یکی از بحثهای همیشگی در دنیای کریپتو این است که وقتی دارایی یک کاربر به دلیل رفتار مخرب یا اشتباه در پروتکل توقیف یا اصطلاحا دچار اسلشینگ (Slashing) میشود، آن دارایی چه سرنوشتی پیدا کند؟ آیا بهتر است مثل بسیاری از پروژهها آن را بسوزانیم تا عرضه کل کاهش یابد و همهی هولدرها به شکلی غیرمستقیم سود ببرند؟ یا اینکه منطقیتر است ارزش موجود دوباره به داخل اکوسیستم بازگردد و به کسانی برسد که واقعاً آسیب دیدهاند؟
این سوال به ظاهر ساده، در واقع یکی از مهمترین چالشهای طراحی مکانیزمهای اقتصادی بلاکچین است. در این مقاله بررسی میکنیم که چرا بازتوزیع توکنها (Redistribution) در بسیاری از موارد میتواند هم برای امنیت شبکه و هم برای انگیزهبخشی کاربران، بهتر از توکنسوزیهای معمول باشد. بنابراین اگر به طراحی مکانیزمهای اقتصادی بلاکچین علاقه دارید توصیه میکنیم این مطلب که برگرفته از مطلبی در وبسایت هیزفلو است را اصلا از دست ندهید.
تعریفها؛ تفاوت بین اسلشینگ، توکنسوزی و بازتوزیع
بسیاری از افراد تصور میکنند وقتی یک ولیدیتور یا اپراتور در شبکه اسلش میشود، دارایی او بهطور خودکار سوزانده و از گردش خارج میشود. اما این درست نیست. بگذارید تفاوت اسلشینگ، توکنسوزی و بازتوزیع را یک بار و برای همیشه مشخص کنیم:
- اسلشینگ (Slashing): به معنی ضبط یا توقیف بخشی از دارایی فردی است که رفتار مخرب داشته است.
- توکنسوزی (Burning): به معنای خارج کردن دائمی توکنها از چرخه و کاهش عرضه کل است.
- بازتوزیع (Redistribution): به معنای انتقال دارایی توقیفشده به دیگران است. مثلا این داراییها برای جبران کاربران آسیبدیده یا پاداشدهی به اپراتورهای درستکار در شبکه استفاده شود.
پس اسلشینگ فقط مرحلهی اول ماجراست؛ پس از آن باید تصمیم بگیریم با دارایی توقیفشده چه کنیم: آن بسوزانیم یا بازتوزیع کنیم.
چرا بازتوزیع میتواند ناجی امنیت اقتصادی باشد؟
برای درک بهتر بیایید تا نگاهی به پروتکل آیگن کلاود (EigenCloud) بیندازیم. مشابه با بسیاری از پروتکلها و شبکههای بلاکچینی، آیگن کلاود نیز دارایی اپراتورهایی که در انجام وظایفشان کوتاهی میکنند را اسلش میکند. در گذشته داراییهای توقیفشده همیشه سوزانده میشد اما این اتفاق دو مشکل جدی داشت:
۱. کاربرانی که آسیب دیده بودند هیچ جبرانی دریافت نمیکردند. تصور کنید تصادف کردهاید، راننده مقصر مجازات شده اما شما هیچ کمکی برای جبران خسارت نمیگیرید!
۲. با سوزاندن داراییها، کل ارزش قفلشده در سیستم کاهش پیدا میکرد و امنیت اقتصادی شبکه کمتر میشد.
اما وقتی مکانیزم بازتوزیع وارد شد، همهچیز تغییر کرد. ارزش نهتنها از بین نرفت، بلکه دوباره در اکوسیستم گردش پیدا کرد. به این ترتیب:
- کاربران آسیبدیده جبران خسارت میشوند.
- اپراتورهای درستکار پاداش بیشتری میگیرند.
- ارزش از بین نمیرود بلکه در همان چرخه اقتصادی شبکه جریان پیدا میکند.
