ندارد. اینکه الگوی طلایی به نام «گلدن کراس» در دوازده بار گذشته باعث جهش صعودی شده، به این معنا نیست که بار سیزدهم هم همین اتفاق خواهد افتاد.
شبیه به این است که فقط با نگاه به آینه عقب رانندگی کنید
همانطور که یکی از کاربران ردیت گفته، تحلیل تکنیکال مانند این است که بخواهید فقط با نگاه به آینه عقب، ماشین برانید. نسیم طالب، نویسنده و معاملهگر سابق بازار اختیار معامله، در کتاب فریبخورده تصادف (Fooled by Randomness) مینویسد که کاربران تحلیل تکنیکال گرفتار چرخهای از «سوگیری بقا» هستند؛ یعنی چون این روش برایشان جواب داده، آن را معتبر میدانند. و اگر کسی نتیجه نگرفته؟ خب، حتماً درست از آن استفاده نکرده است!
اما شوک بزرگ آنجاست که همین افراد هم در نهایت ورشکسته میشوند. طالب مثالی معروف دارد:
میگویند فروشندگان آپشن معامله مثل مرغ غذا میخورند، اما مثل فیل به دستشویی میروند – یعنی سودهای کوچک، اما ضررهایی عظیم و ویرانگر.
برایان هم به «سوگیری تأییدی» بین تریدرها اشاره میکند. میگوید:
خیلی راحت میتوانید هم سیگنال صعودی پیدا کنید و هم نزولی – تریدرها معمولاً سیگنالی را انتخاب میکنند که با حس و حالشان همخوانی داشته باشد.
بدتر اینکه، خود فرآیند معاملهگری هم باعث بههمریختن سیستمی میشود که قرار است آن را مشاهده و تحلیل کنند. برخلاف دانشمندان که میتوانند آزمایشهای خود را کنترل کنند، معاملهگران رمزارز با هر اقدامشان، خودشان بخشی از سیستم ناپایدار و آشوبزایی میشوند که دارند سعی میکنند پیشبینیاش کنند. چطور میشود چیزی را پیشبینی کرد که درست جلوی چشمت در حال دستکاری شدن است؟
البته این انتقادها معمولاً بر پوستکلفت تریدرهای رمزارز اثر زیادی ندارد. آنها عموماً قبول دارند که این نقدها معتبرند، اما پایانبخش ماجرا نیستند. درست مثل خیلی چیزهای دیگر در دنیای رمزارز، همان ویژگیهایی که این بازار را برای سفتهبازان جذاب میکند – یعنی نوسانات شدید و اصول نهچندان محکم – باعث جذب افرادی میشود که چندان به اخلاق پایبند نیستند. ملکر مثالی از نوعی کلاهبرداری رایج در گروههای پولی تلگرام میزند:
بعضی از افراد واقعاً نمودارها را با سفارشهای خودشان طراحی میکنند. لیدر گروهی تلگرامی میگوید: من این کوین را زیر نظر میگیرم، چون در حال شکست رو به بالاست و بعد هم واقعاً قیمتش افزایش پیدا میکند، چرا که خودش خرید کرده است! و نتیجه هر بار برایش سودآوری است!

آینده دیفای در بیت کوین رقم میخورد، نه اتریوم!
05 اردیبهشت 1404
اتریوم این روزها با چالشهای متعددی دستوپنجه نرم میکند و همین موضوع اکوسیستم امور مالی غیرمتمرکز را نیز تحت تأثیر قرار داده است. راهکارهای لایه دوم که قرار بود راهگشای مشکلات مقیاسپذیری باشند و عملکرد شبکه را بهبود دهند، عملا باعث پراکندگی نقدینگی شدند و بهرهوری سرمایه را کاهش دادند. بسیاری از فعالان کریپتو در واکنش به این وضعیت و به امید یافتن یک جایگزین بهتر، سراغ سولانا رفتند؛ اما با اکوسیستمی مواجه شدند که بهخاطر طرحهای پامپ و دامپ میمکوینهای هیجانی صرفا به جولانگاهی برای سفتهبازی و کلاهبرداری تبدیل شده است.
واقعیت این است که دیفای برای عبور از این بنبست نیازمند یک بازنگری و بازگشت به همان اصولی است که در چشمانداز اولیه ساتوشی ناکاموتو برای خلق یک نظام مالی غیرمتمرکز تعریف شده بود. بسیاری از کارشناسان معتقدند تنها شبکهای که میتواند زیرساخت لازم برای نسل آینده دیفای را فراهم کند، نه اتریوم است و نه سولانا؛ این نقش تنها از عهده بیت کوین برمیآید. در این مطلب از میهن بلاکچین با نگاهی به این سه شبکه میخواهیم صحت و سقم ادعای کارشناسان را بررسی کنیم و ببینیم چرا آینده دیفای در بیت کوین رقم میخورد؟
دیفای روزهای سختی را در اتریوم میگذراند!
منبع: cointelegraph.com
اتریوم زمانی خانه بلامنازع پروژههای دیفای بود؛ اما امروز کاملا مشخص است که این اکوسیستم با مشکلات جدی دست وپنجه نرم میکند. نقشه راه اتریوم مدام در حال تغییر است و هیچ مسیر مشخص و پایداری برای آینده بلندمدت آن وجود ندارد.
قرار بود راهکارهای لایه ۲ (L2) مقیاسپذیری اتریوم را بهبود دهند؛ اما در عمل باعث شکلگیری فرگمنتیشن (جزایر جداگانهای از نقدینگی) در دیفای شدند. درحالیکه این راهکارها کارمزد تراکنشها را کاهش میدهند، اما بهجای همبستگی برای ایجاد یک سیستم مالی یکپارچه، برای جذب نقدینگی با یکدیگر رقابت میکنند. به همین دلیل، اتریوم به فضای پراکندهای تبدیل شده است که در آن سرمایهها ناکارآمد و مقیاسپذیری پروتکلهای دیفای دشوارتر شده است.
اتریوم در پاسخ به این مشکل، راهحل «انتزاع زنجیره (Chain Abstraction)» را پیشنهاد داده است؛ مفهومی که در تئوری جالب به نظر میرسد، اما در عمل کارایی لازم را ندارد. مشکل اصلی اتریوم برای خلق ارزش بلندمدت، ناهماهنگی ساختاری در مشوقهاست و همین عدمتوازن باعث شده این شبکه بهتدریج مزیت رقابتی خود را در حوزه دیفای از دست بدهد.
با این اوصاف، زمان آن رسیده که یک سؤال جدی را مطرح کنیم؛ آیا آینده دیفای میتواند بر بستر اتریوم تکهتکه شدهای که هنوز در پیچوخم مقیاسپذیری گیرکرده است، به مقصد برسد یا باید دنبال مسیر بهتری باشد؟
سولانا راهحل دیفای نیست!
با تضعیف جایگاه اتریوم در حوزه دیفای، بسیاری از توسعهدهندگان و کاربران به سولانا روی آوردند. این شبکه طی یک سال گذشته از نظر فعالیت توسعهدهندگان ۸۳٪ رشد کرده و صرافیهای غیرمتمرکز آن، در پنج ماه متوالی عملکرد بهتری نسبت به صرافیهای شبکه اتریوم داشتهاند.
اما یک مشکل اساسی وجود دارد؛ رشد دیفای روی سولانا مبتنی بر اپلیکیشنهای مالی پایدار نیست، بلکه تحت تاثیر موج هیجانی میمکوینها قرار دارد. افزایش اخیر فعالیتهای شبکه سولانا نه بهدلیل نوآوری در دیفای، بلکه ناشی از معاملات سفتهبازانه بوده است. پس از تبوتاب میمکوین ترامپ، میزان ارزش استخراجشده از بازار میمکوینهای سولانا بین ۳.۶ تا ۶.۶ میلیارد دلار برآورد شد. اشتباه نکنید، این رقم نشانه رشد واقعی دیفای نیست؛ بلکه نمایانگر سیستمی برای استخراج نقدینگی است که در آن سوداگران کوتاهمدت وارد شده، سود خود را برمیدارند و بهسرعت از بازار خارج میشوند.
البته سولانا نقاط قوت واقعی هم دارد. سرعت بالا و کارمزد پایین تراکنشها، این شبکه را به گزینه مناسبی برای معاملات فرکانس بالا (High-frequency trading) تبدیل کرده است. همچنین، اکوسیستم سولانا در حوزههایی مانند زیرساختهای فیزیکی غیرمتمرکز (DePIN)، هوش مصنوعی و علوم غیرمتمرکز (DeSci) پیشرفتهای قابلتوجهی داشته است. اما مسئله این است که سلطه میمکوینها و سفتهبازیهای بیپایه باعث شده این شبکه به محیطی برای کلاهبرداری و طرحهای پامپ و دامپ تبدیل شود.
بنابراین، اگر هدف ایجاد یک نظام مالی پایدار و ماندگار است، سولانا راهحل مناسبی نیست؛ ساختن آینده دیفای به فضای بهتری نیاز دارد.
دیفای در شبکه بیتکوین در حال شکوفایی است!
منبع: mintlayer.org
اکنون زمان آن رسیده که به اصول نخستین بازگردیم و دیفای را بر پایه قابلاعتمادترین و غیرمتمرکزترین بلاکچینی بنا کنیم که معتبرترین پول دیجیتال را ارائه میدهد. بله، درست حدس زدید، بیتکوین. این صرفا یک ایدهپردازی تئوری نیست؛ اکوسیستم دیفای بیتکوین همین حالا نیز یک رشد انفجاری را تجربه میکند. برای درک وسعت این رشد کافی است نگاهی به آمار بیندازیم؛ ارزش کل قفلشده (TVL) در دیفای بیتکوین از ۳۰۰ میلیون دلار در ابتدای سال ۲۰۲۴ تا ۲۸ فوریه ۲۰۲۵ به ۵.۴ میلیارد دلار رسیده است. این افزایش حیرتانگیز، معادل ۱٬۷۰۰٪ رشد است.
بخش استیکینگ، نقش اصلی رشد دیفای بیت کوین را ایفا میکند. پروتکلهایی همچون بابیلون ( Babylon) با ۴.۶۸ میلیارد دلار، لومبارد (Lombard) با ۱.۵۹ میلیارد دلار و پروتکل سالو (SolvBTC) با ۷۱۵ میلیون دلار از پیشتازان استیکینگ بیت کوین هستند. این روند نشان میدهد تقاضا برای تبدیل بیتکوین از یک دارایی صرف برای ذخیره ارزش به یک ابزار مالی مولد، بهشدت در حال افزایش است.
دیفای بومی بیتکوین صرفا تقلیدی از اتریوم نیست؛ بلکه مدلهای مالی جدید و منحصربهفردی را خلق کرده است. نوآوریهایی نظیر استیکینگ دوگانه (Dual Staking) به کاربران اجازه میدهد از طریق استیک بیتکوینهای خود در کنار توکنهای بومی زنجیرههای اثبات سهام، هم امنیت شبکه را افزایش دهند و هم درآمد بهدست بیاورند. همچنین، ابتکار توکنیزه کردن قدرت هش بیتکوین شرایطی را فراهم کرده است تا کاربران بتوانند از توان ماینینگ خود بهعنوان وثیقه برای وامدهی، وامگیری و حتی استیکینگ استفاده کنند. این نوآوریها باعث شده دامنه کاربردهای مالی بیتکوین به شکل چشمگیری گسترش پیدا کند.
علاوهبر موارد بالا، پروژههایی همچون اردینالز (Ordinals) و توکنهای BRC-20 موجب افزایش بیسابقه فعالیت در شبکه بیتکوین شدهاند؛ تا جایی که تعداد اینسکریپشنها به ۶۶.۷ میلیون رسیده و ۴۲۰ میلیون دلار کارمزد برای شبکه تولید کردهاند. این آمار و ارقام نشاندهنده افزایش تقاضا برای توکنیزهکردن دارایی بر بستر بیتکوین است.
با این اوصاف، کاملا واضح است که بیتکوین دیگر فقط «طلای دیجیتال» نیست؛ بلکه در حال تبدیل شدن به زیربنایی برای نسل آینده امور مالی غیرمتمرکز است.
سخن پایانی؛ آینده دیفای روی بیتکوین رقم میخورد!
آینده امور مالی غیرمتمرکز در بستری شکل میگیرد که در آن مشوقها با خلق ارزش بلندمدت همراستا باشند و این بستر جایی نیست جز شبکه بیتکوین. برخلاف مدل پراکنده و جزیرهای اتریوم یا اقتصاد سفتهبازانه سولانا، دیفای مبتنی بر بیتکوین بر پایه نقدینگی سازمانی و رشد پایدار بنا شده است.
بیتکوین بهعنوان بزرگترین و نقدشوندهترین دارایی کریپتوی جهان، با ارزش بازاری حدود ۱.۷ تریلیون دلار و بیش از ۹۴ میلیارد دلار سرمایه در قالب صندوقهای قابلمعامله در بورس (ETF)، ظرفیت عظیمی برای تحول دیفای دارد. حتی ورود بخشی از این نقدینگی به امور مالی غیرمتمرکز معادلات صنعت کریپتو را بهکلی تغییر خواهد داد. درحال حاضر، بیش از یک تریلیون دلار نقدینگی راکد در بیتکوین وجود دارد. بهعلاوه، علاقه صندوقهای ثروت ملی و سرمایهگذاران سازمانی نسبت به بیت کوین روزبهروز بیشتر میشود و بسیاری از دولتها در حال بررسی استفاده از بیتکوین بهعنوان یک دارایی ذخیره هستند.
اتریوم دوران خودش را پشت سر گذاشت، سولانا هم مدتی با هیاهو درخشید؛ اما اکنون نوبت بیتکوین است تا چشمانداز اولیه ساتوشی از یک نظام مالی غیرمتمرکز را به واقعیت تبدیل کند. نظر شما چیست؟ آیا بیتکوین میتواند آینده دیفای را از آن خود کند؟ منتظر دیدگاههای شما هستیم.

کنسول بازی سویی پلی (SuiPlay0X1): آیا جانشین ثروتآفرین سولانا ساگا در راه است؟
05 اردیبهشت 1404
در هیاهوی دوباره بازار کریپتو، نام سویی پلی (SuiPlay) بر سر زبانها افتاده است. این پلتفرم در ۱۱ آوریل (۲۲ فروردین)، با اعلام همکاری با شرکای شناختهشدهای چون بلوفیناَپ (BluefinApp)، دابلآپاَپ (Doubleup App)، اسکالپ (Scallop) و هیپوسیتیاو (Hippo CTO)، از ارائه ایردراپهای توکن به پیشخریدکنندگان اولین کنسول بازی دستی خود، سویی پلی 0X 1 (SuiPlay 0X 1)، خبر داد.
به گزارش میهن بلاکچین، این خبر بلافاصله توجهها را به خود جلب کرد؛ چرا که استراتژی بهکار رفته، خاطره گوشی جنجالی سولانا ساگا (Solana Saga) و ایردراپ شگفتانگیز بونک (BONK) را زنده میکند؛ ایردراپی که توانست سرنوشت یک محصول نه چندان موفق را تغییر دهد و آن را به ابزاری برای کسب سود تبدیل کند. اکنون، پرسش اصلی این است: آیا سویی پلی 0X 1، بهعنوان پیشگام کنسولهای بازی قابل حمل بومی وب ۳ (Web3)، قادر است فرمول موفقیتآمیز ساگا را تکرار کند و فصل جدیدی از فرصتهای مالی را برای کاربران دنیای کریپتو بگشاید؟
معرفی سویی پلی: فراتر از یک کنسول، اکوسیستم بازی نوین
سویی پلی صرفاً یک دستگاه سختافزاری نیست، بلکه یک پلتفرم جامع بوده که بر شالوده قدرتمند بلاکچین سویی (Sui) بنا شده است. هدف اصلی آن، پر کردن شکاف میان دنیای آشنای بازیهای سنتی وب ۲ (Web2) و قلمرو نوین و پرپتانسیل بازیهای مبتنی بر بلاکچین یا وب ۳ است.
SuiPlay0X1
این پروژه بلندپروازانه، حاصل همکاری استراتژیک میان بنیاد سویی و پلیترون (Playtron)، شرکت سازنده سختافزار، محسوب میشود و تمرکز ویژهای بر ارائه تجربیات خلاقانه و بدیع در نقطه تلاقی صنعت بازی و فناوری بلاکچین دارد. سویی پلی در تلاش است با بهرهگیری از ابزارهای نوینی چون توکنهای غیرمثلی (NFT) پویا، سیستمهای تایید مالکیت دارایی آنچین (On-Chain) و مکانیزمهای تشویقی مبتنی بر توکن، مفهوم مالکیت حقیقی داراییهای دیجیتال را برای بازیکنان معنا ببخشد.
چشمانداز نهایی، تبدیل بازی از یک سرگرمی محض به فعالیتی است که میتواند ارزشآفرین و حتی سودآور باشد. این پلتفرم همچنین با میزبانی طیف وسیعی از بازیها، از عناوین محبوب موبا (MOBA) و نبردهای هیجانانگیز پیویپی (PvP) گرفته تا بازیهای پیشبینی و از طریق همکاری فعال و مستمر با توسعهدهندگان بازی، بهدنبال ساخت اکوسیستمی غنی و پویا است که تجربه جذاب و آشنای بازیهای کلاسیک را با ارزشها و امکانات نوآورانه دنیای وب ۳ در هم آمیزد.
سویی پلی 0X 1: نگاهی دقیقتر به کنسول بازی نسل جدید
دستگاه سویی پلی 0X 1 که از آن بهعنوان «کنسول بازی دستی نسل آینده» یاد میشود، قابلیتهای جذابی را ارائه میدهد که آن را از سایر دستگاههای موجود متمایز میکند. این کنسول تنها به اجرای بازیهای بلاکچینی محدود نمیشود؛ بلکه با بازیهای سنتی دسکتاپ نیز سازگاری کامل دارد و به کاربران اجازه میدهد بهراحتی به کتابخانه عظیم بازیهای خود در پلتفرمهای محبوبی چون استیم (Steam) و اپیک گیمز استور (Epic Games Store) دسترسی داشته باشند.
ویژگی برجسته این دستگاه، امکان جابهجایی آسان و تنها با یک کلیک بین حالت بازی سنتی و حالت وب ۳ است که به بازیکنان اجازه میدهد بهسرعت وارد دنیای بازیهای مبتنی بر بلاکچین سویی شوند. این تجربه دوگانه، با سختافزاری قدرتمند که توانایی اجرای روان اکثر بازیهای روز را دارد، پشتیبانی میشود. در لایه نرمافزاری نیز، یکپارچگی عمیق با زیرساخت بلاکچین سویی، تجربهای کاربرپسند و آماده بهکار (Plug-and-Play) را برای تعاملات وب ۳ فراهم میکند و موانع ورود کاربران تازهوارد به این فضا را بهحداقل میرساند.
