در دنیای تجارت بینالملل، هر تصمیم اقتصادی ممکن است موجی از واکنشها را در بازارهای جهانی به راه بیندازد. یکی از این تصمیمها، تعرفههای متقابل (Reciprocal tariffs) است؛ ابزاری که کشورها برای پاسخ دادن به سیاستهای تجاری یکدیگر از آن استفاده میکنند. جنگ تعرفهای میان آمریکا و چین تنها یک مناقشه تجاری نیست؛ زلزلهای است که بازارهای کالایی، بورس و حتی دنیای ارزهای دیجیتال را تحتالشعاع قرار میدهد. در این مطلب از میهن بلاکچین میخواهیم ببینیم تعرفههای متقابل (Reciprocal tariffs) چیست، چطور وضع میشود و چه پیامدهایی برای اقتصاد جهانی و بازار ارزهای دیجیتال به همراه دارد.
تعرفههای متقابل چیست؟
اصطلاح «تعرفههای متقابل (Reciprocal tariffs)» ممکن است در نگاه اول کمی پیچیده و تخصصی بهنظر برسد، اما مفهوم آن بسیار ساده است؛ اگر کشوری روی کالاهای صادراتی شما تعرفه وضع کند، شما هم روی کالاهای صادراتی همان کشور تعرفه مشابهی اعمال میکنید. این یک استراتژی «چشم در برابر چشم» در تجارت جهانی است؛ یک اقدام تلافیجویانه، برای اینکه دولتها بگویند اگر شما از صادرکنندههای ما ۲۰٪ تعرفه میگیرید، ما هم از شما همین مقدار میگیریم.
ریشه مفهوم تعرفههای متقابل به دهه ۱۹۳۰ برمیگردد؛ زمانی که ایالات متحده «قانون توافقهای تجاری متقابل» را تصویب کرد. در آن زمان، هدف از تصویب این قانون کاهش موانع تجاری از طریق توافقهای دوجانبه بود، نه جنگهای تجاری؛ اما حالا این اصطلاح با لحنی تندتر و رویکردی تهاجمیتر به ادبیات سیاسمتداران دولتها بازگشته است.
بهعنوان مثال، در اوایل سال ۲۰۲۵، دولت آمریکا به ریاست دونالد ترامپ برای مقابله با آنچه که «رفتارهای ناعادلانه تجاری» و «کسری شدید تراز تجاری» تلقی میشد، تعرفههای سنگینی را بر واردات کالاهای چینی اعمال کرد. این تعرفهها از پایه ۱۰٪ شروع شدند؛ اما در چند مرحله افزایش یافتند و در نهایت روی طیف گستردهای از کالاهای چینی به رقم سرسامآور ۱۴۵٪ رسیدند.
دولت چین هم بیکار ننشست و با اعمال تعرفههای متقابل واکنش نشان داد. پکن در ابتدا تعرفه ۳۴٪ را برای تمام کالاهای آمریکایی وضع کرد و بعدا به ۸۴٪ و در نهایت به ۱۲۵٪ افزایش یافت. این تعرفهها محصولات مختلف آمریکایی از جمله کالاهای کشاورزی و ماشینآلات آمریکایی را هدف قرار دادند.
تعرفههای متقابل چطور وضع میشوند؟
در سالهای اخیر، آمریکا برای تعیین نرخ تعرفههای خود از فرمولی بر اساس «عدم تعادل تجاری» استفاده کرده است. این در حالی است که کشورهایی مانند چین، معمولا رویکرد متفاوتی دارند و بهجای محاسبات ریاضی، تمرکزشان روی پاسخهای راهبردی و هدفمند است.