این رویکرد حتی زمینه را برای نوآوریهای بیشتری از بیمههای آنچین گرفته تا جبران خودکار معاملات ناموفق در صرافیهای غیرمتمرکز فراهم میکند. همچنین امکان ارائه نرخ بهره ثابت و شفافیت بیشتر در پلتفرمهای وامدهی را به وجود میآورد. در این حالت امنیت اقتصادی شبکه نهفقط پیش از وقوع اتفاقات، بلکه پس از آن هم میتواند از کاربران محافظت کند. نمونهای از این مدل را میتوان در پروتکل Cap مشاهده کرد؛ جایی که دارایی اپراتورهای اسلششده بین دارندگان توکن cUSD آسیبدیده بازتوزیع میشود.
چالشها و ریسکهای بازتوزیع
اما اجرای فرآیند بازتوزیع به سادگی توکنسوزی نیست. سوزاندن توکنها کار بسیار سادهای است؛ تنها داراییها حذف میشوند و نیازی به تصمیمگیریهای پیچیده وجود ندارد. با این حال فرآیند Redistribution چالشهای زیادی دارد. از جمله:
- اگر اپراتورها با یک سرویس اعتبارسنجی (AVS) مخرب تبانی کنند، میتوانند دارایی یک اپراتور دیگر را ضبط و به نفع خود بازتوزیع کنند.
- هک شدن کلیدهای AVS هم میتواند کل مکانیزم را نابود کند.
- شناسایی اپراتورهای متقلب و بازتوزیع دوباره به افراد درستکار هم به نظارت مداوم نیاز دارد.
بنابراین، در حالی که بازتوزیع میتواند عادلانهتر و سودمندتر باشد، نیازمند سطحی بالاتر از پیچیدگی، نظارت و طراحی هوشمندانه است. توکن سوزی ساده است اما کسی از آن سود چندانی نمیبرد در طرف دیگر بازتوزیع منصفانه است اما ریسکهای بیشتری دارد.
وقتی بازتوزیع به بیراهه میرود
یکی از چالشهای جدی در دنیای کریپتو، پدیدهای به نام ارزش قابل استخراج حداکثری یا MEV است. در این حالت، کاربران عادی یا تأمینکنندگان نقدینگی (LPها) بدون اینکه مرتکب خطایی شده باشند، متحمل ضرر میشوند؛ درست مثل اینکه بیگناه باشید اما به ناحق جریمه شوید.
فرض کنید کاربری قصد دارد دارایی خود را در یک صرافی غیرمتمرکز (DEX) مبادله کند. او داراییاش را برای مدت کوتاهی به قرارداد هوشمند میسپارد تا معامله انجام شود. اما در همین فاصله ممکن است قربانی حملات فرانتران (front-run) یا ساندویچی (sandwich attack) شود و در نهایت خروجی بسیار بدتری نسبت به چیزی که باید دریافت کند، بگیرد.
مشکل دقیقاً همینجاست:
- LPها متضرر میشوند بدون اینکه رفتار مخربی داشته باشند.
- کاربران عادی جریمه میشوند در حالی که فقط میخواستند یک تراکنش ساده انجام دهند.
در این سناریو، ارزش از افراد درستکار گرفته میشود و به جیب سوءاستفادهگران میرود؛ بازتوزیعی که نهتنها عادلانه نیست، بلکه عدالت را وارونه میکند.
پس آیا توکنسوزی این مشکل را حل میکند؟
در نگاه اول شاید سوزاندن دارایی بتواند این مشکل را حل کند. چراکه وقتی سود ناشی از آربیتراژ سوزانده شود، دیگر انگیزهای برای سوءاستفاده باقی نمیماند. اما اینجا چند مانع اساسی وجود دارد:
- شناسایی دقیق آربیتراژ همیشه آسان نیست. هرچند تراکنشهای آنچین شفاف هستند، اما دادههای صرافیهای متمرکز (CEX) معمولاً جزئیات آدرسها را نشان نمیدهند.
- حتی اگر سود عملا سوزانده شود، این روش باز هم کاربران یا تامینکنندگان نقدینگی که متحمل ضرر شدهاند را جبران نمیکند و تنها یک سود پراکنده و غیرمستقیم با توکنسوزی به همه هولدرها میرسد.