مشوقهای جذاب برای پیشگامان: پیشخرید و مزایای انحصاری
سویی پلی برای تقدیر از حامیان اولیه و ایجاد انگیزه برای پیشخرید، برنامههای تشویقی ویژهای را در نظر گرفته است. مهمترین آنها، ارائه یک NFT منحصر بهفرد و غیرقابل انتقال (Soul-Bound) به نام اترنال (Eternal) به تمام پیشخریدکنندگان است. این انافتیها که بهعنوان شناسنامه دیجیتال کاربر در اکوسیستم عمل خواهند کرد، بر اساس زمان ثبت سفارش دارای دو سطح ارزشی متفاوت هستند: ۱٬۰۰۰ خریدار اول، NFT سطح بالاتر یعنی مایتیک (Mythic) را دریافت میکنند و سایر پیشخریدکنندگان، صاحب NFT سطح اگزالتد (Exalted) خواهند شد. این توکنهای غیرمثلی، صرفاً یک یادگاری دیجیتال نیستند، بلکه کلید دسترسی به پاداشهای ویژه درون بازی و همچنین ایردراپهای احتمالی توکنها در آینده محسوب میشوند و نقش مهمی در تثبیت هویت و حقوق کاربران در اکوسیستم سویی پلی ایفا میکنند.
فرآیند پیشخرید این کنسول نیز جزئیات مشخصی دارد. قیمت پایه دستگاه ۵۹۹ دلار تعیین شده که البته هزینههای ارسال و مالیاتهای احتمالی به آن اضافه خواهد شد. نکته قابل توجه این است که پرداخت هزینه تنها از طریق ارزهای دیجیتال پذیرفته میشود که شامل سویی (SUI)، توکن سولانا (SOL) و اتریوم (ETH) است. برای تکمیل خرید، کاربران نیاز به ایجاد یک حساب کاربری در پلتفرم پلیترون (Playtron) و اتصال کیف پول دیجیتال سازگار هستند.
طبق اعلام رسمی، ارسال دستگاهها برای ژوئن سال ۲۰۲۵ برنامهریزی شده و امکان ارسال به اکثر نقاط جهان وجود دارد؛ هرچند محدودیتهای قانونی و لجستیکی فعلاً مانع از ارسال به کشورهایی مانند چین و روسیه شده است.
منبع: سویی پلی
استقبال اولیه از این محصول امیدوارکننده بوده و تا آوریل ۲۰۲۵، بیش از ۹٬۰۰۰ دستگاه پیشخرید شده است که نشان از علاقه فزاینده بازار به مدلهای سختافزاری مرتبط با وب ۳ و مفهوم «با بازی درآمد کسب کن» دارد.
مقایسه با سولانا ساگا: تکرار تاریخ یا مسیری متفاوت؟
شباهتهای استراتژیک سویی پلی 0X 1 با سولانا ساگا، بهویژه در قیمتگذاری یکسان و استفاده از ایردراپ بهعنوان ابزار بازاریابی، بسیار مشهود است و این سوال را پررنگ میکند که آیا شاهد تکرار آن پدیده خواهیم بود؟
داستان ساگا آموزنده است: گوشی که با قیمت اولیه ۱٬۰۰۰ دلار عرضه شد اما به دلیل استقبال سرد بازار، قیمتش به ۵۹۹ دلار کاهش یافت. نقطه عطف ماجرا، ایردراپ ۳۰ میلیون توکن بونک (BONK) برای هر خریدار بود. در حالی که این توکنها در ابتدا ارزش ناچیزی داشتند، جهش قیمتی خیرهکننده بونک باعث شد ارزش ایردراپ در مقطعی حتی از قیمت خود گوشی نیز پیشی بگیرد! این اتفاق نه تنها باعث فروش برقآسای تمام موجودی ۲۰ هزارتایی ساگا شد، بلکه مدل «گوشی بخر، کوین رایگان بگیر» را بهعنوان یک استراتژی موفق در بازاریابی سختافزار وب ۳ تثبیت کرد.
سولانا ساگا
سویی پلی نیز آشکارا امید دارد که با تکیه بر ایردراپهای حاصل از همکاری با پروژههای مختلف، این روایت جذاب خلق ثروت را بازآفرینی کند. اما در حال حاضر، تفاوتی اساسی به چشم میخورد. برخلاف بونک که پس از دورهای تثبیت، رشدی انفجاری را تجربه کرد، توکنهایی که تاکنون برای ایردراپ به خریداران سویی پلی 0X 1 وعده داده شدهاند، هنوز پتانسیل ارزشآفرینی مشابهی را نشان ندادهاند و در مقایسه، ارزش چندانی ندارند. همین موضوع باعث میشود تکرار دقیق و کوتاهمدت سناریوی ساگا برای سویی پلی دشوار و تا حدی دور از انتظار به نظر برسد، هرچند که پتانسیلهای بلندمدت همچنان پابرجاست.
عوامل کلیدی موفقیت سویی پلی 0X 1
موفقیت نهایی سویی پلی 0X 1 و تحقق چشمانداز آن بهعنوان یک پلتفرم پایدار و احتمالا سودآور، به مجموعهای از عوامل درهمتنیده بستگی دارد که فراتر از هیجانات اولیه ایردراپها هستند. یکی از حیاتیترین عوامل، پتانسیل رشد ارزش توکنها و NFTهای مرتبط با اکوسیستم سویی است. اگر این داراییهای دیجیتال بتوانند همگام با بهبود شرایط کلی بازار، رشد قابل توجه و غیرمنتظرهای را تجربه کنند، روایت «با بازی درآمد کسب کن» قدرت و جذابیت بیشتری خواهد یافت. ظهور یک پروژه پدیده یا «اسب سیاه» در این اکوسیستم، مشابه آنچه بونک برای ساگا انجام داد، میتواند نیروی محرکهای بسیار قوی برای افزایش تقاضا و ارزش دستگاه باشد.
عامل کلیدی دیگر، سلامت و پویایی خود اکوسیستم سویی پلی است. ماندگاری کاربران و وفاداری آنها در بلندمدت، ارتباط مستقیمی با کیفیت و غنی بودن محتوای ارائه شده و همچنین قدرت جامعه کاربری دارد. موفقیت سویی در جذب مستمر بازیهای باکیفیت، ارائه بهروزرسانیهای منظم و جذاب و پرورش یک جامعه فعال از توسعهدهندگان و بازیکنان، شاخصهای بنیادینی برای ارزیابی پتانسیل درازمدت این پلتفرم خواهند بود. بدون یک اکوسیستم زنده و در حال رشد، جذابیت اولیه دستگاه بهسرعت رنگ میبازد.
در نهایت، نباید تاثیر شرایط کلان بازار و مدیریت انتظارات کاربران را نادیده گرفت. تحقق پدیده ثروتآفرینی در مقیاس بزرگ، اغلب نیازمند همسویی با چرخههای صعودی بازار و احساسات مثبت فراگیر در میان سرمایهگذاران و کاربران است. بازار کنونی کریپتو، همچنان در فاز پرنوسان و بازسازی بهسر میبرد و بلاتکلیفیهای فراوانی پیش روی آن قرار دارد.
اگرچه انتظارات از سویی پلی 0X 1 بالاست، تیم آن با چالش مهم مدیریت این انتظارات روبروست. تحقق نیافتن بازدهی چشمگیر در کوتاهمدت یا کندی در روند توسعه اکوسیستم، میتواند بهسرعت منجر به دلسردی و نوسانات احساسی منفی در جامعه کاربران شود و به پیشرفت پروژه لطمه بزند. از این رو، توانایی تیم در تثبیت انتظارات، ارائه مداوم ارزشهای ملموس و هدایت پروژه در دل شرایط نامطمئن بازار، آزمونی حیاتی برای آینده سویی پلی محسوب میشود.
سخن پایانی
کنسول سویی پلی 0X 1 بیشک محصولی هیجانانگیز و نمادی از تلاش برای یکپارچهسازی عمیقتر دنیای بازی با فناوری وب ۳ است. این دستگاه با وعدههای جذاب و پتانسیل بالا پا به میدان گذاشته، اما مسیری پر از چالش و رقابت را نیز در پیش دارد. آیا سویی پلی خواهد توانست بر این چالشها فائق آید و به پدیده ثروتآفرین بعدی در دنیای کریپتو تبدیل شود، یا در نهایت بهعنوان یک تجربه جالب دیگر در تاریخ این فناوری ثبت خواهد شد؟ پاسخ این پرسشها در گرو عملکرد تیم توسعهدهنده، استقبال بازار و البته، گذر زمان خواهد بود.

بررسی یی فایننس (Yei Finance) رهبر اکوسیستم Sei؛ معدن طلای استیبل کوین با همکاری کیف پول بایننس
05 اردیبهشت 1404
در تاریخ ۱۵ آوریل (۲۶ فروردین)، کیف پول بایننس رسماً اعلام کرد که فصل دوم فعالیتهای دیفای سی (Sei) را راهاندازی خواهد کرد. مشابه فصل اول، فعالیتهای این فصل نیز بهمدت ۶ هفته ادامه خواهد داشت و مجموع استخر جوایز آن ۱.۴ میلیون دلار است.
به گزارش میهن بلاکچین، شریک اصلی این رویداد که ۱.۳ میلیون دلار از استخر جوایز را بهخود اختصاص داده، همچنان پروژه پیشرو در اکوسیستم سی، یعنی یی فایننس (Yei Finance) است.
یی فایننس: توسعه سریع پیشگام اکوسیستم سی
یی فایننس بهعنوان یک بازار پول غیرمتمرکز (پروتکل وامدهی) مبتنی بر شبکه با عملکرد بالا تعریف میشود و هدف آن ارائه خدمات وامدهی بدون نیاز به مجوز، امن، کارآمد، انعطافپذیر و با کاربری آسان به کاربران اکوسیستم سی است.
یی فایننس
در تاریخ ۱۴ دسامبر ۲۰۲۴، یی فایننس اعلام کرد که یک دور سرمایهگذاری اولیه (Seed Round) به مبلغ ۲ میلیون دلار را با موفقیت به پایان رسانده است. این دور توسط منیفولد (Manifold) رهبری شد و موسسات شناختهشده بسیاری مانند دیدبلیواف ونچرز (DWF Ventures)، کرونوس ریسرچ (Kronos Research)، اوتلایر ونچرز (Outlier Ventures)، ساید دور ونچرز (Side Door Ventures) و وو (WOO) در آن مشارکت داشتند.
ویژگیهای کلیدی یی فایننس بهعنوان بازار وامدهی اصلی اکوسیستم سی به شرح زیر است:
افزایش درآمد: از طریق همکاری با کیف پول بایننس و پس از افزایش مشوقها، نرخ درصد بازده سالانه (APY) سپردهگذاری یواسدیسی (USDC) در یی فایننس میتواند به ۱۲.۸٪ برسد که تقریباً بالاترین سطح در بازارهای وامدهی اصلی اکوسیستمهای بزرگ محسوب میشود.
وامگیری انعطافپذیر: یی فایننس از دو حالت وامگیری پشتیبانی میکند: یکی وامگیری سنتی با وثیقهگذاری بیش از حد (Over-Collateralized) و دیگری وام سریع (Flash Loan) بدون وثیقهگذاری کامل. با این حال، هر دو حالت وامگیری از پارامترهای ریسک سختگیرانهای پیروی میکنند.
نرخ بهره پویا: یی فایننس از یک مدل نرخ بازده پویاتر استفاده میکند که میتواند بر اساس نوسانات عرضه و تقاضای داراییها تنظیم شود. این مکانیزمِ واکنشگرا تعادل نقدینگی را حفظ میکند؛ با افزایش تقاضای وام، نرخ بازده افزایش و با کاهش تقاضای وام، نرخ بازده کاهش مییابد.
حالت کارآمد (E-mode): یی فایننس به کاربران اجازه میدهد تا از داراییهای با قیمت همبسته بهعنوان وثیقه استفاده کنند تا کارایی تأمین مالی را به حداکثر برسانند. این ویژگی بههنگام معامله داراییهایی مانند استیبلکوینها مفید است، زیرا این داراییها همواره ارزش پایداری نسبت به یک ارز مرجع خاص (مانند دلار آمریکا) دارند.
امن و قابل اعتماد: یی فایننس اساساً یک انشعاب (Fork) از پروتکل اصلی آوه (Aave) است، بنابراین از کد قرارداد هوشمند کاملاً تست شده و بازبینی شده ورژن سوم آوه (Aave V3) بهرهمند میشود. علاوه بر این، تیم یی فایننس اقدامات بیشتری انجام داده و یک حسابرس شخص ثالث شناختهشده به نام زلیک (Zellic) را برای تقویت بازبینی کد پروتکل استخدام کرده است.
دادههای دیفایلاما (DeFillama) نشان میدهد یی فایننس در حال حاضر با ارزش کل قفل شده (TVL) ۲۲۷.۷ میلیون دلار، در رتبه اول اکوسیستم سی قرار دارد که چندین برابر سایر پروتکلهاست. علاوه بر این، وبسایت رسمی یی فایننس نشان میدهد مجموع حجم سپرده و وام پروتکل به ۳۵۰ میلیون دلار (در اوج خود تا ۶۰۰ میلیون دلار) رسیده، تعداد کاربران از ۱۳۰,۰۰۰ نفر فراتر رفته و درآمد ماهانه پروتکل به ۷۰۰,۰۰۰ دلار میرسد.
منبع: دیفای لاما
همکاری با بایننس والت برای دستیابی به رشد سریع
با نگاهی به مسیر رشد یی فایننس، میتوان گفت که همکاریهای اکوسیستمی با کیفیت و گسترده، راز مؤثر این پروتکل برای دستیابی به رشد سریع بوده است.
طبق اعلام رسمی یی فایننس، این پروتکل با بسیاری از موسسات/پروژههای شناختهشده مانند سرکل (Circle)، کیف پول بایننس (Binance Wallet)، کیف پول اوکیاکس (OKX Wallet)، فرکس (Frax)، استارگیت (Stargate) و غیره همکاری کرده است. در این میان، همکاری با کیف پول بایننس مستقیماً باعث جهش دادههای یی فایننس شده است.
در تاریخ ۴ مارس، کیف پول بایننس فصل اول فعالیتهای دیفای سی را راهاندازی کرد که بهمدت ۶ هفته با مجموع استخر جوایز ۱.۵ میلیون دلار ادامه داشت. در طول این رویداد، کاربران میتوانستند با انتقال بین زنجیرهای (Cross-chain) داراییها به سی ایویام (Sei EVM) از طریق کیف پول بایننس و سپردهگذاری آنها در استخر سیمپل ییلد (Simple Yield) یی فایننس که ۱.۳ میلیون دلار از جایزه را شامل میشد یا استراتژی ییلد پلاس (+Yield) سی سایلو پیت (SEI Silo Pit) در پاداشها سهیم شوند.
دادههای رابط کاربری کیف پول بایننس نشان میدهد با افزایش مشوقهای این فعالیت، APY سپردههای USDC در پروتکل یی فایننس همواره بین ۱۱٪ تا ۱۶٪ باقی مانده است. با جذب شدن توسط چنین نرخهای بهره بالایی، تعداد زیادی از کاربران شروع به هجوم آوردن به اکوسیستم Sei از این طریق این مسیر و سپردهگذاری وجوه در یی فایننس کردند.
بازده USDC
طبق بررسی پس از رویداد یی فایننس، همکاری با کیف پول بایننس در مجموع بیش از ۷۵۰,۰۰۰ بازدید و با ۷,۵۴۳ سپردهگذار، مجموع ارزش سپرده ۷۵۹.۸ میلیون دلار در طول رویداد و ارزش کل قفل شده نهایی ۱۶۶.۷ میلیون دلار را بههمره داشت.
چگونه در رویداد Refill Your Cup شرکت کنیم؟
فصل اول همکاری بین یی فایننس و کیف پول بایننس در تاریخ ۱۶ آوریل (۲۷ فروردین) رسماً به پایان رسید، اما طرفین راهاندازی یکپارچه فصل دوم (Sei DeFi Season 2) فعالیتهای دیفای سی را اعلام کردهاند که تا ۲۶ می (۵ خرداد) ادامه خواهد داشت. فعالیت سپردهگذاری یی فایننس ۱.۳ میلیون دلار از مجموع ۱.۴ میلیون دلار استخر جوایز را بهخود اختصاص داده است.
مشابه فصل اول، کاربران باید داراییهای خود را از طریق کیف پول بایننس به SeiEVM پل (Bridge) کرده و آنها را در استخر سیمپل ییلد یی فایننس واریز کنند. با این حال، انتظار میرود علاوه بر سپردههای USDC، در این دوره مشوقهای سپردهگذاری برای سالوبیتیسی (solvBTC) نیز ارائه شود. صفحه کیف پول بایننس موقتا عبارت بهزودی (Coming soon) را نشان میدهد، جزئیات نامشخص است و ارزش توجه دارد.
منبع: صرافی بایننس
برنامه امتیازات یی فایننس: یک تیر و دو نشان!
علاوه بر APY بالاتر و مشخص، یی فایننس یک برنامه امتیازدهی نیز راهاندازی کرده است. طبق معرفی رسمی یی فایننس، در حال حاضر، اگر شما سی (SEI)، رپد سی (WSEI)، یواسدیتی (USDT) یا یواسدیسی را در این پروتکل استیک کنید، به ازای هر دلار استیک شده در روز، ۱ امتیاز کسب میکنید؛ اگر سی، رپد سی، یواسدیتی یا یواسدیسی را در پروتکل وام بگیرید، به ازای هر دلار وام گرفته شده، ۴ امتیاز کسب میکنید.
علاوه بر این، کاربران میتوانند از طریق سیستم تقسیم درآمد، کاربران بیشتری را برای پیوستن دعوت کرده و سهمی از امتیازات کاربران دعوتشده دریافت کنند. همچنین، پس از انجام وظایف گلکس (Galxe) در طول رویداد همکاری با کیف پول بایننس، میتوانید امتیاز دو برابر دریافت کنید.
اگرچه یی فایننس هنوز کاربرد امتیازات را مشخص نکرده است، اما با توجه به رویکرد فعلی، نمایش امتیازات به گواهی مرجعی برای ایردراپهای آتی یی فایننس در زمان رویداد تولید توکن (TGE) تبدیل خواهد شد.
بهترین مکان برای استیبلکوینها
با توجه به نوسانات مکرر بازار و نامشخص بودن جهت آن، سرمایهگذاران نسبت به ذخایر استیبلکوین خود محتاطتر شدهاند و تقاضا برای مدیریت مالی بدون زیان بهتدریج در حال افزایش است.
با این حال، برای اکثر کاربران، بازده مدیریت مالی سودآور استیبلکوینها در صرافیهای فعلی بسیار پایین است و پروتکلهای مختلف دیفای دارای مشکلات عملیاتی خاص و ریسکهای ناشناخته هستند که یافتن مقصدی قابل اعتماد و سودآور برای استیبلکوینها را دشوار میکند. در این زمینه، همکاری بین یی فایننس و کیف پول بایننس بهطور مؤثری این مشکل را حل کرده است. از یک سو، تأیید کیف پول بایننس اعتبار یی فایننس را تقویت کرده و از سوی دیگر، این رویداد، مسیر روشن و مشخصی را برای کاربران فراهم کرده است.
در محیط فعلی بازار، با بازدهی پایدار بیش از ۱۲٪ برای استیبلکوینها و انتظارات احتمالی ایردراپ، یافتن پلتفرمی بهتر از یی فایننس برای نگهداری استیبلکوینها دشوار بهنظر میرسد.