نحوه محاسبه تعرفههای ایالات متحده
در سال ۲۰۲۵، آمریکا روشی را برای محاسبه تعرفهها معرفی کرد که نرخها را بر اساس کسری تجاری با هر کشور مشخص میکند. فرمول آن به شکل زیر است:
درصد نرخ تعرفه = (کسری تجاری ایالات متحده با کشور / واردات آمریکا از آن کشور ) ×۱۰۰ ÷ ۲
مثال:
- واردات ایالات متحده از چین: ۴۳۸.۹ میلیارد دلار
- صادرات ایالات متحده به چین: ۱۴۷ میلیارد دلار
- کسری تجاری: ۲۹۱.۹ میلیارد دلار
- نسبت کسری: ( ۲۹۱.۹ میلیارد دلار ÷ ۴۳۸.۹ میلیارد دلار) × ۱۰۰ ≈ ۶۶.۵٪
- نرخ تعرفه: ۶۶.۵ ÷ ۲ ≈ ۳۳.۲۵٪
آمریکا بر همین اساس در آوریل ۲۰۲۵ تعرفه ۳۴٪ را بر واردات کالاهای چینی اعمال کرد. نکته مهم اینجاست که تعرفههای جدید، جایگزین تعرفههای قبلی نمیشوند؛ بلکه به آنها اضافه میشوند. بنابراین، اگر تعرفه کالایی قبلا ۲۰٪ بوده و حالا با تعرفه متقابل ۳۴٪ مواجه میشود، واردکننده آن کالا ناگهان باید ۵۴٪ تعرفه پرداخت کند. این افزایش ناگهانی باعث میشود کالاهای خارجی بهسرعت گران شوند.
واکنش چین به تعرفههای متقابل آمریکا چگونه بود؟
هر زمان که ایالات متحده تعرفههای جدیدی را وضع میکند، چین اغلب با هدف قراردادن صنایعی که از نظر سیاسی و اقتصادی برای آمریکا اهمیت زیادی دارند، بهویژه بخشهایی که روی پایگاههای رأیدهندگان کلیدی تأثیر میگذارند، تلافی میکند. بخشهایی که در این اقدام تلافیجویانه هدف قرار گرفتند، عبارتنداز:
- کشاورزی: چین بارها محصولات کشاورزی آمریکا مانند سویا، گوشت خوک و گاو را هدف قرار داده است. بهطور مثال، در سال ۲۰۱۸، چین تعرفه ۲۵٪ را بر سویای ایالات متحده وضع کرد و به کشاورزان کشت سویا در ایالتهایی مثل آیووا آسیب جدی وارد کرد.
- هوافضا: در سال ۲۰۲۵، چین واردات هواپیماهای بوئینگ را به حالت تعلیق درآورد و خرید قطعات هواپیما از شرکتهای آمریکایی را نیز متوقف کرد. این اقدام صنعت هوافضای آمریکا را تحت فشار قرار داد.
اجرای مرحلهای تعرفههای چین
چین معمولا تعرفههای خود را بهصورت مرحلهای اعمال میکند تا هم بتواند در مذاکرات انعطاف نشان دهد و هم فشار تدریجی ایجاد کند. بهطور مثال، در اوایل سال ۲۰۲۵ پس از افزایش تعرفههای آمریکا، چین ابتدا تعرفه ۳۴٪ را بر همه کالاهای آمریکایی اعمال کرد. سپس آن را به ۸۴٪ و در نهایت به ۱۲۵٪ افزایش داد تا به تشدید فشار آمریکا پاسخ متقابل دهد. همچنین، بهعنوان بخشی از اقدامات تلافیجویانه تعرفههای اضافی ۱۰ تا ۱۵٪ را روی برخی محصولات کشاورزی ایالات متحده مانند ذرت، سویا و گندم اعمال کرد.
در حالی که آمریکا از یک فرمول مشخص برای محاسبه تعرفهها استفاده میکند، چین بیشتر با یک رویکرد استراتژیک دنبال فشار راهبردی و سیاسی است.