یکی از راهحلها برای مقابله با چنین حملاتی، استفاده از مکانیزمهای سیکوئنسینگ یا ترتیبدهی اختصاصی در سطح پروتکل است؛ یعنی خود پروتکل قوانین خاصی را برای چینش تراکنشها تعیین میکند تا جلوی حملات آربیتراژ رایج را بگیرد. نمونهای که اکنون در پلتفرم آنگستروم (Angstrom) دیده میشود.
در نتیجه، برای معضل MEV نه بازتوزیع و نه توکنسوزی به تنهایی جواب نمیدهند و باید از ریشه با این حملات مقابله کرد.
کجا توکنسوزی بهتر از بازتوزیع توکنهاست؟
اگرچه بازتوزیع در بسیاری موارد عادلانهتر به نظر میرسد، اما همیشه بهترین گزینه نیست. در شرایطی که اساساً اسلشینگ در کار نیست، توکنسوزی میتواند گزینه منطقیتری باشد.
به عنوان مثال در شبکه بیانبی چین هر سهماه یکبار بخشی از توکنهای BNB سوزانده میشود. این ویژگی کلیدی در اقتصاد توکنی این شبکه نهفته و باعث ایجاد خاصیت ضد تورمی میشود. در چنین حالتی، بازتوزیع هیچ معنایی ندارد چرا که اصلا کاربری متضرر نمیشود یا حملهای صورت نمیگیرد.
بازتوزیع همیشه راهحل جادویی نیست. در مواردی که اسلشینگ دخیل نیست و سوزاندن بخشی از طراحی اصلی توکنومیک است، جایگزینی آن با بازتوزیع منطقی نخواهد بود.
نمونه دیگر را میتوان در اتریوم مشاهده کرد. از زمان اجرای پروپوزال بهبود EIP-1559، کارمزد پایه تراکنشها بهطور خودکار سوزانده میشود. این مکانیزم علاوه بر کنترل تورم، به حفظ ارزش بلندمدت شبکه کمک میکند. حالا شاید برخی بپرسند: «چرا این کارمزدها را بازتوزیع نکنیم تا مثلاً صندوقی برای کاهش کارمزد تراکنشها در زمان شلوغی شبکه تشکیل شود؟»
این در ظاهر ایده جذابی است، اما در عمل مشکلات بزرگی دارد:
- تضعیف خاصیت ضدتورمی: بازتوزیع میتواند اثرات مثبت تورمزدایی را خنثی کرده و در بلندمدت قیمت اتریوم را کاهش دهد.
- مدیریت دشوار: تشخیص اینکه کدام تراکنشها باید کمک هزینه کارمزد بگیرند و کدام نه دشوار است.
- انگیزههای نادرست: اگر کاربران بدانند کارمزدشان جبران میشود، ممکن است حتی انگیزه بیشتری برای ایجاد اسپم و شلوغ کردن شبکه داشته باشند.
- تبعیض در اعتبارسنجی: بازتوزیع کارمزدها به استیکرها میتواند باعث شود ولیدیتورها فقط به تراکنشهای پرهزینه اولویت بدهند و تراکنشهای عادی را نادیده بگیرند.
بنابراین در مدلهای توکنومیکی مثل BNB و اتریوم، توکنسوزی همچنان بهترین انتخاب است.
جمعبندی؛ انتخاب درست بین بازتوزیع و توکنسوزی
در نهایت پاسخ یکسانی برای همه پروتکلها وجود ندارد. وقتی پای اسلشینگ در میان است، بازتوزیع معمولاً بهتر عمل میکند، چون میتواند ارزش را دوباره در چرخه اقتصادی برگرداند و کاربران درستکار را تقویت کند. اما در سناریوهایی که هیچ اسلشینگی رخ نداده، توکنسوزی همچنان روشی ساده، شفاف و کارآمد برای حفظ ارزش اقتصادی شبکه است.
بنابراین، پاسخ قطعی وجود ندارد. انتخاب بین بازتوزیع یا توکنسوزی کاملاً به طراحی مکانیزم، شرایط شبکه و اهداف اقتصادی آن بستگی دارد. در کل چیزی که اهمیت دارد، همراستا نگه داشتن منافع کاربران، اپراتورها و امنیت کل شبکه است.