تعرفه چیست و چرا اهمیت دارد؟ راهنمای ساده و دقیق برای درک نقش تعرفهها در تجارت جهانی
04 اردیبهشت 1404
تعرفه، فقط یک عدد نیست، پشت این عددی که در قالب درصد اعلام میشود، زنجیرهای از رویدادهای بزرگ اقتصادی، از جنگهای تجاری گرفته تا تغییر در زنجیرههای تأمین جهانی، پنهان است. تعرفهها میتوانند قیمت کالاها را افزایش دهند، شغلها را بازتعریف کنند، رؤسای جمهور را محبوب یا منفور کنند و بازارها را به لرزه بیندازند. از ابزار کنترل واردات تا اهرم قدرت سیاسی، از مناظرات انتخاباتی تا مذاکرات بینالمللی، تعرفهها هیچگار در تاریخ فقط نقش مالیات را ایفا نکردهاند.
در این مقاله از میهن بلاکچین، همهچیز را درباره تعرفهها خواهید خواند—از سازوکار آنها و انواعشان گرفته تا استفاده بحثبرانگیز ترامپ از تعرفههای متقابل. اگر میخواهید بدانید که پشتپرده سیاستهای اقتصادی مدرن چه خبر است، خواندن این مطلب را از دست ندهید.
تعرفه چیست؟ چرا دنیای امروز را دگرگون میکند؟
تعرفه مالیاتی است که دولتها (یا گاهی اتحادیههای فراملی مانند اتحادیه اروپا) بر کالاهای وارداتی وضع میکنند. در برخی موارد، این مالیاتها ممکن است به کالاهای صادراتی نیز تعلق بگیرد. تعرفهها هم برای تأمین درآمد دولت کاربرد دارند و هم ابزاری برای تنظیم تجارت خارجی به شمار میآیند؛ ابزاری که میتواند از صنایع داخلی در برابر رقابت خارجی محافظت کند. تعرفهها به چهار دسته اصلی تقسیم میشوند:
تعرفه ارزشافزوده (Ad valorem): بر پایه درصدی از ارزش کالا محاسبه میشود. مثلاً ۲۰٪ مالیات بر کالایی به ارزش ۱۰۰ دلار اعمال میشود.
تعرفه مشخص (Specific): مبلغی ثابت به ازای هر واحد کالا دریافت میشود. مثلاً ۵ دلار برای هر کیلوگرم شکر وارداتی.
تعرفه ترکیبی (Compound): ترکیبی از تعرفه ارزشافزوده و تعرفه مشخص است که بهصورت همزمان بر یک کالا اعمال میشوند. برای نمونه، تعرفه واردات شراب میتواند شامل ۵ دلار برای هر لیتر بهعلاوه ۱۰٪ از ارزش شراب باشد.
تعرفه مختلط (Mixed): بر اساس شرایط مشخص، یا تعرفه ثابت یا درصدی از ارزش کالا اعمال میشود—هرکدام که بالاتر باشد. برای مثال، برای واردات کامیون، ممکن است ۵۰۰۰ دلار یا ۱۵٪ از ارزش وسیله نقلیه دریافت شود، هرکدام که بیشتر باشد.
هدف از چنین سیاستگذاریهایی، تأثیرگذاری بر جریان تجارت بینالمللی، محافظت از تولید داخلی و پاسخ به اقدامات ناعادلانه کشورهای خارجی است. وقتی تعرفهای بر کالای وارداتی اعمال میشود، قیمت آن افزایش مییابد و در نتیجه، کالاهای تولید داخلی از نظر قیمتی رقابتیتر میشوند.
در ایالات متحده، دولت ترامپ از تعرفههای متقابل بهعنوان ابزاری کلیدی در مذاکره و فشار بر سیاستهای تجاری سایر کشورها استفاده کرد. تعرفه متقابل زمانی اعمال میشود که کشوری در واکنش به تعرفه یا موانع تجاری کشور دیگر، مالیات مشابهی وضع میکند. این سیاست برای اصلاح نبود توازن تجاری و حمایت از صنایع داخلی طراحی شده است.
تعرفهها معمولاً توسط اداره گمرک هر کشور در مبادی ورودی، بر اساس ارزش اعلامشده و طبقهبندی کالاها دریافت میشوند.
[sc name="box" type="info" link="https://mihanblockchain.com/trump-tariffs-market-guide/" content="راهنمای کامل تاثیر تعرفههای دونالد ترامپ بر بازارهای مالی و ارزهای دیجیتال در سال ۲۰۲۵" ][/sc]
جالب است بدانید که برخی کشورها از سیستمی به نام سهمیه تعرفهای (Tariff-rate quota) استفاده میکنند. در این سیستم، مقدار مشخصی از یک کالا میتواند با تعرفه پایینتر وارد شود، اما پس از عبور از سهمیه، تعرفه بالاتری اعمال میشود. این روش اغلب در بخشهایی مانند کشاورزی و منسوجات کاربرد دارد و تلاشی است برای ایجاد تعادل میان حمایت داخلی و دسترسی به بازارهای جهانی.
تعرفههای متقابل ترامپ؛ نبرد گمرکی برای بازتعریف قدرت اقتصادی آمریکا
در دوم آوریل ۲۰۲۵، دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، در حرکتی پرسر و صدا، فرمان اجرایی تازهای امضا کرد. او روز دوم آوریل ۲۰۲۵ را با لحنی سمبلیک «روز رهایی» نامید. این فرمان، با استناد به اختیاراتی که قانون «اختیارات اقتصادی در شرایط اضطراری بینالمللی» (IEEPA) به رئیسجمهور داده، از پنجم آوریل ۲۰۲۵ به اجرا درآمد و بر اساس آن، حداقل ۱۰٪ تعرفه بر تمام واردات به خاک آمریکا اعمال شد. اما نقطه اوج این تصمیم، نه در تعرفه عمومی بلکه در اجرای سیاست «تعرفههای متقابل» از تاریخ ۹ آوریل بود؛ سیاستی که به گفته ترامپ، قرار بود توازن از دسترفته تجارت جهانی را به نفع آمریکا برگرداند.
بر پایه این سیاست، آمریکا در واکنش به تعرفههای کشورهای دیگر، تعرفههایی را با نرخهایی تقریباً معادل نصف تعرفه طرف مقابل اعمال میکند. برای نمونه، در برابر تعرفه ۶۷٪ چین، آمریکا تعرفهای ۳۴٪ وضع کرد و علاوه بر این، تعرفهای ۲۵٪ هم بر تمامی خودروهای وارداتی اعلام شد؛ این حرکت از نگاه بسیاری، زنگ خطری بود برای خودروسازان جهانی و متحدان تجاری!
فلسفه پشت تعرفههای متقابل
سیاست تعرفههای متقابل، یکی از ستونهای اصلی تفکر اقتصادی ترامپ در دوره دوم ریاستجمهوریاش است. از نگاه او، آمریکا برای دههها قربانی بازی ناعادلانه کشورهای دیگر بوده، کشورهایی که با اعمال تعرفههای سنگین بر صادرات آمریکا و در عین حال بهرهبرداری از بازار آزاد آمریکا، مزایای تجاری نامتوازنی را تجربه کردهاند.
دولت ترامپ با هدف برگرداندن این توازن، به سراغ رویکردی تهاجمی رفت: اگر کشوری بر صادرات آمریکا تعرفه اعمال میکند، آمریکا هم مقابلهبهمثل میکند. اما نه بهطور مستقیم، بلکه با منطقی نمادین و سیاسی، یعنی اعمال تعرفهای برابر با نیمی از تعرفه طرف مقابل! منطق پشت این سیاست ترامپ این بود که همزمان فشار اقتصادی ایجاد کرده و نوعی پیام سیاسی هم به کشورها ارسال میکند: دوران سکوت آمریکا تمام شده است.
چنین رویکردی البته برای بسیاری از گروههای داخلی جذاب بود. تولیدکنندگان آمریکایی و اتحادیههای کارگری از این سیاست حمایت کردند و آن را گامی برای حمایت از صنایع داخلی و احیای فرصتهای شغلی دانستند. اما در سوی دیگر، اقتصاددانان، تحلیلگران بینالمللی و متحدان آمریکا این سیاست را نوعی عقبگرد به دوران حمایتگرایی اقتصادی خواندند؛ حرکتی که میتواند نظم تجاری جهانی را برهم بزند، به جای توازن، بیثباتی ایجاد کند و متحدان را از آمریکا دور سازد.
تغییر جهت رادیکال در سیاست تجاری آمریکا
اجرای تعرفههای متقابل، نقطه عطفی در تاریخ اقتصادی آمریکا بود. این سیاست عملاً پایانی بود بر اصولی که آمریکا خود از بنیانگذارانش بود و دههها اعتقاد به تجارت آزاد و چندجانبهگرایی! حالا، واشنگتن مسیر جداگانهای را پیش گرفته، مسیری که بیشتر از گفتوگو، بر تقابل تأکید دارد.
اما در دل این سیاست، واقعیتی راهبردی پنهان است: تعرفهها تنها ابزار درآمدزایی نیستند، بلکه اهرمهای ژئوپولیتیکیاند. آنها میتوانند جریان زنجیرههای تأمین جهانی را تغییر دهند، تصمیمهای شرکتهای چندملیتی را تحت تأثیر قرار دهند و در نهایت، نقشه اقتصادی جهان را بازترسیم کنند. برای مثال، شرکتهایی که در گذشته تولید را در چین یا اروپا انجام میدادند، حالا ممکن است برای فرار از تعرفههای سنگین، به کشورهایی با توافقهای تجاری ترجیحی مهاجرت کنند. اما این جابهجایی همیشه به نفع مصرفکننده تمام نمیشود، چرا که هم قیمتها الزاماً کاهش نمییابند و هم پیچیدگی لجستیکی ممکن است هزینهها را بالا ببرد.
جنگ تعرفهای آمریکا و چین؛ درگیری اقتصادی سرنوشتساز
سیاست ترامپ در قبال چین، پیش از آنکه در قالب تعرفههای ۲۰۲۵ ظهور کند، ریشه در نخستین دوره ریاستجمهوری او دارد. در سال ۲۰۱۸، دولت ترامپ جنگ تعرفهای بزرگی را با چین آغاز کرد؛ جنگی که نقطه عطفی در روابط دو قدرت اقتصادی جهان بود. این جنگ، تنها اختلاف تجاری ساده نبود، بلکه بیانیهای بود بر آغاز بازتعریف نظم اقتصادی جهان در یک ساختار چندقطبی.
آمریکا این جنگ را با استناد به ماده ۳۰۱ قانون تجارت ۱۹۷۴ آغاز کرد و چین را به سرقت مالکیت فکری، انتقال اجباری فناوری و رعایت نکردن حقوق تجاری متهم ساخت. نتیجه این درگیری، اعمال تعرفه بر بیش از ۳۶۰ میلیارد دلار کالای وارداتی از چین بود، در حالی که چین نیز در پاسخ، بیش از ۱۱۰ میلیارد دلار از صادرات آمریکا را هدف قرار داد؛ از جمله محصولات کشاورزی کلیدی مانند سویا، که بخش بزرگی از جامعه کشاورزان آمریکایی را دچار بحران کرد.
در واکنش به این فشارها، دولت آمریکا میلیاردها دلار یارانه برای جبران خسارت کشاورزان پرداخت کرد. توافق «مرحله اول» که در سال ۲۰۲۰ به امضا رسید، اگرچه بخشی از تنشها را کاهش داد و چین را به خرید بیشتر کالاهای آمریکایی متعهد کرد، اما بخش عمدهای از تعرفهها همچنان باقی ماندند و جالب اینکه، دولت بایدن نیز این سیاست را حفظ کرد. توافق دو حزب درباره لزوم مقابله با سیاستهای تجاری چین، نشان از تغییر بنیادین در نگاه آمریکا به رقابت با پکن دارد.
روز دهم آوریل ۲۰۲۵، ترامپ تعرفههایی معادل ۱۲۵٪ بر واردات از چین اعمال کرده، و برای ۷۵ کشور دیگر، اجرای تعرفهها را به مدت ۹۰ روز به تعویق انداخت. بسیاری این اقدام را حرکتی هوشمندانه برای گرفتن امتیاز در مذاکرات آینده تعبیر کردند!
واکنش جهانی و نبرد تعرفهها؛ از خشم تا تقابل
سیاست تعرفههای ترامپ بیپاسخ نماند. متحدان آمریکا، که حالا خود را هدف این جنگ اقتصادی میدیدند، یکی پس از دیگری واکنش نشان دادند:
کانادا، به رهبری نخستوزیر مارک کارنی، اعلام کرده که بر خودروها و کامیونهای آمریکایی ۲۵٪ تعرفه وضع خواهد کرد.
چین نیز اعلام کرده که از ۱۰ آوریل، بر تمامی واردات از آمریکا ۳۴٪ تعرفه اعمال خواهد کرد.
نخستوزیر فرانسه این سیاست را «فاجعه اقتصادی» نامید.
جورجیا ملونی، نخستوزیر ایتالیا، آن را «اشتباه» دانست.
اورزولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا، قول داد اتحادیه اروپا پاسخی هماهنگ و قاطع ارائه دهد و ابزارهای تلافیجویانه را آماده کرد.
و دولت تایوان نیز تعرفههای آمریکا را «غیرمنطقی» خواند و محکوم کرد.
تعرفهها دیگر فقط عددهایی در ستون مالیات واردات نیستند؛ آنها تبدیل به زبان دیپلماسی، ابزار قدرت و نماد کشمکش جهانی برای بازتعریف مرزهای اقتصادی شدهاند. ترامپ با بازگرداندن سیاست تعرفههای متقابل، راهی تازه، پرریسک و پرهزینه را انتخاب کرده—راهی که شاید در کوتاهمدت امتیازاتی را برای آمریکا به ارمغان آورد، اما در بلندمدت، خطر انزوای تجاری، بیثباتی بازارها و شکلگیری اتحادهای جدید علیه آمریکا را نیز به همراه دارد.
در جهانی که زنجیرههای تأمین پیچیدهتر از همیشهاند و اقتصادها بهطرزی بیسابقه به هم متصل شدهاند، سیاست تعرفهای تهاجمی ممکن است دامنهای بسیار فراتر از مرزهای گمرک داشته باشد و این دقیقاً همان جایی است که باید مراقب بود.
تعرفهها چگونه عمل میکنند؟ تأثیر زنجیرهای ابزار تجاری قدرتمند
زمانی که کشوری تعرفهای را بر کالایی وارداتی اعمال میکند، برای مثال مالیات ۳۰٪ بر واردات فولاد، قیمت آن کالا برای واردکننده افزایش مییابد. واردکننده نیز معمولاً این هزینه اضافه را به شرکتهای پاییندستی منتقل میکند و آنها نیز در نهایت قیمت را از مصرفکننده نهایی دریافت میکنند. بهعبارت دیگر، هر تعرفهای که روی کاغذ صرفاً عددی رسمی به نظر میرسد، در عمل به زنجیرهای از افزایش قیمتها منتهی میشود که انتهای آن به جیب مردم ختم میگردد.
[sc name="box" type="info" link="https://mihanblockchain.com/why-trumps-tariffs-could-benefit-bitcoin/" content="چرا تعرفههای جدید ترامپ میتوانند بهنفع بیت کوین باشند؟" ][/sc]
برای واردکنندگان، تعرفه بهمعنای افزایش بهای خرید کالا است. برای مثال اگر شرکتی آمریکایی، ماشینآلاتی از خارج وارد کند و با تعرفه مواجه شود، هزینه کل سفارش افزایش مییابد. این افزایش یا حاشیه سود آن شرکت را کاهش میدهد یا آن را مجبور میکند برای ادامه فعالیت، بهدنبال تأمینکنندههای جایگزین بگردد. در سوی دیگر، صادرکنندگان خارجی نیز ممکن است از این ماجرا لطمه ببینند؛ چرا که خریداران آمریکایی با افزایش قیمت، سفارشهای خود را کاهش میدهند و توان رقابت آن شرکتها نیز تضعیف میشود.
در ابتدا، تولیدکنندگان داخلی ممکن است از تعرفههای بالا سود ببرند. چرا که این تعرفهها آنها را از رقابت با کالاهای خارجی ارزانتر محافظت میکند و میتواند به فروش بیشتر و سودآوری آنها منجر شود. اما اگر تولید داخلی متکی به قطعات وارداتی باشد، که مشمول همان تعرفهها هستند، هزینه مواد اولیه نیز بالا میرود و سود احتمالی آنها عملاً خنثی میشود.
در نهایت، این مصرفکننده است که بیشترین فشار را متحمل میشود. از لوازم الکترونیکی گرفته تا پوشاک، قیمت بسیاری از کالاهای روزمره در نتیجه تعرفهها بالا میرود. در بلندمدت، تعرفههای گسترده میتوانند به افزایش تورم، کاهش قدرت خرید و فشار اقتصادی بر اقشار متوسط و پایین منجر شوند.
تعرفهها همچنین زنجیرههای تأمین جهانی را نیز مختل میکنند. بسیاری از محصولات امروزی، با استفاده از قطعاتی که در کشورهای مختلف تولید میشوند، مونتاژ میگردند. اعمال تعرفه بالا بر تنها یکی از این قطعات، میتواند تأخیر در تولید، نیاز به طراحی مجدد یا حتی انتقال کامل خط تولید به کشوری دیگر را بهدنبال داشته باشد؛ تمام این راهها با هزینههای مالی و لجستیکی بیشتر برای شرکتها همراه است.
در مجموع، اگرچه هدف رسمی تعرفهها، محافظت از صنایع داخلی است، اما اثر آنها بهمراتب فراتر از مرزها و کارخانهها میرود. تعرفهها قیمتها را تغییر میدهند، مسیر تجارت جهانی را منحرف میکنند و استراتژیهای کسبوکارها را بازنویسی میکنند. در این میان، هیچکس، از تولیدکننده گرفته تا کارگر و از سهامدار گرفته تا خریدار روزمره، از تأثیر مصون نمیماند.
استثنایی برای سیلیکونولی
در میان موج تازه تعرفهها، دولت ترامپ برخی از محصولات تکنولوژیک کلیدی، مانند گوشیهای هوشمند، تراشهها، کامپیوترها و برخی دستگاههای الکترونیکی دیگر را از این سیاست مستثنا کرد. این معافیت تنفسی حیاتی برای صنعت فناوری بود و فشار وارده بر سهام شرکتهای تکنولوژیک را کاهش داد.
با اینحال، اعلام تعرفهها در ۲ آوریل، به مثابه شوکی بود به بازارهای مالی! قیمت بیت کوین بهعنوان یکی از نمادهای اصلی داراییهای دیجیتال، طی یک هفته بیش از ۱۰.۵٪ سقوط کرد، البته بازار سهام نیز با کاهش مواجه شد. زمانی بیت کوین بهعنوان دارایی غیرهمبسته با بازار سنتی شناخته میشد، اما حالا، طبق نظر تحلیلگران، سرمایهگذاران نهادی آن را دارایی پرریسکی تلقی میکنند که رفتاری همراستا با سهام تکنولوژی دارد. بهعبارت دیگر، بیت کوین بیش از آنکه مانند «طلای دیجیتال» رفتار کند، این روزها مانند سهام نزدک نوسان میکند: در زمان نااطمینانی سقوط میکند و در فضای خوشبینی رشد.