جالب است بدانید که گاهی سیاستگذاران بهجای استفاده از رقم دقیق، عدد بالاتری را انتخاب میکنند تا پیام سیاسی قاطعانهتری بهطرف مقابل ارسال شود. بهطور مثال تعرفه «۳۴٪» نسبت به «۳۳.۲۵٪» محکمتر و سنجیدهتر به نظر میرسد؛ بهویژه اگر دولت بخواهد موضع سختگیرانهتری را علیه یک کشور خاص اتخاذ کند.
پیامدهای اقتصادی تعرفههای متقابل چیست؟
تعرفههای متقابل صرفا یک جنگ بین دو کشور نیستند؛ بلکه اثرات آنها شبیه به یک موج در سراسر اقتصاد جهانی پخش میشود. زمانیکه آمریکا و چین با افزایش مالیات بر واردات شروع به تبادل ضربات تعرفهای میکنند، سایر کشورها نیز پسلرزههای آن را حس میکنند. برخی از پیامدهای جنگ تعرفهای عبارتنداز:
کاهش تجارت جهانی
در اوایل سال ۲۰۲۵، سازمان تجارت جهانی (WTO) خبر تلخی را منتشر کرد:
انتظار میرفت تجارت جهانی حدود ۳٪ رشد کند؛ اما این رشد به کندی حرکت میکند و نزدیک به ۰.۲٪ است.
این سازمان انگشت اتهام را بهسمت سیاستهای تعرفهای تهاجمی آمریکا نشانه گرفت. سیاستی که باعث شد سایر کشورها نیز دیوارهای تجاری خود را بالا ببرند و یک اثر دومینویی در اقتصاد ایجاد شود؛ صادرات و واردات کاهش یافت و عدم قطعیت بر فضای کلی اقتصاد سایه انداخت.
تحت فشار قرارگرفتن کشورهای در حال توسعه
اقتصادهای کوچکتر مانند کامبوج، لائوس و سایر کشورهایی که به صادرات کالاهای ارزان به بازارهای بزرگی مانند آمریکا وابسته هستند، در جنگ تعرفهها بیشترین ضربه را میخورند. زمانیکه تعرفهها بالا میرود، خریداران آمریکایی عقبنشینی میکنند. در نتیجه، کشورهایی که توان تحمل چنین شوکهایی را ندارند با کاهش سفارشهای کارخانهای، افزایش بیکاری و کاهش درآمد مواجه میشوند.
افزایش قیمتها در داخل کشور
مصرفکنندگان آمریکایی هم بهتدریج فشار این سیاستها را احساس میکنند. تعرفههای سنگین روی کالاهای چینی باعث میشود همه چیز از لوازم الکترونیکی گرفته تا اقلام مصرفی خانگی گران شوند. حتی شرکتهای آمریکایی که به قطعات وارداتی وابسته هستند باید هزینه بیشتری بپردازند و این هزینهها را به مشتریان خود منتقل میکنند. تورم همین حالا هم بالاست و افزایش تعرفهها فقط آتش آن را شعلهورتر میکند.
جالب است بدانید که صندوق بینالمللی پول (IMF) پیشبینی کرده که جنگ تجاری رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) جهانی را از ۳.۳٪ در سال ۲۰۲۴ به ۲.۸٪ در سال ۲۰۲۵ کاهش میدهد.
تاثیر تعرفههای متقابل بر ارزهای دیجیتال
هنگامی که دولتها شروع به وضع تعرفههای متقابل علیه یکدیگر میکنند، این سیگنال ارسال میشود که «اوضاع بیثبات است». تمام بازارهای مالی از جمله سهام، اوراق قرضه و حتی ارزهای دیجیتال که از این بیثباتی متنفر هستند، بهمحض مختل شدن تجارت جهانی بهسرعت واکنش نشان میدهند.
نوسانهای بازار
در اوایل آوریل ۲۰۲۵، همزمان با اعلام تعرفه ۵۰٪ ایالات متحده روی واردات کالاهای چین، بازار ارزهای دیجیتال بهشدت واکنش نشان داد. قیمت بیتکوین به ۷۴٬۵۰۰ دلار سقوط کرد و قیمت اتریوم بیش از ۲۰٪ کاهش یافت. این افت شدید نشان داد که ارزهای دیجیتال تا چه حد به تحولات اقتصاد کلان و احساسات سرمایهگذاران حساس هستند.