جالب است بدانید که معافیتهای تعرفهای میتوانند بسیار استراتژیک هم باشند. دولتها ممکن است شرکتها یا صنایع خاصی را از پرداخت تعرفه معاف کنند، در حالی که رقبای آنها همچنان موظف به پرداخت مالیاتهای سنگین هستند. این مسئله میتواند رقابت را بهشدت ناعادلانه کرده و در داخل کشور نیز بحثبرانگیز و حساس شود.
چرا تعرفهها برای اقتصاد جهانی اهمیت دارند؟
تعرفهها صرفاً مالیاتهای ساده نیستند. آنها ابزارهایی راهبردی در دستان دولتها هستند برای شکلدادن به سیاستهای اقتصادی و تجاری یک کشور. با استفاده از تعرفهها، دولتها میتوانند رفتار مصرفکننده را تغییر دهند، از صنایع خاص حمایت کنند، یا به اقدامات ناعادلانه طرفهای تجاری پاسخ دهند.
در مورد ایالات متحده، تعرفهها ابزاری سنتی برای اعمال قدرت اقتصادی در سطح جهانی بودهاند. آنها برای حمایت از صنایع نوپا، واکنش به سرقت مالکیت فکری، یا مقابله با کسریهای تجاری به کار گرفته شدهاند. وقتی اقتصادهایی بزرگ مثل آمریکا یا چین وارد بازی تعرفهای میشوند، نتیجه آن نهتنها در داخل، بلکه در زنجیرههای تأمین جهانی، قیمت کالاها، و حتی روابط ژئوپولیتیکی احساس میشود.
[sc name="box" type="info" link="https://mihanblockchain.com/bitcoin-remain-relatively-resilient-despite-tariffs/" content="رفتار نسبتا مقاوم بیت کوین و ارزهای دیجیتال با وجود سیگنالهای ضدونقیض تعرفههای ترامپ" ][/sc]
برای کشورهایی کوچکتر نیز، در جهانی بههمپیوسته، تعرفهها بیاهمیت نیستند. حتی تغییری کوچک در سیاست تعرفهای قدرتهای بزرگ میتواند به معنای تغییر مسیر صادرات، نیاز به بازتنظیم زنجیره تولید یا حتی فشار تورمی باشد.
در سطح داخلی، اگرچه تعرفهها میتوانند با گرانتر کردن کالاهای وارداتی، از تولیدکنندگان داخلی حمایت کرده و شغلهایی ایجاد کنند، اما همزمان ممکن است باعث افزایش قیمت برای مصرفکننده، کاهش صادرات و حتی بروز اقدامات تلافیجویانه از سوی شرکای تجاری شوند. برخی دولتها، مانند دولت ترامپ، پیشنهاد دادند که با افزایش درآمد از محل تعرفهها، میتوانند مالیاتهای مستقیم داخلی را کاهش دهند، البته باید این موضوع را هم در نظر گرفت که اثرات جانبی این سیاست بر تورم و فشار بر بازارها هنوز موضوعی پرمناقشه است.
فراتر از اقتصاد؛ تعرفه بهعنوان استراتژی ملی
تعرفهها، بهویژه در دورانی که تنشهای ژئوپولیتیکی رو به افزایش است، بار دیگر به مرکز ثقل سیاست تجاری آمریکا بازگشتهاند. حالا دیگر بحث فقط اقتصاد نیست، بلکه تعرفهها بخشی از استراتژی کلان امنیت ملی و نفوذ بینالمللی محسوب میشوند.
چه در حالت دفاعی برای حفاظت از صنایع، و چه در حالت تهاجمی برای اعمال فشار بر رقبا، تعرفهها امروز نقشی فراتر از جدولهای مالیاتی دارند. تعرفهها به بخشی از زبان قدرت تبدیل شدهاند؛ زبان تازهای که جهان باید یاد بگیرد چگونه با آن گفتوگو کند.
چه کسی سیاست تعرفهای آمریکا را تعیین میکند؟
در ایالات متحده، سیاستگذاری تعرفهای نتیجه ترکیبی از اختیارات قانونگذاری کنگره، اختیارات اجرایی رئیسجمهور و اجرای اداری توسط نهادهای اجرایی است. چندین نهاد دولتی نیز در اجرای این سیاست نقش کلیدی ایفا میکنند.
بر اساس قانون اساسی، کنگره آمریکا اختیار نهایی در تنظیم تجارت و اعمال تعرفهها را دارد. اما در طول زمان، کنگره بخش زیادی از این اختیار را به رئیسجمهور تفویض کرده تا بتواند در شرایطی همچون تهدیدهای اقتصادی، نگرانیهای امنیت ملی یا نقض قوانین تجاری، بهسرعت و بهصورت مستقل در تعرفهها تغییر ایجاد کند.
در این میان، دفتر نماینده تجاری ایالات متحده (USTR) نقش محوری در شکلدهی و مذاکره پیرامون سیاستهای تجاری ایفا میکند. این نهاد هدایت مذاکرات تجاری را بر عهده دارد، اختلافات را مدیریت میکند و در همکاری با رئیسجمهور و کنگره، پیشنهاداتی برای اعمال تعرفهها ارائه میدهد. اجرای تعرفهها اما وظیفه اداره گمرک و حفاظت مرزی آمریکا (CBP) است. این نهاد در مبادی ورودی کشور تعرفهها را بر اساس طبقهبندی کالایی و ارزش اظهارشده، مطابق با «نظام هماهنگ تعرفه» (Harmonized Tariff Schedule) دریافت میکند.
در طول تاریخ، قوانین متعددی چارچوب سیاستهای تعرفهای آمریکا را شکل دادهاند. از مهمترین این قوانین میتوان به قانون تعرفه اسموت-هاولی در سال ۱۹۳۰ اشاره کرد که با هدف حمایت از کشاورزان آمریکایی در دوران رکود بزرگ وضع شد. اما این قانون نتیجهای معکوس داشت: کشورها در پاسخ، تعرفههای تلافیجویانه اعمال کردند و تجارت جهانی بیش از پیش آسیب دید.
دههها بعد، قانون تجارت ۱۹۷۴ (Trade Act of 1974) به رئیسجمهور ابزارهایی مانند ماده ۳۰۱ را ارائه کرد—ابزاری که بهطور گسترده در جنگ تجاری با چین مورد استفاده قرار گرفت و زمینه اعمال تعرفههای تلافیجویانه بر اقدامات ناعادلانه تجاری را فراهم ساخت.
در مجموع، این نهادها و قوانین، چارچوبی پیچیده اما منسجم برای سیاستگذاری تعرفهای در ایالات متحده شکل دادهاند؛ چارچوبی که همچنان دستخوش تغییر و چالشهای سیاسی است.
انتقادات به سیاست تعرفهای ترامپ
با اعلام تعرفههای متقابل در آوریل ۲۰۲۵، موجی از انتقادات داخلی و حقوقی علیه رویکرد ترامپ به سیاستهای تعرفهای شکل گرفت. منتقدان معتقدند که این تصمیم، با دور زدن کنگره، سابقهای خطرناک برای تمرکز قدرت اقتصادی در دستان رئیسجمهور ایجاد میکند و میتواند توازن اختیارات میان قوا را برهم زند.
از منظر اقتصادی نیز، بسیاری بر این باورند که این تعرفهها، برخلاف هدف اعلامشده، به کسبوکارهای آمریکایی بیش از طرفهای خارجی آسیب وارد میکنند. مقالهای در وبسایت Vox هشدار داد که اقشار کمدرآمد از این تصمیم آسیب بیشتری میبینند تا شرکتهای بزرگ در والاستریت. از سوی دیگر، لارنس سامرز، وزیر پیشین خزانهداری، هشدار داده که ادامه این مسیر ممکن است آمریکا را وارد رکود کند و باعث از بین رفتن ۲ میلیون شغل شود.
حتی برخی از چهرههای سیاسی، تعرفههای ترامپ را «فاجعهبار» توصیف کردهاند—نهتنها به دلیل تأثیرات اقتصادی، بلکه بهخاطر پیامدهای احتمالی آن بر قانونمداری و اعتماد به نهادهای دموکراتیک.
در جبهه حقوقی نیز، چالشهایی علیه این سیاست شکل گرفته است. از جمله، گروه محافظهکار «اتحاد آزادیهای مدنی نوین» (NCLA) شکایتی را از طرف کسبوکار کوچکی مستقر در فلوریدا به نام Simplified مطرح کرده است—شرکتی که دفتر برنامهریزی میفروشد و کالاهای خود را از چین تأمین میکند. این شکایت مدعی است که ترامپ با استناد به قانون IEEPA در زمینهای که «شرایط اضطراری» ندارد، از اختیارات قانونی خود فراتر رفته است.
همزمان، بسیاری از کسبوکارهای کوچک و متوسط که به زنجیرههای تأمین جهانی وابستهاند، با افزایش هزینههای وارداتی مواجه شدهاند. این فشار، میتواند به افزایش قیمت کالاها، کاهش رقابتپذیری و حتی حذف برخی از این کسبوکارها از بازار بینجامد.
در نهایت، حتی اگر تعرفهها در کوتاهمدت فشار مالی بر اقتصاد چین وارد کنند، ادامه این سیاست در بلندمدت ممکن است به ضرر مصرفکنندگان آمریکایی و عملکرد کلی شرکتهای داخلی منجر شود—و این همان نقطهای است که توازن ظاهری سیاست، جای خود را به فشارهای واقعی اقتصادی خواهد داد.

نرخ بهره فدرال رزرو چگونه بر ارزهای دیجیتال تأثیر میگذارد؟
04 اردیبهشت 1404
نرخهای بهره بر بازارهای مالی نفوذ دارند و این تأثیر به بیت کوین و سایر داراییهای دیجیتال نیز میرسد. هنگامی که نرخها بالا میروند، جذابیت سرمایهگذاریهای سنتی بیشتر شده و ممکن است این امر باعث خروج سرمایه از داراییهای پرریسکتر شود. در مقابل، نرخهای پایینتر اغلب به شکلگیری ذهنیت «ریسکپذیری» کمک میکنند. سرمایهگذاران بهطور سنتی ارزهای دیجیتال را داراییهای ریسکی به شمار آوردهاند، هرچند بیت کوین گاهی از این قاعده کلی فاصله گرفته است. این مقاله از میهن بلاکچین، تأثیر نرخهای بهره بر قیمت ارزهای دیجیتال، چه آلتکوینها و چه بیت کوین را بررسی میکند.
در بخشهای آتی، توضیح خواهیم داد که چگونه نرخهای بهره در ایالات متحده بر نقدینگی، سرمایهگذاری نهادی، استیبلکوینها و دیگر جنبهها اثر میگذارند. خواهید دید که چرا تغییر در هزینههای استقراض و سیاستهای فدرال رزرو برای تمام سرمایهگذاران داراییهای دیجیتال اهمیت دارد. همچنین نشان خواهیم داد که چگونه بیت کوین، بهعنوان پدیدهای متمایز از دیگر ارزهای دیجیتال، همگام با تغییرات نرخ بهره تکامل یافته است و چگونه انواع مختلف آلتکوینها ممکن است واکنشهای متفاوتی نشان دهند. برای آگاهی از اینکه نرخهای بهره چگونه میتوانند جو حاکم بر بازار را تغییر دهند، تا پایان این مطلب همراه ما باشید.
شناخت نرخهای بهره
نرخ بهره بهطور کلی به هزینه استقراض پول گفته میشود و میتواند تحت تأثیر اقدامات بانک مرکزی باشد. در ایالات متحده، فدرال رزرو (Fed) نرخ معیاری به نام «نرخ وجوه فدرال» را تعیین میکند. پایین بودن این نرخ، هزینه استقراض را کاهش میدهد که عملاً بهمعنای ارزانتر شدن پول است. وقتی پول ارزان باشد، افراد بیشتری تمایل به «خرید» آن پیدا میکنند (یعنی وام میگیرند و بدهکار میشوند) تا آن را سرمایهگذاری کرده و بازدهی بیشتری از نرخ بهره بهدست آورند. این کار عرضه پول را افزایش میدهد که میتواند به تورم منجر شود.
نرخ بهره
برعکس، نرخهای بالا هزینه پول را افزایش داده، استقراض را کمتر میکند اما به مهار تورم یاری میرساند. فدرال رزرو نرخها را طوری تنظیم میکند که به باور این نهاد، به هدف دوگانهاش یعنی حفظ تورم سالانه حدود ۲٪ و حداکثر کردن اشتغال، دست یابد. درحالیکه سیاستهای فدرال رزرو بهدلیل نقش محوری دلار آمریکا تاثیر جهانی گستردهای دارد، سیاستهای پولی سایر بانکهای مرکزی بزرگ مانند بانک مرکزی اروپا (ECB) یا بانک ژاپن (BoJ) نیز میتواند بر بازارهای محلی و جهانی رمزارزها اثرگذار باشد.
با کاهش نرخ بهره، معمولاً حجم اعتبارات افزایش یافته و قیمت داراییها بالا میرود. کسبوکارها رونق میگیرند، مصرفکنندگان بیشتر هزینه میکنند و سرمایهگذاران اغلب برای کسب بازدهی بالاتر به سراغ داراییهای پرریسکتر میروند. این افزایش نقدینگی میتواند قیمت ارزهای دیجیتال را نیز بالا ببرد. در مقابل، نرخهای بالاتر فعالیت اقتصادی را کند کرده و نقدینگی موجود برای ریسکپذیری را کاهش میدهkد. در چنین شرایطی، سرمایهگذاران ممکن است سرمایه خود را به ابزارهای امنتر و سودآور مانند اوراق قرضه منتقل کنند.
این نوسانات نرخ بهره بر ارزش ارزهای جهانی نیز مؤثر است؛ بهطوری که دلار آمریکا معمولاً در دورههای نرخ بهره بالا قویتر میشود. این مسئله میتواند بر داراییهای دیجیتالی که به دلار قیمتگذاری میشوند نیز اثر بگذارد. درک چگونگی تأثیر سیاست نرخ بهره بر بازارهای مالی، بهویژه برای هولدرهای بیت کوین یا سایر توکنها، حیاتی است. با پیگیری روندهای پولی، میتوانید دریابید که چرا قیمت داراییهای دیجیتال اغلب با افزایش نقدینگی اوج میگیرد و با کاهش آن، پایین میآید. البته، مشاهده نمودارهای قیمت و دادههای جریان سرمایه در کنار تحلیل کیفی، میتواند به درک بهتر این روابط کمک کند.
چگونگی تأثیر نرخ بهره بر ارزهای دیجیتال
تغییرات نرخ بهره میتواند اشتیاق به داراییهای دیجیتال را افزایش دهد یا آن را کم کند. در محیطی با نرخ بهره پایین، سرمایه فراوان بهسمت داراییهای پرریسکتر، از جمله آلتکوینها و پروژههای دیفای (DeFi)، سرازیر میشود. با افزایش نرخها، این سرمایه اغلب بهسمت گزینههای امنتری مانند اوراق قرضه دولتی بازمیگردد. بیت کوین نیز، هرچند بسیاری آن را متمایز از سایر رمزارزها میدانند، همچنان تحت تأثیر این امواج نقدینگی قرار میگیرد.
نرخ بهره و آلت کوینها
نقدینگی و جریان سرمایهگذاری
در شرایط نرخ بهره پایین، استقراض پول ارزان است و سرمایهگذاران بهدنبال داراییهایی با بازده احتمالی بالاتر میگردند. این وضعیت اغلب آنها را بهسوی بیت کوین و توکنهای گوناگون میکشاند؛ داراییهایی که در زمان فراوانی سرمایه میتوانند افزایش قیمت چشمگیری داشته باشند. استارتآپهای رمزارزی نیز با دسترسی آسان به منابع مالی رونق میگیرند، زیرا میتوانند با استفاده از وام یا سرمایه خطرپذیر، سریعتر رشد کنند. با ورود پول نقد تازه، قیمتها بالا رفته و به سفتهبازی دامن زده میشود.
با افزایش نرخها، شرایط معکوس میشود. هزینههای استقراض بالا میرود، نقدینگی کم میشود و سرمایهگذاران محتاطتر عمل میکنند. بهجای تعقیب داراییهای پرنوسان، احتمالاً ترجیح میدهند وجوه خود را در اوراق خزانه یا حسابهای پسانداز با سود بالا نگه دارند. این تغییر میتواند باعث خروج سرمایه از آلتکوینها و حتی بیت کوین شود؛ گرچه ویژگیهای منحصر بهفرد بیت کوین ممکن است آن را نسبت به سایر پروژهها مقاومتر سازد.
سرمایهگذاری نهادی در رمزارزها
بازیگران بزرگ مالی مانند صندوقهای پوشش ریسک و مدیران دارایی، بهطور فزایندهای بیت کوین و دیگر داراییهای دیجیتال را بخشی از استراتژی سرمایهگذاری کلان خود میبینند. در دورههای نرخ بهره پایین، مؤسسات بهدنبال نوعی بازدهی هستند که در اوراق قرضه سنتی یا حسابهای پسانداز یافت نمیشود و سرمایه خود را به این بخش نوظهور هدایت میکنند. بیت کوین بهعنوان سپری در برابر تورم، توجه زیادی را جلب کرده است. این یعنی افزایش عرضه پول، سرمایهگذاران جدیدی را به بیت کوین جذب میکند، اما همین افزایش میتواند به نگرانی از تورم دامن بزند و سرمایهگذاران فعلی بیت کوین را به تحکیم موقعیت خود ترغیب کند. همزمان، ارزهای دیجیتال کوچکتر ممکن است شاهد ورود سرمایههای سفتهبازانه از سوی مؤسساتی باشند که بهدنبال سودهای بسیار بالا هستند.
با افزایش نرخ بهره، سرمایه نهادی میتواند دوباره بهسمت ابزارهای پایدارتر و دارای بازدهی متمایل شود. برخی صندوقها ممکن است داراییهای دیجیتال خود، بهخصوص توکنهای پرریسکتر را بفروشند. حتی بیت کوین، با وجود نگاه جدیتر نسبت به اکثر آلتکوینها، میتواند در شرایط نرخ بهره بالا شاهد خروج سرمایه از پرتفوی مؤسسات باشد. نتیجه این امر، کاهش شتاب در کل بازار است، زیرا سفارشهای فروش بزرگ بر قیمتها تأثیر گذاشته و نوسانها را بهویژه زمانی که موقعیتهای اهرمی لیکویید میشوند، تشدید میکنند.
تفاوت واکنش انواع آلتکوینها به نرخ بهره
درحالیکه قاعده کلی کاهش جذابیت داراییهای پرریسک (از جمله اکثر آلتکوینها) در زمان افزایش نرخ بهره و بالعکس، صادق است، اما همه آلتکوینها لزوماً به یک میزان یا به یک شکل واکنش نشان نمیدهند. میتوان دستهبندیهای مختلف آلتکوینها را بر اساس میزان حساسیت احتمالیشان به تغییرات شرایط نقدینگی ناشی از سیاستهای نرخ بهره، تفکیک کرد:
توکنهای پلتفرمهای لایه ۱ (مانند اتریوم، سولانا، کاردانو): این آلت کوینها زیرساختهای اصلی برای قراردادهای هوشمند و برنامههای غیرمتمرکز (dApps) هستند. اگرچه بهشدت تحت تأثیر جریان نقدینگی و احساسات کلی بازار قرار دارند، اما بهدلیل داشتن اکوسیستمهای بزرگتر، کاربردهای واقعیتر و گاهی پذیرش نهادی، ممکن است نسبت به آلتکوینهای کوچکتر و سفتهبازانهتر، مقاومت نسبتاً بیشتری در برابر شوکهای نقدینگی از خود نشان دهند. با این حال، در دورههای نرخ بهره پایین، رقابت برای جذب سرمایه و توسعهدهنده بین این پلتفرمها شدت میگیرد.
توکنهای دیفای (مانند یونیسواپ، آوه، میکر): این دسته بهشدت به نرخ بهره حساس است. نرخهای پایین، هزینه استقراض را کاهش داده و فعالیت در پروتکلهای وامدهی، صرافیهای غیرمتمرکز و استیکینگ را افزایش میدهد که مستقیماً بهنفع ارزش توکنهای مرتبط با این پروتکلهاست. برعکس، نرخهای بهره بالا، جذابیت بازدهی در دیفای را نسبت به بازدهی امنتر در بازارهای سنتی کاهش میدهد، فعالیت کاربران را کم کرده و ریسک لیکویید شدن وامها را بالا میبرد که همگی بهضرر این توکنها تمام میشود.
توکنهای متاورس و بازی (مانند سندباکس، دیسنترالند، اکسی اینفینیتی): این بخش بهشدت به سرمایهگذاریهای سفتهبازانه و چرخههای هیجانی (Hype Cycles) وابسته است. در دوران پول ارزان با نرخ بهره پایین، سرمایه بهراحتی بهسمت این پروژههای اغلب آزمایشی و پرریسک سرازیر میشود. اما با افزایش نرخ بهره و کمیاب شدن سرمایه، تأمین مالی برای توسعه این پلتفرمها دشوارتر شده و کاربران نیز ممکن است محتاطتر شوند. این دسته معمولاً نوسانات بسیار شدیدی را در واکنش به تغییرات ریسکپذیری بازار تجربه میکند.
میمکوینها (مانند دوجکوین، شیبا اینو): شاید بتوان گفت این دسته بیشترین حساسیت را به تغییرات نقدینگی و احساسات سرمایهگذاران خرد دارد. ارزش آنها عمدتاً بر پایه توجه رسانههای اجتماعی و هیجانات جمعی استوار است و کمتر به کاربرد یا فناوری واقعی بستگی دارد. این کوینها در دورههای پول آسان و رونق سفتهبازی میتوانند رشدهای انفجاری داشته باشند، اما با سختتر شدن شرایط مالی و افزایش ریسکگریزی، معمولاً سقوطهای بسیار شدیدی را نیز تجربه میکنند.
توکنهای لایه ۲ (مانند پالیگان، آربیتروم): عملکرد این توکنها بهشدت به موفقیت و فعالیت لایه ۱ زیرین خود (عمدتاً اتریوم) وابسته است. واکنش آنها به نرخ بهره، ترکیبی از واکنش لایه ۱ مربوطه و احساسات کلی بازار نسبت به راهحلهای مقیاسپذیری است.
نتیجهگیری تفکیکی: با وجود این تفاوتها، نکته کلیدی این است که تقریباً تمام آلتکوینها نسبت به بیت کوین، حساسیت بیشتری به شرایط اقتصاد کلان و بهویژه تغییرات نرخ بهره و نقدینگی دارند. در زمانهای کاهش ریسکپذیری، سرمایه معمولاً ابتدا از پرریسکترین بخشهای بازار که بسیاری از آلتکوینها، بهخصوص دستههای ۳ و ۴ در آن قرار میگیرند، خارج میشود.
تأثیر نرخ بهره بر بیت کوین بهعنوان ذخیره ارزش
بیت کوین جایگاهی متفاوت از دیگر ارزهای دیجیتال دارد. عرضه ثابت و شناختهشدگی گستردهاش باعث شده بسیاری آن را با طلای دیجیتال مقایسه کنند. در دورههای نرخ بهره پایین، کمیابی بیت کوین میتواند برای سرمایهگذارانی جذاب باشد که بهدنبال محافظت از دارایی خود در برابر کاهش ارزش پول رایج هستند. اگر هزینه استقراض نزدیک به صفر و بازدهی واقعی منفی باشد، نگهداری بیت کوین منطقی بهنظر میرسد، زیرا دلار در حساب بانکی قدرت خرید خود را از دست میدهد.
دخیره ارزش بیت کوین
وقتی نرخها بهشدت افزایش مییابد، وضعیت پیچیدهتر میشود. هرچند برخی بیت کوین را سپری در برابر تورم میدانند، افزایش سریع نرخ بهره میتواند دلار آمریکا را تقویت و بازدهی واقعی اوراق قرضه را بالا ببرد و بدین ترتیب انگیزه نگهداری داراییهای پرریسک را کم کند. در چنین دورههایی، قیمت بیت کوین میتواند آسیب ببیند؛ بهخصوص اگر بازیگران بزرگ نهادی از بازار خارج شوند. با این حال، شهرت بیت کوین بهعنوان یک ذخیره ارزش منحصربهفرد، اغلب آن را در برابر افت قیمتهای شدیدتری که توکنهای کوچکتر تجربه میکنند، مقاومتر میسازد. البته، عواملی چون چرخه هاوینگ بیت کوین، اخبار مهم پذیرش نهادی یا حتی نقش آن بهعنوان پناهگاه امن در برخی بحرانهای خاص، میتواند گاهی باعث شود تا رفتار قیمتی آن از روند کلی بازار ناشی از نرخ بهره، فاصله بگیرد.
وامدهی رمزارزی و بازارهای دیفای (DeFi)
پلتفرمهای وامدهی رمزارزی و پروتکلهای امور مالی غیرمتمرکز (DeFi) زمانی محبوبیت یافتند که بانکها نرخ بهره نزدیک به صفر ارائه میدادند. وام دادن استیبلکوینها یا توکنهای دیگر برای کسب بازدهی بالای ۵٪، در مقایسه با حسابهای سنتی بسیار جذاب بود. نرخهای پایین همچنین به استقراض برای انجام معاملات اهرمی رونق بخشید. پروژههایی که بازدهی بالا ارائه میکردند، شکوفا شدند و نقدینگی بیشتری را به صرافیهای غیرمتمرکز، کشت سود (Yield Farms) و داراییهای مصنوعی (Synthetic Assets) روانه کردند.
با افزایش نرخها توسط فدرال رزرو، این شرایط تغییر میکند. سرمایهگذاران میتوانند بازدهیهای امنتری در نظام مالی رایج پیدا کنند که این امر از جذابیت پروتکلهای وامدهی پرریسک میکاهد. وامگیرندگان در دیفای با هزینههای بیشتری روبرو میشوند، زیرا سرمایه از این اکوسیستم خارج میشود. این وضعیت میتواند به لیکوییدیشن اجباری وامها و فشار نزولی بر قیمت توکنها منجر شود. اگرچه سازوکارهای خودکار دیفای شاید بهتر از پلتفرمهای متمرکز بتوانند نوسانات را مدیریت کنند، اما مشارکت کلی در بازار معمولاً کاهش مییابد.
استیبلکوینها و قدرت دلار
استیبلکوینهای وابسته به دلار آمریکا نقش مهمی در بازارهای دارایی دیجیتال دارند. زمانی که نرخ بهره در آمریکا پایین است، بسیاری از افراد استیبلکوینها را برای سهولت استفاده، بیآنکه توجه کنند این داراییها اغلب سود مستقیمی ندارند، نگه میدارند. با این حال، صادرکنندگان میتوانند از دلارهای ذخیره خود سود (بهره) کسب کنند که منبع درآمد قابلتوجهی برایشان محسوب میشود. این سازوکار در محیط پول ارزان رونق میگیرد و با جابهجایی مکرر معاملهگران بین توکنهای پرنوسان، استفاده از استیبلکوینها بهشدت افزایش مییابد.
در سناریوی نرخ بهره بالا، استیبلکوینها باید با سرمایهگذاریهای سنتی دلاری که بازدهی امن ارائه میدهند، رقابت کنند. برخی کاربران استیبلکوینهای خود را به پول نقد تبدیل میکنند تا در اوراق قرضه یا صندوقهای بازار پول سرمایهگذاری کنند. همزمان، دلار قویتر میتواند قیمت داراییهای دیجیتال را پایینتر ببرد، زیرا توان خرید خریداران بینالمللی کاهش مییابد. صادرکنندگان استیبلکوین ممکن است همچنان از بازدهی بالاتر ذخایر خود سود ببرند، اما اگر جایگزینها جذابتر شوند، احتمالاً رشد تقاضای کلی برای استیبلکوینها کند خواهد شد.
نمونههای تاریخی تأثیر نرخ بهره بر رمزارزها
چرخههای پیشین بازار نشان میدهند که سیاست فدرال رزرو چگونه بر داراییهای دیجیتال تأثیر میگذارد. وقتی نرخها نزدیک به صفر میمانند، وجوه بهراحتی بهسمت بیت کوین و توکنهای مختلف جریان یافته و به رشد قیمتها کمک میکنند. با افزایش نرخها، نقدینگی کاهش یافته و قیمتها اغلب عقبنشینی میکنند. این فرآیند میتواند پروژههای دارای بنیاد قوی را از پروژههای مبتنی بر هیجانات زودگذر متمایز کند. وقایع سالهای ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲ به خوبی نشان میدهند که چگونه تغییر در هزینههای استقراض میتواند خوشبینی بازار را افزایش یا کاهش دهد.
رونق رمزارزها در سال ۲۰۲۱
در سراسر سال ۲۰۲۱، نرخهای بهره در پایینترین سطح تاریخی باقی ماندند و فدرال رزرو به سیاست تسهیل کمی (Quantitative Easing) ادامه داد. فراوانی سرمایه ارزان به جهش عظیم قیمت بیت کوین و همچنین ایجاد هیجان سفتهبازانه در آلتکوینها و دیفای کمک کرد. سرمایهگذاران خرد و نهادی پول زیادی را وارد این فضا کردند که باعث تشدید رشد قیمتها شد. ارزش بیت کوین بهعنوان طلای دیجیتال مقبولیت گستردهای یافت، زیرا بسیاری آن را سپری در برابر تورم پیشبینیشدهای میدانستند که با تزریق دلار به اقتصاد، بروز میکرد.
سقوط رمزارزها در سال ۲۰۲۲
در سال ۲۰۲۲، فدرال رزرو مسیر خود را تغییر داد و برای مقابله با تورم شدید، نرخها را بهسرعت افزایش داد. بازدهی بالاتر اوراق قرضه دولتی، سرمایهگذاران را از موقعیتهای سفتهبازانه دور کرد و باعث فروش گسترده در بازار داراییهای دیجیتال شد. قیمت بیت کوین بهشدت کاهش یافت، هرچند بسیاری از آلتکوینها زیانهای سنگینتری (به ویژه آنهایی که بیشتر جنبه سفتهبازی داشتند) را تجربه کردند. دلار قوی نیز فشار مضاعفی وارد کرد، زیرا سرمایهگذاران دلاری انگیزه کمتری برای ورود به معاملات پرریسکتر داشتند. این انقباض سریع پولی، ضعف سرمایهگذارانی را که بیش از حد از اهرم استفاده کرده بودند، آشکار ساخت و به رکود گسترده در بازار منجر شد.
سرنوشت رمزارزها در محیط نرخ بهره بالا چیست؟
دورههای طولانیمدت نرخ بهره بالا میتواند جریان ورود سرمایه تازه به داراییهای دیجیتال را محدود کند. سرمایهگذارانی که بهدنبال بازدهی پایدار، ممکن است توکنهای خود را فروخته و بهسراغ اوراق قرضه یا ابزارهای بازار پول بروند. برای پروژههای کوچکتر، جذب سرمایه و فروش توکن دشوارتر شده و سرعت نوآوری کاهش مییابد. بیت کوین احتمالاً رشد ملایمتری خواهد داشت، هرچند بهدلیل نقدینگی بیشتر و پایگاه کاربری گستردهتر، معمولاً وضعیت بهتری نسبت به اکثر آلتکوینها دارد.
از طرفی، محیط نرخ بهره بالا اغلب باعث حذف سرمایهگذاریهای سفتهبازانهای میشود که به جریان دائمی پول ارزان وابستهاند. پروژههایی که از این دوره جان سالم به در میبرند، ممکن است قویتر شده و بر کاربردهای عملی تمرکز کنند. ارزش بنیادین بیت کوین بهعنوان یک دارایی دیجیتال مستقل و کمیاب نیز میتواند در برابر نوسانات برجستهتر شود. با این حال، بدون حمایت نقدینگی ارزان، حرکت کلی بازار معمولاً محتاطانه باقی میماند.
سرنوشت رمزارزها در صورت کاهش نرخ بهره چیست؟
اگر نرخهای بهره کاهش یابند یا فدرال رزرو به موضع پولی انبساطیتری روی آورد، داراییهای دیجیتال اغلب شاهد ورود دوباره سرمایه خواهند بود. با کاهش انگیزه برای نگهداری پول نقد در حسابهای کمبازده، سرمایهگذاران بهدنبال گزینههای پربازدهتری میگردند و ارزهای دیجیتال معمولاً در زمره سرمایهگذاریهایی با نوسان و بازده بالقوه بالاتر قرار میگیرند.
آلتکوینها (بهویژه آنهایی که با نوآوری یا کاربردهای جذاب همراهند) و پلتفرمهای دیفای نیز ممکن است با ورود مجدد سرمایه سفتهبازانه به بازار، رشد کنند. نرخهای پایینتر به کاربران اجازه میدهد با هزینه کمتری وام بگیرند که این امر به دور جدیدی از نوآوری و معاملات دامن میزند. از نظر تاریخی، چنین تغییراتی باعث شروع بازارهای صعودی (گاوی) شدهاند. در بلندمدت، پروژههایی که کاربرد واقعی را با بنیانهای اقتصادی قوی ترکیب میکنند، معمولاً بخشی از سودهای بهدست آمده را حفظ میکنند، حتی اگر هیجانات سفتهبازانه بعداً فروکش کند.
باید توجه داشت که نرخ بهره تنها عامل تعیینکننده نیست. قیمت ارزهای دیجیتال تحت تاثیر تعامل پیچیدهای از عوامل مختلف، از جمله نرخ تورم، تحولات نظارتی و قانونی در کشورهای مختلف، ریسکهای ژئوپلیتیکی و همچنین نوآوریها و رویدادهای مهم در خودِ این فناوری (مانند بهروزرسانیهای بزرگ پروتکلها یا چرخههای هاوینگ) قرار دارد. سیاستهای نرخ بهره در بستر این عوامل عمل میکند و تاثیر آن میتواند توسط سایر رویدادها تقویت یا تضعیف شود.
نکته پایانی
نرخهای بهره جریان نقدینگی را در بازارهای مالی هدایت کرده و داراییهای دیجیتال نیز از این قاعده پیروی میکنند. هنگامی که فدرال رزرو نرخها را کاهش میدهد، سرمایه بهدنبال بازدهی بالاتر به همه بخشها، از صرافیهای غیرمتمرکز گرفته تا بیت کوین، سرازیر میشود. وقتی نرخها بالا میروند، احتیاط به بازار بازمیگردد و جستجو برای بازدهی میتواند پول را بهسمت گزینههای امنتر هدایت کند، در حالی که توکنهای پرریسکتر (بهویژه آلتکوینهای سفتهبازانهتر) معمولاً بیشترین آسیب را از خروج سرمایه میبینند.
آگاهی از چگونگی تأثیر نرخ بهره بر رفتار بازار میتواند به شما در زمانبندی تصمیمات مهم کمک کند. بیت کوین، با سیاست پولی منحصربهفرد و جایگاه تثبیتشدهتر خود، ممکن است مقاومت بیشتری نسبت به اکثر توکنها در برابر رکود نشان دهد، اما گاهی نیز میتواند تحت تاثیر عوامل خاص خود عمل کند. کل این حوزه همچنان به کاهش یا افزایش عرضه اعتبار و همچنین سایر عوامل کلان اقتصادی و فناورانه حساس است. توجه به روندهای اقتصاد کلان، بهویژه رصد مداوم سیاستهای پولی فعلی و واکنش بازار به آنها، برای درک چشمانداز آینده داراییهای دیجیتال ضروری است، زیرا شرایط دائما در حال تحول فراتر از مثالهای تاریخی ذکر شده است.
سوالات متداول (FAQ)
آیا فدرال رزرو مستقیما ارزهای دیجیتال را کنترل میکند؟فدرال رزرو سیاست پولی ایالات متحده را تعیین میکند و بر نقدینگی دلار و بازده اوراق قرضه تأثیر میگذارد. اما این نهاد مستقیماً بر بیت کوین یا سایر ارزهای دیجیتال که توسط افراد و نهادهای خصوصی در سراسر جهان اداره میشوند، نظارت یا کنترل مستقیم ندارد (اگرچه قوانین نظارتی مالی میتواند بر دسترسی و استفاده از آنها تاثیر بگذارد).آیا رمزارزها میتوانند در محیط نرخ بهره بالا عملکرد خوبی داشته باشند؟بله، اما این اتفاق کمتر رایج و دشوارتر است. هرچند برخی پروژهها ممکن است بهدلیل نوآوریهای بنیادی یا کاربردهای خاص موفق شوند، اما بیشتر داراییهای پرریسک زمانی که گزینههای امنتر و دارای بازدهی جذابتر میشوند، برای جذب سرمایه با چالش مواجه خواهند شد.آیا نرخهای بهره بر استیبلکوینها تأثیر میگذارند؟کاملاً. صادرکنندگان میتوانند در دورههای نرخ بهره بالا سود بیشتری از ذخایر خود کسب کنند، اما کاربران ممکن است پساندازهای سنتی با بازدهی بهتر را ترجیح دهند یا بهدنبال استیبلکوینهایی باشند که بخشی از بازدهی را به کاربران منتقل میکنند. در محیطهای نرخ بهره پایین، استیبلکوینها بهعنوان جایگزینی راحت برای دلار دیجیتال و ابزاری برای فعالیت در دیفای رونق میگیرند.سرمایهگذاران رمزارز در زمان تغییر نرخها چه باید بکنند؟باید از اطلاعیهها و تصمیمات فدرال رزرو (و سایر بانکهای مرکزی مهم) آگاه باشند. موقعیتهای سرمایهگذاری خود را بر اساس تغییر چشمانداز ریسک به ریوارد، میزان تحمل ریسک شخصی و افق زمانی سرمایهگذاری خود تنظیم کنند و به یاد داشته باشند که بیت کوین و انواع مختلف آلتکوینها ممکن است در برابر تغییرات نرخ بهره و سایر عوامل بازار، رفتارهای متفاوتی از خود نشان دهند.

کامپیوتر جهانی بعدی؟ مقایسه عمیق پلتفرمهای AO و ICP
04 اردیبهشت 1404
رویای «کامپیوتر جهانی» واقعا غیرمتمرکز بر بستر بلاکچین همچنان چالشی بزرگ است، زیرا پلتفرمهای سنتی مانند اتریوم با محدودیتهای مقیاسپذیری و هزینه بالا دستوپنجه نرم میکنند. اکنون، دو مدعی اصلی، AO و ICP، با هدف ارائه رایانش عمومی مقیاسپذیر و مقرونبهصرفه برای کاربردهای پیچیده، از جمله هوش مصنوعی، وارد عرصه شدهاند.