با این حال، زمانی که ترامپ اعلام کرد اکثر تعرفهها بهمدت ۹۰ روز به حالت تعلیق درمیآیند، اوضاع کمی آرامتر شد و بازار کریپتوکارنسیها هم دوباره جان گرفت. بیتکوین تا ۲۲ آوریل، مجدا به بالای ۹۲٬۰۰۰ دلار بازگشت و حساسیت بازار ارزهای دیجیتال به تصمیمهای سیاسی را برجستهتر کرد. با اعلام توافق تجاری چین و آمریکا، اوضاع باز هم بهتر شد و بیت کوین به بالای ۱۰۰ هزار دلار بازگشت. هر چند این توافق هم موقتی و بهمدت ۹۰ روز است، اما فعلا بازار ارز دیجیتال آرام گرفته است؛ چرا که بهنظر میرسد این توافق پایدار بماند.
عملیات استخراج
استخراجکنندگان بیتکوین بهدلیل تعرفههای سنگینی که روی تجهیزات وارداتی از کشورهایی مانند چین و تایوان وضع میشود با افزایش هزینهها روبهرو میشوند. این مسئله سرمایهگذاری را برای ماینرها بهویژه مزارع استخراج کوچک دشوار میکند. شاید شرکتهای بزرگ بتوانند این هزینهها را تحمل کنند یا از طریق مذاکره با تامینکنندهها، قراردادهای جدیدی ببندند؛ اما برای ماینرهای کوچک و متوسط چه اتفاقی میافتد؟ آنها بهشدت تحت فشار قرار میگیرند و بهخاطر کاهش حاشیه سود، مجبور به تعطیلی یا مهاجرت به کشورهای بدون تعرفه میشوند.
بهطور مثال، ماینرهای ایالات متحده در اوایل سال ۲۰۲۵، بهخاطر تعرفههای اعمالشده بر تجهیزات ماینینگ ساخت چین با افزایش ۲۲ تا ۳۶٪ هزینهها مواجه شدند و برخی به فکر انتقال فعالیتهای خود به خارج از کشور افتادند.
روندهای سرمایهگذاری
زمانی که اقتصاد ناپایدار میشود، سرمایهگذاران ترجیح میدهند سراغ «پناهگاههای امن» مانند طلا یا داراییهای نوظهوری مانند ارزهای دیجیتال بروند. هنگامی که بازارهای سنتی بهخاطر افزایش تعرفههای جهانی بیثبات میشوند، بسیاری از سرمایهگذاران به خرید بیتکوین و سایر داراییهای دیجیتال روی میآورند تا خود را در برابر تورم، کاهش ارزش ارزهای فیات و ریسکهای ژئوپلیتیک محافظت کنند.
در چنین شرایطی توجه نهادها و موسسات سرمایهگذاری نیز به ارزهای دیجیتال بیشتر میشود. زمانیکه دولتها در نبردهای تجاری درگیر میشوند و هزینه تجارت بینالمللی را بالا میبرند، کریپتوکارنسیها به گزینه جذابی برای سرمایهگذاری بلندمدت تبدیل میشوند. برای مثال، در سهماهه اول سال ۲۰۲۵، تعدادی از صندوقهای پوشش ریسک (Hedge fund) و صندوقهای ثروت ملی برای مصون ماندن از فشارهای اقتصاد جهانی به بازار داراییهای دیجیتال روی آوردند.
در همین راستا، خبرهای منتشر شده مبنی بر اینکه دولت آمریکا یک ذخیره استراتژیک از ارزهای دیجیتال شامل بیتکوین و اتریوم ایجاد کرده است، نشان میدهد از نظر سیاستگذاران رمزارزها دیگر فقط در حاشیه اقتصاد نیستند و در چشمانداز آنها جایگاه ویژهای پیدا کردهاند.