در این مقاله از میهن بلاکچین، به کاوش عمیق در تفاوتهای بنیادین این دو غول نوظهور میپردازیم و معماری ماژولار AO را در مقابل رویکرد ساختاریافته و یکپارچه ICP قرار میدهیم. بررسی دقیق این رقابت و تحلیل نقاط قوت و ضعف هر کدام که در ادامه میآید، کلیدی برای درک چشمانداز آینده زیرساخت وب ۳ و شناسایی مدعی اصلی عنوان «کامپیوتر جهانی» است.
مقدمه
در دنیای بلاکچین، رایانش غیرمتمرکز (Decentralized Computing) سرزمینی موعود است که دستیابی به آن دشوار بهنظر میرسد. پلتفرمهای سنتی قرارداد هوشمند (Smart Contract) مانند اتریوم (Ethereum) بهدلیل هزینههای بالای محاسباتی و مقیاسپذیری محدود، با محدودیت روبرو هستند، در حالی که نسل جدید معماری رایانشی در تلاش برای شکستن این محدودیتهاست. AO و ICP در حال حاضر دو پارادایم شاخص در این حوزه هستند؛ یکی بر جداسازی ماژولار (Modular Decoupling) و مقیاسپذیری نامحدود تمرکز داشته و دیگری بر مدیریت ساختاریافته (Structured Management) و امنیت بالا تأکید دارد.
اگر کنجکاوید درباره آینده بلاکچین بدانید و میخواهید بدانید یک پلتفرم رایانشی قابل تأیید (Verifiable) و غیرمتمرکز در عصر هوش مصنوعی (AI) چگونه خواهد بود یا اگر بهدنبال روایتهای جدید زنجیرههای عمومی و فرصتهای سرمایهگذاری هستید، این مقاله قطعا ارزش خواندن دارد. این مطلب نه تنها تحلیلی دقیق از سازوکارهای اصلی، مدلهای اجماع (Consensus) و مقیاسپذیری AO و ICP ارائه میدهد، بلکه به مقایسه آنها از نظر امنیت، درجه تمرکززدایی (Decentralization) و پتانسیل آینده نیز میپردازد.
در صنعت کریپتو که بهسرعت در حال تغییر است، «کامپیوتر جهانی» (World Computer) واقعی چیست؟ نتیجه این رقابت ممکن است آینده وب ۳ (Web3) را تعیین کند.
یکپارچهسازی با هوش مصنوعی به یک ترند داغ در دنیای کریپتوی امروز تبدیل شده است و تعداد بیشماری از ایجنتهای هوش مصنوعی (AI Agents) شروع به صدور، نگهداری و معامله ارزهای دیجیتال کردهاند. پذیرش برنامههای کاربردی جدید، همراه با تقاضا برای زیرساختهای جدید، زیرساخت رایانش هوش مصنوعی قابل تأیید و غیرمتمرکز را بیش از پیش با اهمیت میسازد. با این حال، پلتفرمهای قرارداد هوشمند به نمایندگی اتریوم و پلتفرمهای قدرت محاسباتی غیرمتمرکز به نمایندگی آکاش (Akash) و IO نمیتوانند بهطور همزمان نیازهای قابلیت تأیید و تمرکززدایی را برآورده کنند.
در سال ۲۰۲۴، تیم پشتیبان پروتکل ذخیرهسازی غیرمتمرکز شناختهشده آرویو (Arweave)، معماری AO را معرفی کرد؛ یک شبکه رایانش عمومی غیرمتمرکز که از مقیاسپذیری سریع و کارمزد پایین پشتیبانی میکند و قادر به اجرای بسیاری از وظایف محاسباتی سنگین، مانند فرآیندهای استنتاج (Inference) ایجنتهای هوش مصنوعی است.
ایجنت هوش مصنوعی
منابع محاسباتی در AO از طریق قوانین انتقال پیام AO بهطور ارگانیک یکپارچه میشوند. این قوانین ترتیب و محتوای درخواستها را بر اساس اجماع هولوگرافیک (Holographic Consensus) آرویو به صورت تغییرناپذیر ثبت میکنند و بههر کسی اجازه میدهند تا از طریق محاسبه مجدد (Recomputation) به حالت (State) صحیح دست یابد. با تضمینهای امنیتی اپتیمیستیک (Optimistic)، این امر قابلیت تأیید محاسبات را محقق میسازد.
شبکه محاسباتی AO دیگر نیازی به اجماع روی کل فرآیند محاسباتی ندارد که انعطافپذیری و کارایی بالای شبکه را تضمین میکند؛ فرآیندها (Processes) که میتوان آنها را «قراردادهای هوشمند» در نظر گرفت، با استفاده از مدل اکتور (Actor) اجرا میشوند و از طریق پیامها بدون نیاز به حفظ حالت داده به اشتراک گذاشتهشده (Shared State Data) با یکدیگر تعامل دارند. این طراحی تا حدودی شبیه به اینترنت کامپیوتر (ICP) دفینیتی (DFINITY) است که از طریق یک زیرشبکه (Subnet) ساختاریافته از منابع محاسباتی به اهداف مشابهی دست مییابد. توسعهدهندگان اغلب این دو را با هم مقایسه میکنند.
رایانش مبتنی بر اجماع در مقابل رایانش عمومی
هم ICP و هم AO با هدف دستیابی به مقیاسپذیری انعطافپذیر محاسبات از طریق جداسازی اجماع از محتوای محاسبات، تلاش میکنند تا محاسبات ارزانتر ارائه داده و مسائل پیچیدهتری را مدیریت کنند. در مقابل، شبکههای سنتی قرارداد هوشمند، به نمایندگی اتریوم، دارای یک حافظه استیت مشترک برای تمام نودهای (Nodes) محاسباتی در شبکه هستند و هرگونه محاسبهای که استیت را تغییر دهد، نیازمند آن است که تمام نودها در شبکه بهطور همزمان محاسبات اضافی (Redundant) را برای رسیدن به اجماع انجام دهند. در این طراحی کاملاً اضافی، منحصر به فرد بودن اجماع تضمین میشود، اما هزینه محاسبات بسیار بالا بوده و مقیاسپذیری ظرفیت محاسباتی شبکه دشوار است و آن را تنها برای مدیریت تراکنشهای با ارزش بالا مناسب میسازد؛ حتی در زنجیرههای عمومی با کارایی بالا مانند سولانا (Solana)، تأمین نیازهای محاسباتی فشرده هوش مصنوعی چالشبرانگیز است.
بهعنوان شبکههای رایانش عمومی، نه AO و نه ICP حافظه وضعیت مشترک جهانی ندارند؛ بنابراین نیازی به رسیدن به اجماع در مورد فرآیند محاسباتی که وضعیت را تغییر میدهد نیست. اجماع فقط برای ترتیب اجرای تراکنشها/درخواستها لازم است و پس از آن نتایج محاسبات تأیید میشوند. بر اساس فرضیات آپتیمیستیک در مورد امنیت ماشینهای مجازی نودها، تا زمانی که محتوا و ترتیب درخواست ورودی سازگار باشند، استیت نهایی نیز سازگار خواهد بود. محاسبه تغییرات وضعیت در قراردادهای هوشمند که در ICP بهعنوان «کانتینر» (Container) و در AO بهعنوان فرایند (Process) نامیده میشوند، میتواند بهصورت موازی در چندین نود، بدون اینکه لازم باشد همه نودها دقیقاً همان وظیفه را همزمان محاسبه کنند، انجام شود. این امر هزینه محاسبات را بهشدت کاهش و مقیاسپذیری را افزایش میدهد؛ بنابراین از عملیات معاملاتی پیچیدهتر، از جمله عملیات غیرمتمرکز مدلهای هوش مصنوعی، پشتیبانی میکند. هم AO و هم ICP ادعای «مقیاسپذیری نامحدود» (Infinite Scalability) دارند و تفاوتها را در ادامه مقایسه خواهیم کرد.
از آنجایی که شبکه دیگر بهطور مشترک یک داده استیت عمومی بزرگ را نگهداری نمیکند، هر قرارداد هوشمند، قادر به پردازش مستقل تراکنشها در نظر گرفته میشود و قراردادهای هوشمند از طریق پیامها بهصورت ناهمزمان (Asynchronous) با یکدیگر تعامل دارند. بنابراین، شبکههای رایانش عمومی غیرمتمرکز اغلب از مدل برنامهنویسی اکتور استفاده میکنند که باعث میشود ترکیبپذیری (Composability) بین کسبوکارهای قراردادی در مقایسه با پلتفرمهای قرارداد هوشمند مانند اتریوم نسبتاً ضعیفتر باشد و چالشهای خاصی را برای دیفای (DeFi) ایجاد کند. با این حال، استانداردهای برنامهنویسی کسبوکاری خاص هنوز هم میتوانند برای رفع این مشکل استفاده شوند. بهعنوان مثال، پروتکل فیوژنفای (FusionFi) در شبکه AO منطق کسبوکار دیفای را از طریق یک مدل یکپارچه «بلیط-تسویه» (Ticket-Settlement) برای دستیابی به تعاملپذیری (Interoperability) استاندارد میکند. از آنجایی که اکوسیستم AO هنوز در مراحل اولیه خود است، چنین پروتکلهایی را میتوان کاملا آیندهنگرانه در نظر گرفت.
پیادهسازی AO
AO بر پایه شبکه ذخیرهسازی دائمی آرویو ساخته شده و از طریق یک شبکه نود جدید اجرا میشود. نودهای آن به سه گروه تقسیم میشوند:
واحدهای پیام (Message Units - MU)
واحدهای محاسباتی (Computing Units - CU)
واحدهای زمانبندی (Scheduling Units - SU)
در شبکه AO، قراردادهای هوشمند بهعنوان «فرایند» (Processes) نامیده میشوند و مجموعهای از کدهای قابل اجرا هستند که بهطور دائم در آرویو ذخیره میشوند.
هنگامی که کاربر نیاز به تعامل با یک فرایند دارد، میتواند درخواستی را امضا و ارسال کند. AO فرمت پیامها را مشخص میکند که توسط واحدهای پیام AO (MU) پذیرفته شده، امضاها تأیید و به واحدهای زمانبندی (SU) ارسال میشوند. واحد زمانبندی بهطور مداوم درخواستها را دریافت میکند، یک شماره منحصر به فرد به هر پیام اختصاص میدهد و سپس نتایج را در شبکه آرویو آپلود میکند که در مورد ترتیب تراکنش به اجماع میرسد. هنگامی که اجماع در مورد ترتیب تراکنش حاصل شد، وظیفه به واحدهای محاسباتی (CU) اختصاص مییابد. CU محاسبات خاص را انجام میدهد، مقادیر وضعیت را تغییر میدهد، نتایج را به واحد پیام برمیگرداند و در نهایت آنها را به کاربر ارسال میکند یا بهعنوان درخواستی برای فرایند بعدی دوباره وارد SU میشود.
پیاده سازی AO
واحدهای زمانبندی را میتوان نقطه اتصال بین AO و لایه اجماع آرویو در نظر گرفت، در حالی که واحد محاسباتی یک شبکه قدرت محاسباتی غیرمتمرکز است. واضح است که منابع اجماع و محاسباتی در شبکه AO کاملا از هم جدا شدهاند، بنابراین با پیوستن نودهای بیشتر و با کارایی بالاتر به گروه CU، کل AO قابلیتهای محاسباتی قویتری بهدست میآورد، از فرآیندهای بیشتر و محاسبات فرآیندی پیچیدهتر پشتیبانی میکند و از نظر مقیاسپذیری به عرضه انعطافپذیر بر اساس تقاضا دست مییابد.
اکنون سوال اینجاست که قابلیت تأیید نتایج محاسباتی آن چگونه تضمین میشود؟ AO از یک رویکرد اقتصادی استفاده میکند و از نودهای CU و SU میخواهد که مقدار مشخصی از داراییهای AO را استیک (Stake) کنند. CUها بر اساس عواملی مانند عملکرد محاسباتی و قیمت رقابت میکنند و با ارائه قدرت محاسباتی درآمد کسب میکنند.
از آنجایی که تمام درخواستها در اجماع آرویو ثبت میشوند، هر کسی میتواند این درخواستها را ردیابی کند تا کل تغییر استیت فرایند را بازسازی کند. اگر حملات مخرب یا خطاهای محاسباتی شناسایی شوند، میتوان چالشهایی (Challenges) را علیه شبکه AO آغاز کرد و با معرفی نودهای CU بیشتر برای محاسبه مجدد، نتایج صحیح را بهدست آورد. AO استیک شده توسط نود خاطی ضبط (Forfeit) خواهد شد. آرویو وضعیت فرآیندهای در حال اجرا در شبکه AO را تأیید نکرده و فقط تراکنشهای صحیح را ثبت میکند. آرویو قابلیت محاسباتی ندارد و فرآیند چالش در داخل شبکه AO رخ میدهد. فرآیندهای موجود در AO را میتوان بهعنوان یک «زنجیره مستقل» (Sovereign Chain) با اجماع خاص خود و آرویو را میتوان لایه دسترسی به داده (Data Availability - DA) آن در نظر گرفت.
AO انعطافپذیری کاملی به توسعهدهندگان میدهد و به آنها اجازه میدهد آزادانه نودها را در بازار CU انتخاب کنند و ماشینهای مجازی (Virtual Machines) را برای اجرای برنامهها و حتی مکانیزمهای اجماع درون فرآیندها را سفارشیسازی کنند.
پیادهسازی ICP
اینترنت کامپیوتر (ICP) برخلاف AO که منابع را به چندین گروه گره مجزا تفکیک میکند، از ساختار نود دیتاسنتر سازگارتری استفاده میکند و یک سیستم منابع ساختاریافته چند-زیرشبکهای (multi-subnet) ارائه میدهد که شامل: دیتاسنتر، نودها، زیرشبکهها و کانتینرهای نرمافزاری است.
در پایینترین سطح شبکه ICP، مجموعهای از دیتاسنترهای غیرمتمرکز قرار دارند که برنامه کلاینت ICP را اجرا میکنند که بر اساس عملکرد، یک سری نود با منابع محاسباتی استاندارد را مجازیسازی میکند. این نودها بهطور تصادفی توسط کد حاکمیت اصلی ICP، یعنی NNS، ترکیب میشوند تا یک زیرشبکه را تشکیل دهند. نودهای تحت یک زیرشبکه وظایف محاسباتی را انجام میدهند، به اجماع میرسند و بلاکها را تولید و منتشر میکنند. نودها در یک زیرشبکه از طریق یک تحمل خطای بیزانسی (BFT) تعاملی بهینهشده به اجماع میرسند.
چندین زیرشبکه بهطور همزمان در شبکه ICP وجود دارند، به طوری که گروهی از نودها فقط یک زیرشبکه را اجرا و اجماع داخلی را حفظ میکنند. زیرشبکههای مختلف میتوانند بهصورت موازی با نرخ یکسان بلاک تولید کنند و میتوانند از طریق درخواستهای بین-زیرشبکهای (cross-subnet) با هم تعامل داشته باشند.
در زیرشبکههای مختلف، منابع نود بهعنوان «کانتینر» انتزاع میشوند که کسبوکارها درون کانتینرها اجرا شده و زیرشبکهها استیت مشترک بزرگی ندارند. کانتینرها فقط استیت خود را حفظ میکنند و دارای محدودیت ظرفیت حداکثر هستند (بهدلیل محدودیتهای ماشین مجازی Wasm) و بلاکهای زیرشبکه استیت کانتینرها در شبکه را ثبت نمیکنند.
درون همان زیرشبکه، وظایف محاسباتی بهصورت اضافی در تمام نودها و در زیرشبکههای مختلف بهصورت موازی اجرا میشوند. هنگامی که شبکه نیاز به مقیاسپذیری دارد، سیستم حاکمیت اصلی ICP، یعنی NNS، بهصورت پویا زیرشبکهها را اضافه و ادغام میکند تا نیازهای استفاده را برآورده سازد.
مقایسه AO و ICP
هم AO و هم ICP بر پایه مدل پیامرسانی اکتور ساخته شدهاند که یک چارچوب معمول برای شبکههای محاسباتی توزیعشده همزمان است و هر دو بهطور پیشفرض از WebAssembly بهعنوان ماشین مجازی اجرایی استفاده میکنند.
برخلاف بلاکچینهای سنتی، AO و ICP مفاهیم داده و زنجیره را ندارند. بنابراین، تحت مدل اکتور، نتایج اجرای ماشین مجازی پیشفرض دترمینیستیک (Deterministic) است، بنابراین سیستم فقط باید از سازگاری درخواستهای تراکنش اطمینان حاصل کند تا به سازگاری مقادیر استیت درون فرآیندها دست یابد. چندین اکتور میتوانند بهصورت موازی اجرا شوند و فضای قابل توجهی برای مقیاسپذیری فراهم میکنند و هزینه محاسبات را به اندازهای پایین میآورند که از وظایف رایانش عمومی مانند اجرای هوش مصنوعی پشتیبانی کند.
اینترنت کامپیوتر در برابر آرویو
با این حال، از نظر فلسفه کلی طراحی، AO و ICP در دو سر طیف کاملا متضاد قرار دارند.
ساختاریافته در مقابل ماژولار
فلسفه طراحی ICP شبیه مدلهای شبکه سنتی است و منابع را از دیتاسنترهای زیربنایی به خدمات ثابت، از جمله ذخیرهسازی گرم (Hot storage)، محاسبات و منابع انتقال، انتزاع میکند. در مقابل، AO از طراحی ماژولار استفاده میکند که برای توسعهدهندگان کریپتو آشناتر است و منابعی مانند انتقال، تأیید اجماع، محاسبات و ذخیرهسازی را کاملاً جدا میسازد و در نتیجه چندین گروه نود مجزا را متمایز میکند.
بنابراین، برای ICP، الزامات سختافزاری برای نودها در شبکه بسیار بالاست، زیرا باید حداقل الزامات اجماع سیستم را برآورده کنند.
توسعهدهندگان باید استاندارد یکپارچهای را برای خدمات میزبانی برنامه بپذیرند و منابع مرتبط با این خدمات در کانتینرهای جداگانه محدود میشوند. بهعنوان مثال، حداکثر حافظه موجود برای کانتینر فعلی ۴ گیگابایت است که ظهور برخی برنامهها مانند اجرای مدلهای بزرگتر هوش مصنوعی را نیز محدود میکند.
ICP همچنین تلاش میکند تا با ایجاد زیرشبکههای با ویژگیهای مختلف، نیازهای متنوعی را فراهم کند، اما این امر به برنامهریزی و توسعه کلی بنیاد DFINITY بستگی دارد.
برای AO، واحد محاسبات شبیه به یک بازار آزاد قدرت محاسباتی است که توسعهدهندگان میتوانند مشخصات و تعداد نودها را بر اساس نیازها و ترجیحات قیمتی خود انتخاب کنند. بنابراین، توسعهدهندگان میتوانند تقریباً هر فرآیندی را در AO اجرا کنند. این امر برای مشارکتکنندگان نود مطلوبتر است، زیرا CU و MU میتوانند به مقیاسپذیری مستقل دست یابند و در نتیجه درجه تمرکززدایی بالاتری حاصل شود.