ملاحظات استراتژیک برای فعالان حوزه ارزهای دیجیتال
تغییرات سیاسی و اقتصادی روی تمام افرادی که در دنیای ارزهای دیجیتال فعالیت میکنند، چه در حوزه زیرساخت، استخراج یا مدیریت سبد سرمایهگذاری اثر میگذارد. با استفاده از راهکارهای زیر میتوان خطرات احتمالی را کاهش داد:
تنوع بخشیدن به زنجیره تامین
اگر استخراجکننده هستید یا استارتاپی دارید که وابسته به سختافزار از یک کشور یا یک تامینکننده خاص است، یک خطر جدی شما را تهدید میکند. ممکن است افزایش یکشبه تعرفهها حاشیه سودتان را کاهش دهد. بنابراین، بهتر است با خرید تجهیزات از کشورهای بیطرف یا سرمایهگذاری روی گزینههای داخلی از شدت ضربه بکاهید.
آگاهی از چشمانداز قانونی
فعالان حوزه ارزهای دیجیتال نباید نسبت به سیاستها و اتفاقات روز بیتفاوت باشند. تعرفهها، موانع تجاری و تحریمها، همگی میتوانند بازار را تکان دهند. اگر با استخراج، پرداختهای بینمرزی یا حتی تجارت سختافزار سروکار دارید، باید همیشه از جریان تحولات تجاری داخلی و بینالمللی آگاه باشید. اینجاست که استفاده از دانش مشاوران حقوقی و تجاری دیگر یک امتیاز لوکس محسوب نمیشود؛ بلکه ابزاری برای بقاست.
بهرهگیری از فرصتهای موجود
در چنین شرایطی، فرصت خوبی برای بازتعریف جایگاه رمزارزها بهوجود میآید. درواقع، زمانیکه سیستمهای اقتصادی سنتی زیر ضربات جنگ تجاری و تعرفههای تلافیجویانه متزلزل میشوند، ایده یک جایگزین مالی غیرمتمرکز و بدون مرز معنای تازهای پیدا میکند. ارزهای دیجیتال از ابتدا خود را بهعنوان محافظی در برابر تورم و ابزاری برای آزادی مالی معرفی کردهاند؛ امادر شرایطی که شکافهای تکهتکهشدن اقتصاد جهانی عمیقتر میشود، پیام کریپتو نسبت به گذشته تاثیرگذاری بیشتری پیدا میکند. پروژهها و سرمایهگذاران باهوش با توجه به این موضوع باید سعی کنند بهجای مقاومت در برابر بحران، از بحران بهعنوان فرصت استفاده کنند.
جمعبندی
تعرفه متقابل یعنی اگر کشوری برای واردات کالاهای شما تعرفه وضع کند، شما هم با همان میزان یا حتی بیشتر، کالاهای آن کشور را مشمول تعرفه میکنید. این سیاست که نوعی واکنش اقتصادی و ابزار فشار متقابل محسوب میشود، آثار گستردهای بر زنجیرههای تامین، جریان تجارت جهانی و البته بازارهای مالی دارد. اثر تعرفههای متقابل به بازار رمزارزها هم سرایت پیدا میکند و از هزینه تجهیزات ماینینگ گرفته تا قیمت ارزهای دیجیتال را تحت تاثیر قرار میدهد. بههمین دلیل فعالان حوزه کریپتو باید همواره برای این تحولات آماده باشند. شرکتهای زیرساخت و استخراجکنندگان باید با تنوعبخشی به زنجیره تامین، کاهش وابستگی به یک کشور خاص و آگاهی از تغییرات سیاستی و تجاری، ریسکهای احتمالی را مدیریت کنند. سرمایهگذاران و تریدرها نیز میتوانند با درک بهتر از شرایط ژئوپلیتیکی، تنوعبخشی به پورتفو و تصمیمهای آگاهانه از بحرانها فرصت بسازند.