ماژولار بودن بالای AO از سفارشیسازی ماشینهای مجازی، مدلهای ترتیبدهی تراکنش، مدلهای پیامرسانی و روشهای پرداخت پشتیبانی میکند. بنابراین، اگر توسعهدهندگان به یک محیط محاسباتی خصوصی نیاز داشته باشند، میتوانند CU را در یک محیط اجرای بدون نیاز به اعتماد (TEE)، بدون اینکه منتظر توسعه رسمی AO باشند، انتخاب کنند. ماژولار بودن انعطافپذیری بیشتری به ارمغان میآورد و هزینههای ورود را برای برخی از توسعهدهندگان کاهش میدهد.
امنیت
ICP برای عملیات به زیرشبکهها متکی است و هنگامی که فرآیندها در زیرشبکهها میزبانی میشوند، فرآیند محاسبه در تمام نودهای زیرشبکه اجرا میشود و تأیید استیت توسط اجماع BFT بهبود یافته در بین تمام نودهای زیرشبکه تکمیل میشود. اگرچه این باعث ایجاد مقداری افزونگی میشود، امنیت فرآیندها کاملاً با امنیت زیرشبکه سازگار است.
درون یک زیرشبکه، هنگامی که دو فرآیند یکدیگر را فراخوانی میکنند، مانند زمانی که ورودی فرآیند B خروجی فرآیند A است، نیازی به در نظر گرفتن مسائل امنیتی اضافی نیست. تنها هنگام عبور از دو زیرشبکه است که باید تفاوت امنیتی بین آن دو در نظر گرفته شود. در حال حاضر، تعداد نودها در یک زیرشبکه بین ۱۳ تا ۳۴ متغیر است و زمان نهایی شدن قطعیت (Final Determinism) ۲ ثانیه است.
در AO، فرآیند محاسبه به CUهایی که توسط توسعهدهندگان در بازار انتخاب شدهاند، واگذار میشود. از نظر امنیتی، AO رویکردی مبتنی بر اقتصاد توکنی (token-economics) اتخاذ میکند و با این فرض که نتایج محاسباتی قابل اعتماد هستند، از نودهای CU میخواهد AO را استیک کنند. AO تمام درخواستها را از طریق اجماع در آرویو ثبت میکند، بنابراین هر کسی میتواند سوابق عمومی را بخواند و صحت استیت فعلی را از طریق محاسبه مجدد گامبهگام تأیید کند. در صورت بروز مشکل، میتوان CUهای بیشتری را در بازار برای شرکت در محاسبه انتخاب کرد تا به اجماع دقیقتری دست یافت و استیک CU خاطی ضبط خواهد شد.
این امر اجماع را کاملا از محاسبات جدا میکند و به AO مقیاسپذیری و انعطافپذیری بسیار برتری نسبت به ICP میدهد. توسعه دهندگان بدون نیاز به تأیید، حتی میتوانند محاسبات را در دستگاههای لوکال خود انجام دهند و بهسادگی دستورات را از طریق SU به آرویو آپلود کنند.
البته، این امر مسائلی را برای فراخوانیهای بین-فرآیندی (inter-process calls) نیز بههمراه دارد، زیرا فرآیندهای مختلف ممکن است تحت تضمینهای امنیتی متفاوتی عمل کنند. بهعنوان مثال، اگر فرآیند B دارای ۹ واحد محاسباتی باشد که محاسبات اضافی را انجام میدهند در حالی که فرآیند A فقط یک CU در حال اجرا دارد، آنگاه برای اینکه فرآیند B درخواستهای فرآیند A را بپذیرد، باید در نظر بگیرد که آیا فرآیند A نتایج نادرستی را منتقل خواهد کرد یا خیر؟ بنابراین، تعاملات بین-فرآیندی تحت تأثیر امنیت قرار میگیرند. این امر همچنین منجر به زمانهای طولانیتری برای نهایی شدن قطعیت میشود و احتمالا برای تأیید از آرویو به نیم ساعت زمان نیاز دارد. راه حل این است که حداقل تعداد CUها و استانداردها تعیین شود و در عین حال زمانهای تأیید نهایی متفاوتی برای تراکنشهای با ارزشهای مختلف مورد نیاز باشد.
با این وجود، AO مزیتی دارد که ICP فاقد آن است و آن یک ذخیرهسازی دائمی حاوی تمام تاریخچه تراکنشهاست. هر کسی میتواند استیت را در هر لحظه بازپخش (Replay) کند. اگرچه AO مدل سنتی بلاک و زنجیره را ندارد، این امر بیشتر با ایده قابلیت تأیید در کریپتو همخوانی دارد. در مقابل، در ICP، نودهای زیرشبکه فقط مسئول محاسبات و اجماع بر نتایج هستند و هر درخواست تراکنش را ذخیره نمیکنند که باعث میشود اطلاعات تاریخی قابل تأیید نباشد. این بدان معناست که ICP دارای DA یکپارچه نیست؛ اگر یک کانتینر رفتار نادرستی داشته باشد و تصمیم به حذف آن گرفته شود، عمل نادرست هیچ اثری باقی نخواهد گذاشت. اگرچه توسعهدهندگان ICP بهطور خودجوش مجموعهای از کانتینرهای دفتر کل (ledger) را برای ثبت تاریخچه فراخوانیها ایجاد کردهاند، پذیرش این موضوع برای توسعهدهندگان کریپتو هنوز نسبتاً دشوار است.
درجه تمرکززدایی
درجه تمرکززدایی در ICP همواره مورد انتقاد بوده است. وظایف سطح سیستمی مانند ثبت نود، ایجاد زیرشبکه و یکپارچهسازی، نیازمند تصمیمگیری توسط یک سیستم حاکمیتی به نام NNS است. هولدرهای ICP باید از طریق استیکینگ در NNS شرکت کنند و برای دستیابی به قابلیتهای رایانش عمومی تحت چندین کپی، الزامات سختافزاری برای نودها نیز بسیار بالاست. این امر یک آستانه مشارکت بسیار بالا ایجاد میکند. بنابراین، تحقق ویژگیها و قابلیتهای جدید در ICP به خروج زیرشبکههای جدید بستگی دارد که باید توسط NNS اداره شوند و بیشتر به بنیاد DFINITY که مقدار زیادی قدرت رأیدهی در اختیار دارد، وابسته است.
در مقابل، رویکرد کاملاً تفکیکشده AO قدرت بیشتری را به توسعهدهندگان بازمیگرداند. یک فرآیند مستقل را میتوان بهعنوان زیرشبکهای مستقل، یک L2 مستقل (sovereign L2) در نظر گرفت که توسعهدهندگان فقط باید هزینه پرداخت کنند. طراحی ماژولار همچنین معرفی ویژگیهای جدید را برای توسعهدهندگان تسهیل میکند. برای ارائهدهندگان نود، هزینه مشارکت نیز در مقایسه با ICP پایینتر است.
نتیجهگیری
ایدهآل کامپیوتر جهانی هنوز بهدست نیامده است. ICP امنیت بهتر و نهایی شدن سریع را ارائه میدهد، اما سیستم آن پیچیدهتر است، مشمول محدودیتهای بیشتری است و در برخی طراحیها بهسختی مورد پذیرش توسعهدهندگان کریپتو قرار میگیرد. در مقابل، طراحی بسیار تفکیکشده AO مقیاسپذیری را آسانتر میسازد و در عین حال انعطافپذیری بیشتری را فراهم میکند که مورد علاقه توسعهدهندگان قرار خواهد گرفت، اما پیچیدگیهایی را در زمینه امنیت نیز به همراه دارد.
از دیدگاه توسعه، در دنیای کریپتو که بهسرعت در حال تغییر است، چالشبرانگیز است که یک پارادایم واحد بتواند برای مدت طولانی تسلط مطلق خود را حفظ کند؛ حتی اتریوم نیز با رقابت روبرو است. تنها با تفکیکپذیری و ماژولار بودن بیشتر است که سیستمها میتوانند بهسرعت تکامل یابند، با چالشها سازگار شوند و زنده بمانند. AO بهعنوان یک بازیگر تازهوارد، قرار است به یک رقیب قدرتمند در رایانش عمومی غیرمتمرکز، بهویژه در حوزه هوش مصنوعی، تبدیل شود.

آموزش تولید سیگنال معاملاتی از اخبار کریپتو با هوش مصنوعی ChatGPT
04 اردیبهشت 1404
یکی از کلیدهای اصلی موفقیت در بازار ارزهای دیجیتال توجه به اخبار و توانایی غربالگری اطلاعات است. هر روز صدها خبر، توییت، گزارش و تحلیل منتشر میشود که ممکن است هرکدام از آنها قیمتها را در عرض چند دقیقه دگرگون کنند. اما در جهانی که هر روز با انبوهی از خبرهای درست و نادرست روبهرو هستیم، چطور میتوان تشخیص داد که کدام خبر ارزش پیگیری دارد و اطلاعات موثر را به سیگنال معاملاتی تبدیل میکند؟ درک و تحلیل اخبار کریپتویی یک مهارت حیاتی، اما زمانبر، پیچیده و گاه فرساینده است؛ بهویژه برای کسانی که هنوز در ابتدای راه هستند. چاره کار استفاده از هوش مصنوعی است؛ ابزارهایی مانند ChatGPT نهتنها سرعت تحلیل را افزایش میدهند؛ بلکه با خلاصهسازی و تفسیر دادهها کمک میکنند تا از دل اخبار، سیگنالهای معاملاتی دقیق و بهموقع استخراج کنیم.
اگر علاقهمند هستید از یک معاملهگر سردرگم در میان انبوه دادهها به یک تریدر موفق تبدیل شوید، در این مطلب از میهن بلاکچین با ما همراه باشید. در این مقاله به آموزش نحوه تبدیل اخبار ارز دیجیتال به سیگنال معاملاتی با هوش مصنوعی ChatGPT میپردازیم.
نکات کلیدی چت جیپیتی این قابلیت را دارد که با تحلیل تیترها و عناوین اخبار بازار ارزهای دیجیتال، سیگنالهای معاملاتی تولید کند. البته، استفاده از نتایج منوط به راستی آزمایی و تایید انسانی است. هرچقدر پرامپتی (Prompt) که برای چت جیپیتی مینویسید واضحتر و با جزئیات بیشتر باشد، نتیجهای که میگیرید کاربردیتر و دقیقتر است. سیگنالهایی که بر پایه اخبار شکل میگیرند، زمانی اعتبار و کارایی بیشتری خواهند داشت که در کنار تحلیل کلی بازار مانند روند بیتکوین یا مومنتوم آلتکوینها بررسی شوند. تنها در این صورت است که میتوان به یک تصویر جامع و دقیق از شرایط معاملاتی رسید. فراموش نکنید که هوش مصنوعی یک ابزار کمکی است و کاملا بینقص نیست. بنابراین، قبل از انجام هر معاملهای حتما تحلیلها و پیشنهادهای ارائهشده توسط هوش مصنوعی را با سایر تحلیلها، نمودارها و اصول مدیریت ریسک تطبیق دهید و از درستی سیگنالها اطمینان حاصل کنید.
آموزش تبدیل اخبار کریپتو به سیگنال معاملاتی با هوش مصنوعی ChatGPT
منبع: cointelegraph.com
پیش از آنکه سراغ اصل ماجرا برویم، بهتر است نگاه مختصری به مفهوم سیگنال معاملاتی بیندازیم. سیگنال معاملاتی در واقع نوعی پیشنهاد برای خرید یا فروش یک ارز دیجیتال است که بر پایه اطلاعات خاصی مانند روند قیمتی، احساسات بازار یا اخبار مهم ارائه میشود.
بهطور مثال، تصور کنید بهدلیل افزایش ناگهانی عرضه یک ارز دیجیتال، قیمت آن کاهش پیدا میکند. اگر تحلیل شما این باشد که این ارز پایینتر از ارزش واقعیاش معامله میشود، ممکن است خبر را بهعنوان یک «سیگنال خرید» تلقی کنید. اما اگر انتظار داشته باشید که این کاهش قیمت ادامه پیدا کند، ممکن است همان خبر را «سیگنال فروش» درنظر بگیرید.
[sc name="box" ][/sc][sc name="box" type="info" link="https://mihanblockchain.com/guide-to-build-chat-gpt-powerd-ai-trading-bot/" content="آموزش ساخت ربات ترید با استفاده از ChatGPT" ][/sc]
حالا بیایید در ادامه ببینیم چطور میتوانیم با کمک هوش مصنوعی ChatGPT سیگنالهای معاملاتی را از دل اخبار استخراج کنیم و آنها را در فرآیند تصمیمگیری بهکار بگیریم.
گام اول: جمعآوری اخبار ارز دیجیتال
نخستین قدم برای تحلیل و استخراج سیگنال، دسترسی به اخبار مرتبط با بازار رمزارزهاست. برای اینکار باید منابع خبری معتبر را پیدا کنید:
وبسایتهای خبری تخصصی: سراغ رسانههایی بروید که اخبار روز دنیای کریپتو را پوشش میدهند.
رسانههای اجتماعی: پلتفرمهایی مانند X منبع غنی از بهروزرسانیهای لحظهای هستند. شما میتوانید با جستوجوی هشتگهایی مانند Bitcoin ،#Ethereum ،#CryptoNews# یا حتی نام پروژههای خاص، اطلاعات جدید و مفیدی را بهدست آورید.
گردآورندههای خبری: ابزارهایی مانند Google News یا Feedly اخبار و مقالات مهم را از منابع خبری معتبر شامل روزنامههای آنلاین، آژانسهای خبری و شبکههای پخش گردآوری میکنند. میتوانید این سرویسها را با کلمات کلیدی مرتبط با کریپتو همچون “Cryptocurrency” یا “Blockchain” تنظیم کنید تا اخبار منابع مختلف را بهصورت یکجا بهدست آورید.
حالا فرض کنید در میان خبرها به این تیتر خبری برمیخورید: «فشار عرضه Pi Network افزایش یافته است؛ قیمت به پایینترین سطوح تاریخی نزدیک میشود!».
حالا که خبر را در دست دارید، وقت آن است که سراغ ChatGPT بروید و با کمک هوش مصنوعی آن را تحلیل کنید.
گام دوم: ورود به ChatGPT
برای استفاده از ChatGPT کافی است به وبسایت OpenAI مراجعه کنید و وارد حساب کاربری خود شوید. پس از آن، میتوانید پرسشها یا درخواستهای خود را در قالب یک پیام در محیط چت وارد کنید و منتظر پاسخ هوش مصنوعی بمانید.
گام سوم: نوشتن یک پرامپت ساده و دقیق
پرامپت (Prompt) یا فرمان، در واقع همان دستوری است که شما به هوش مصنوعی میدهید تا یک وظیفه مشخص را برای شما انجام دهد. برای دریافت نتایج دقیق بهتر است که پرامپتها را ساده، شفاف و با جزئیات بنویسید. کافی است به چت جیپیتی بگویید چه خبری خواندهاید و دقیقا چه انتظاری دارید تا تحلیل خبر را برای شما انجام دهد. برای مثال، در مورد تیتر خبری مرحله قبل، میتوانید پرامپت زیر را بنویسید:
پرامپت:
من این خبر را خواندم: " فشار عرضهPi Network افزایش یافته است؛ قیمت به پایینترین سطوح تاریخی نزدیک میشود." میتوانی این خبر را تحلیل کنی و بگویی سیگنال خرید است یا فروش؟ لطفا دلیلش را هم بهصورت مختصر توضیح بده.
پاسخ چت جیپیتی:
این خبر یه سیگنال فروش را نشان میدهد؛ چون آزادسازی ۱۲۶.۶ میلیون توکن PI (معادل ۱.۸۷٪ از عرضه در گردش) میتواند فشار نزولی روی قیمت وارد کند. احتمالا بهخاطر تقاضای ضعیف بازار، قیمت فعلی پای نتورک که حوالی ۰.۶۵ دلار قرار دارد به سطوح پایینتر کاهش پیدا میکند. بهعلاوه، محدودیت لیست شدن این توکن در صرافیها از جمله بایننس و نشانههای منفی تکنیکالی مثل قرار گرفتن شاخص قدرت نسبی (RSI) در ناحیه اشباع فروش، این سیگنال را تقویت میکند.
البته باید بگویم یه نکته مثبت هم وجود دارد. این خبر برای سرمایهگذاران بلندمدت میتواند یه سیگنال خرید باشد؛ چون پایینترین سطح تاریخی ممکن، میتواند نشانه اشباع فروش باشد و بهاحتمال زیاد به برگشت روند منجر میشود. بههرحال، توصیه میکنم برای تصمیم نهایی حتما بیشتر بررسی کنید و سایر تحلیلها را هم در نظر بگیرید.
منبع: cointelegraph.com
گام چهارم: پرسیدن سوالات تکمیلی
همانطور که دیدید ممکن است اولین پاسخ چت جیپیتی تمام ابعاد تحلیل را پوشش ندهد. در این مرحله، میتوانید با طرح پرسشهای مکمل، عمق تحلیل را افزایش دهید و دید جامعتری نسبت به موقعیت معاملاتی بهدست آورید. هرچه سوالات دقیقتر و هدفمندتر باشند، پاسخهای هوش مصنوعی نیز کارآمدتر خواهند بود. در ادامه، دو نمونه از پرامپتهای تکمیلی و پاسخهای چت جیپیتی را بررسی میکنیم:
پرامپت تکمیلی اول:
بهنظرت خرید Pi Network در کف تاریخی قیمت، ریسک دارد؟ لطفا پاسخت را به شکل نکتههای خلاصه بگو.
پاسخ چت جیپیتی:
بله، حتما. ریسکهای خرید پای نتورک در کف قیمتی آن شامل موارد زیر میشود:
بازشدن قفل توکنها: افزایش عرضه ناشی از باز شدن قفل توکنها، فشار فروش را تشدید میکند.
روند نزولی: حرکت نزولی پای نتورک همچنان ادامه دارد و نشانهای از بازگشت روند دیده نمیشود.
نقدشوندگی پایین: از آنجایی که پای نتورک در صرافیهای بزرگی مثل بایننس لیست نشده، نقدشوندگی پایینی دارد.
کاربرد محدود: پای نتورکدر دنیای واقعی کاربرد و پذیرش محدودی دارد.
ساختار متمرکز: کنترل پروژه هنوز بهطور کامل غیرمتمرکز نیست و همین موضوع بسیاری از کاربران را نگران کرده است.
ماهیت سوداگرانه: آینده پروژه هنوز مبهم و مبتنی بر فرضیات و گمانهزنیهاست.
مجموع این عوامل نشان میدهد که باید با احتیاط تصمیم بگیرید.
منبع: cointelegraph.com
پرامپت تکمیلی دوم:
لطفا بررسی کن و به من بگو در موارد قبلی زمانی که عرضه Pi Network افزایش پیدا کرده، برای قیمت چه اتفاقی افتاده است؟ لطفا بهصورت خلاصه پاسخ بده.
پاسخ چت جیپیتی:
مهمترین اثراتی که قبلا افزایش عرضه پای نتورک روی قیمت آن داشته شامل موارد زیر میشود:
رویدادهای توکن آنلاک: قبلا رویدادهایی مثل باز شدن قفل توکنها یا توزیع پاداش ماینینگ باعث افزایش ناگهانی عرضه شده است.
کاهش قیمت: بعد از هر رویداد بهخاطر عرضه بیشازحد و تقاضای کم، قیمت پای نتورک تا حد زیادی کاهش پیدا کرده است.
کاهش تقاضا: از آنجایی که توکنهای عرضهشده، کاربرد واقعی نداشتند و تقاضایی برای آنها وجود نداشته، روند نزولی قیمت تقویت شده است.
نمونه اخیر: بهطور مثال، در آوریل ۲۰۲۵ با باز شدن قفل ۱۲۶.۶ میلیون توکن PI، قیمت پای نتورک نسبت به سقف فوریه ۷۷٪ کاهش پیدا کرد.
الگوی تکرارشونده: تاریخچه قیمتی پای نتورک نشان میدهد که با هر بار افزایش عرضه، سقوط قیمت قابلتوجهی اتفاق افتاده است. همین الگوی تکرارشونده، باعث میشود که سیگنال نزولی فعلی اعتبار بیشتری پیدا کند.
منبع: cointelegraph.com
گام پنجم: تحلیل خبر در بستر کلی بازار
نکته مهمی که باید بهخاطر داشته باشید این است که اخبار بهتنهایی قابلاتکا نیستند؛ آنچه به یک تحلیل اعتبار میبخشد، قرار دادن آن در بستر روندهای کلی بازار است. به عبارت دیگر، باید دید آیا خبر موردنظر در راستای جریان کلی بازار حرکت میکند یا در تضاد با آن است. برای این منظور، میتوانید از چت جیپیتی بخواهید تا تحلیل خبر را با در نظر گرفتن شرایط گستردهتر بازار انجام دهد.
پرامپت پیشنهادی:
با توجه به خبر مربوط به Pi Network، حالا به من بگو در شرایطی که قیمت بیتکوین صعودی بشود، میتوانم پای نتورک بخرم؟ خلاصه به من بگو.
پاسخ چت جیپیتی:
اگر روند بیتکوین صعودی بشود، بهطور خلاصه استراتژیهای زیر را در مورد پای نتورک به شما توصیه میکنم:
باتوجه به اینکه پای نتورک با مازاد عرضه و ضعف تقاضا مواجه هست، بهتر است از خرید توکن PI خودداری کنید.
توصیه میکنم در این شرایط روی داراییهای قویتر از جمله بیتکوین یا آلتکوینهایی که با موج صعودی بازار همراه میشوند، تمرکز کنید.
اگر مصمم به خرید پای نتورک هستید، بهتر است منتظر نشانههای برگشت روند بمانید. اتفاقاتی مثل افزایش تقاضا یا لیست شدن توکن در صرافیهای بزرگ روند قیمت را تحت تاثیر قرار میدهند.
نکته آخر هم این است که برای حفظ سرمایه استفاده از استراتژی حد ضرر (Stop-loss) ضروری است.
گام ششم: ارزیابی و بهینهسازی پرامپتها
درست است که هوش مصنوعی یک ابزار تحلیلی قدرتمند است؛ اما هیچگاه نباید آن را با یک گوی پیشگویی اشتباه گرفت. دقت تحلیلهای چت جیپیتی به کیفیت دادهها و نحوه طراحی پرامپتها بستگی دارد. برای بالا بردن کارایی، پیشنهاد میشود ابتدا تحلیلها را در معاملات آزمایشی (Paper Trading) یا با سرمایههای کوچک محک بزنید. سپس با بازخورد گرفتن از نتایج، پرامپتهای خود را بهتدریج دقیقتر و هدفمندتر کنید.
بهطور مثال، پرامپت بهینهشده را میتوانید به شکل زیر بنویسید:
این خبر را ابتدا تحلیل کن: «با افزایش فشار عرضه، قیمت Pi Network به کف تاریخی نزدیک میشود». سپس بر اساس آن، سیگنال خرید یا فروش بده و درجه اطمینان خودت را هم بگو.
توجه داشته باشید مثالی که در این مقاله بررسی شد، صرفا بر اساس یک تیتر خبری و چند پرامپت ساده ارائه شده است؛ اما در دنیای واقعی، موفقیت در ترید ارزهای دیجیتال به تحلیل جامعتری نیاز دارد. یک تریدر حرفهای باید مجموعهای از منابع خبری، روندهای بازار و شاخصهای تکنیکال را بررسی کند تا به درک کاملتری از موقعیت برسد. اتکا به یک خبر یا تحلیل صرف از سوی هوش مصنوعی ممکن است منجر به برداشتهای ناقص یا حتی اشتباه شود. بنابراین، همواره لازم است تحلیل خود را متنوع و چندوجهی کنید و سیگنالهای معاملاتی هوش مصنوعی را با دادهها و منابع معتبر تطبیق دهید.
جالب است بدانید که در سال ۲۰۲۴، کلاهبرداریهای مربوط به ارزهای دیجیتال رکورد جدیدی بهجا گذاشت و در مجموع ۱۲.۴ میلیارد دلار از کاربران سرقت شد. به گزارش چینالیسس، بیش از ۸۳٪ این موارد به طرحهای پانزی با وعدههای سود بالا و کلاهبرداریهای مبتنی بر هوش مصنوعی مانند "قصابی خوک" (Pig Butchering) مرتبط بودهاند. این آمار نشان میدهد هوش مصنوعی در کنار کاربردهای مفید خود، به ابزار جدیدی برای کلاهبرداری ارزهای دیجیتال تبدیل شده است.
ریسکهای استفاده از تحلیلهای معاملاتی مبتنی بر ChatGPT
تحلیل اخبار بازار ارزهای دیجیتال و استخراج سیگنالهای معاملاتی با ابزارهای هوش مصنوعی مانند ChatGPT یک روش موثر ومفید است؛ اما نباید فراموش کرد که این ابزارها بدون ریسک نیستند. آگاهی از این چالشها به تریدرها کمک میکند تا آگاهانهتر تصمیم بگیرند.
نوسانهای شدید بازار: بهدلیل ماهیت بازار کریپتو، گاهی قیمت ارزهای دیجیتال نوسانهای شدیدی را تجربه میکنند. در چنین شرایطی ممکن است واکنش رباتها به سقوط یا جهش ناگهانی قیمتها بهاندازه کافی سریع و دقیق نباشد.
اتکای بیش از حد به هوش مصنوعی: تحلیلهای چت جیپیتی صرفا بر پایه تفسیر اخبار است و ممکن است از روندهای کلان بازار یا شاخصهای تکنیکال غافل بماند.
مشکلات فنی: ممکن است پلتفرمهای خودکار دچار قطعی، باگ یا اختلال در اتصال به API شوند و فرصتهای مهمی از دست برود.
دامنه محدود اخبار: اگر تحلیل فقط بر اساس یک تیتر خبری انجام شود، احتمال ناقص بودن نتیجه وجود دارد.
ریسکهای امنیتی: در صورتی که کلیدهای API بهدست افراد غیرمجاز بیفتند، داراییهای شما در معرض خطر قرار میگیرد. بههمین دلیل، استفاده از احراز هویت دوعاملی (2FA) در صرافیها ضروری است.
چطور سیگنالهای معاملاتی بهتری از ChatGPT دریافت کنیم؟
هنگام تبدیل اخبار ارز دیجیتال به سیگنال معاملاتی با ChatGPT با رعایت چند اصل ساده میتوانید تحلیلهای موثرتری دریافت کنید و همزمان ریسکها را بهحداقل برسانید:
دقیق بنویسید: چت جیپیتی برای پرامپتهای مبهم مانند «چه معاملهای خوب است؟» پاسخ دقیقی نمیدهد. بنابراین، باید مشخص کنید دقیقا دنبال تحلیل کدام خبر یا ارز دیجیتال هستید.
تحلیل را راستیآزمایی کنید: از سیگنال معاملاتی چت جیپیتی بهعنوان نقطه شروع استفاده کنید. نتیجه را حتما با نمودارهای قیمتی، دادههای تکنیکال یا دیدگاه سایر تحلیلگران در پلتفرمهایی مانند X تطبیق دهید.
بهروز بمانید: بازار ارزهای دیجیتال بسیار سریع حرکت میکند. برای دریافت سیگنالهای دقیقتر، همیشه جدیدترین اخبار را در اختیار ابزار هوش مصنوعی قرار دهید.
مدیریت ریسک را جدی بگیرید: همیشه سرمایهای را وارد معامله کنید که درصورت از دست دادن، توان تحمل آن را داشته باشید. بهخاطر داشته باشید که هوش مصنوعی یک ابزار راهنما است؛ اما کاملا بدون ریسک نیست.
با سرمایه کم شروع کنید: ابتدا با مبلغ اندکی استراتژی خود را آزمایش کنید تا با نحوه عملکرد سیگنالهای ChatGPT آشنا شوید.
از چندین منبع خبری کمک بگیرید: به جای تکیه بر یک خبر، از چت جیپیتی بخواهید چند منبع خبری را بررسی و مقایسه کند تا تحلیل جامعتری ارائه دهد.
از استاپلاس استفاده کنید: برای جلوگیری از ضررهای غیرقابلجبران، همیشه حد ضرر تعیین کنید.
در جریان بازار باشید: بررسی مداوم روندهای کلان بازار به شما کمک میکند تا مطمئن شوید سیگنالهای چت جیپیتی با واقعیتهای فعلی بازار همخوانی دارند یا خیر.
جمعبندی
خبرهای کریپتویی یکی از بهترین منابع برای شناسایی فرصتهای معاملاتی هستند؛ اما حجم زیاد دادهها و پیچیدگی تحلیل آنها، کار را برای بسیاری از تریدرها دشوار میکند. تبدیل اخبار ارزهای دیجیتال به سیگنال معاملاتی با ChatGPT یکی از بهترین راهکارها است. کافی است متن خبر را به چت جیپیتی بدهید، از او بخواهید خبر را تحلیل کند و براساس آن سیگنال معاملاتی به شما دهد. اما هنگام استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی، دو نکته کلیدی را نباید فراموش کنید؛ نخست مهارت در پرامپتنویسی که مستقیما روی کیفیت پاسخها اثر میگذارد و دیگری راستیآزمایی سیگنال نهایی با دادههای واقعی بازار و تحلیلهای شخصی. ابزارهای هوش مصنوعی تنها یک ابزار هستند، نه جایگزین تفکر انسانی. آیا شما تا بهحال تجربه استفاده از ChatGPT برای تحلیل اخبار یا دریافت سیگنال معاملاتی را داشتهاید؟ از نتیجه راضی بودهاید؟ مشتاق شنیدن تجربهها و دیدگاههای شما هستیم.

اطلاعیه و اتفاقات مهم صرافیهای ایرانی ارز دیجیتال؛ ۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
03 اردیبهشت 1404
صرافیهای رمزارز در ایران روزانه برنامهها و کمپینهای متنوعی را با ارائه محصولاتشان به کاربران خود عرضه میکنند. در ادامه این مطلب جزییات اطلاعیههای هر صرافی را جداگانه بررسی میکنیم.
صرافی تبدیل
توقف دائم معامله AERGO، LOOM و KUB در صرافی تبدیل
جزییات: صرافی تبدیل اعلام کرد امکان خرید ارزهای دیجیتال آرگو (AERGO) و لوم نتورک (LOOM) در بازارهای معاملاتی و بخش خرید آسان خود را از شنبه ۶ اردیبهشت ساعت ۱۲ ظهر متوقف خواهد کرد. پس از این تاریخ تنها امکان برداشت یا فروش این ارزها در بخش خرید آسان وجود خواهد داشت.
در ضمن از تاریخ چهارشنبه ۱۷ اردیبهشتماه ساعت ۱۲ ظهر نیز فروش این ارزها در بخش خرید آسان صرافی تبدیل متوقف خواهد شد. همچنین امکان برداشت این ارزها از تاریخ یکشنبه ۲۱ اردیبهشتماه ساعت ۱۲ ظهر متوقف میشود.
تبدیل در اطلاعیه دیگری نیز از توقف دائم معاملات ارز دیجیتال بیت کاب کوین (KUB) در بخش خرید آسان از روز جمعه ۵ اردیبهشت ماه ساعت ۱۲ ظهر خبر داد. کاربران پس از این موعد تا ساعت ۱۲ ظهر چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت فرصت دارند تا ارزهای خود را به فروش برسانند.
صرافی نوبیتکس
اضافهشدن تترگلد به معاملات تعهدی نوبیتکس
جزییات: صرافی نوبیتکس اعلام کرد ارز دیجیتال تترگلد را به معاملات تعهدی خود اضافه کرده است. به این ترتیب کاربران میتوانند تا ۵ برابر بیشتر از نوسانات طلا در بازارهای جهانی سود کسب کنند.
صرافی اتراکس
اضافهشدن هایپرلین به لیست معاملات اتراکس
جزییات: صرافی اتراکس از اضافهشدن ارز دیجیتال هایپرلین (HYPER) به لیست معاملات خود خبر داد.
اضافهشدن بانک صادرات و خاورمیانه به لیست حسابهای اتراکس
جزییات: صرافی اتراکس از اضافهشدن بانکهای صادرات و خاورمیانه به لیست حسابهای خود خبر داد. بر اساس اطلاعیه جدید اتراکس هماکنون از مبدا تمام بانکها امکان کارتبهکارت و شبا به حسابهای اتراکس مهیاست.
صرافی رمزینکس
اضافهشدن ۳ رمزارز جدید به لیست معاملات رمزینکس
جزییات: صرافی رمزینکس از اضافهشدن سه ارز دیجیتال پارتیکل نتورک (PARTI)، توتوریال (TUT) و رد استون (RED) به لیست معاملات خود خبر داد.
برای مشاهده بهترین قیمت خرید و فروش رمزارزها در صرافیهای ایرانی به این صفحه مراجعه کنید: مقایسه قیمت خرید و فروش ارزهای دیجیتال در صرافیها
نکته: این پست توصیه سرمایهگذاری نیست و صرفا بازتاب اخبار صرافیهای رمزارز است.

حمایت سیلر از انتصاب اتکینز به ریاست SEC: اتقاق عالی برای بیت کوین است!
03 اردیبهشت 1404
مایکل سیلر (Michael Saylor)، مدیرعامل شرکت استراتژی که پیشتر با نام مایکرواستراتژی شناخته میشد از انتصاب پل اتکینز (Paul Atkins) به عنوان رییس جدید کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا (SEC) حمایت کرده است. سیلر معتقد است انتخاب اتکینز اتفاق عالی برای بیت کوین خواهد بود.
به گزارش میهن بلاکچین، شرکت استراتژی یکی از بزرگترین هولدرهای سازمانی بیت کوین است و از سال ۲۰۲۰ به صورت مداوم در این ارز دیجیتال سرمایهگذاری کرده است.
موجی از حمایتها از رییس جدید SEC
سیلر امروز در توییتی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
پل اتکینز رییس جدید کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا برای بیت کوین عالی خواهد بود.
منبع: X
صحبتهای سیلر تنها دو روز پس از ادای سوگند اتکنیز به عنوان سیوچهارمین رییس کمیسیون بورس آمریکا منتشر شدهاند. همانطور که پیشتر گزارش دادیم، اتکینز برخلاف گری گنسلر، رییس سابق SEC، رویکرد دوستانهای نسبت به کریپتو دارد و به همین خاطر بسیاری از انتخاب او حمایت کردهاند.
همزمان با سیلر، بلو ماسلاری (Blue Macellari)، رییس بخش داراییهای دیجیتال در شرکت سرمایهگذاری تی. رو پرایس (T. Rowe Price)، نیز نسبت به انتخاب اتکینز ابراز امیدواری کرده و معتقد است چنین انتصابی تغییرات مثبت در رویکرد کمیسیون بورس نسبت به صنعت کریپتو را نشان میدهد.
وی ضمن اشاره به اینکه در دوره جدید، حدود شش تا هفت میزگرد تخصصی با فعالان حوزه کریپتو برگزار شده میگوید:
فکر میکنم همین تعاملها میتونه به تدوین سیاستهایی دقیق و منطقی در حوزه کریپتو کمک کنه.
وینسنت لیو (Vincent Liu)، مدیر ارشد سرمایهگذاری شرکت کرونوس ریسرچ (Kronos Research) نیز پیشبینی میکند که قوانین مربوط به حضانت از داراییهای دیجیتال در دوران اتکینز نهایی شود؛ قوانینی که حمایتهای لازم برای سرمایهگذاران نهادی را فراهم میکند.
به عقیده لیو، یکی یگر از مسائل مهمی که باید در دوران اتکینز حلوفصل شود، تعیین تکلیف وضعیت قانونی برخی داراییهای دیجیتال است؛ اینکه کدام ارزها اوراق بهادار هستند و کدام کالا درنظر گرفته میشوند:
این دو اقدام میتونن مسیر را برای شفافیت بیشتر در قوانین و در نهایت نوآوری در محصولات رمزارزی هموار کنن.
پل اتکینز کیست و انتصاب او برای صنعت کریپتو چه معنایی دارد؟
اتکینز اواخر سال ۲۰۲۴ توسط دونالد ترامپ به عنوان رییس کمیسیون بورس منصوب شد و بلافاصله پس از معرفیاش، موج جدیدی از خوشبینیها را در جامعه کریپتو ایجاد کرد.
کاترین داولینگ (Katherine Dowling)، مشاور حقوقی شرکت بیتوایز (Bitwise Asset Management)، در همان زمان گفت اتکینز «گزینهای بسیار مناسب» برای این سمت است. برد گارلینگهاوس (Brad Garlinghouse)، مدیرعامل شرکت ریپل نیز از این تصمیم حمایت کرد و گفت:
او عقل سلیم رو به کمیسیون بورس برمیگردونه.
اما همه از این انتخاب راضی نبودند. به عنوان مثال، الیزابت وارن (Elizabeth Warren)، سناتور ماساچوست مدعی شده که اتکینز در دورهای که از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۸ به عنوان کمیسیونر سازمان بورس فعالیت میکرده، «قضاوتهایی فاجعهبار» داشته و در بحران مالی ۲۰۰۸ نیز نقش ضعیفی ایفا کرده است.
وارن همچنین از سابقه همکاری اتکینز با شرکت مشاوره پاتومک گلوبال پارتنرز (Patomak Global Partners) انتقاد کرده است؛ شرکتی که پیش از ورشکستگی صرافی افتیایکس (FTX) در سال ۲۰۲۲، به این صرافی خدمات مشاورهای ارائه داده بود.
وی در جلسه تایید صلاحیت اتکینز خطاب به او گفت:
مشتریان شما بیشتر از ۱۲۰۰ دلار در ساعت به شما پول میدن تا بهشون یاد بدید چطور بر نهادهای ناظر مثل SEC تأثیر بذارن. حالا اگر شما تأیید بشید، دقیقاً همونجایی قرار میگیرید که میتونید برای همون مشتریهایی که سالها بهتون پول دادهن، خدمترسانی کنید.
لیو معتقد است که برای حفظ اعتماد عمومی و جلوگیری از هرگونه شائبه تضاد منافع، باید شفافیت کاملی در خصوص سوابق شغلی، روابط پیشین اتکینز با صنعت کریپتو، نظارتهای اخلاقی و همچنین امکان اظهارنظر عمومی درباره قوانین تضمین شود.
در سمت دیگر، الیزابت وارن نامهای اواخر ماه مارس به اتکینز ارسال کرده و از او خواسته تا برای پاسخگویی به سوالات مرتبط با روابطش با صنعت کریپتو آماده باشد. بر اساس پرونده افشای داراییهای عمومی که پیش از جلسه سنا منتشر شد، داراییهای شخصی و خانوادگی اتکینز بیش از ۳۲۷ میلیون دلار برآورد شده است.