اکوسیستم اتریوم (Ethereum) که مدتهاست نماد آرمانگرایی، نوآوری و تمرکززدایی در دنیای ارزهای دیجیتال محسوب میشود، با انتشار نامهای انفجاری از درون، دچار بحرانی عمیق و وجودی شده است. پیتر سیلاگی (Péter Szilágyi)، توسعهدهنده اصلی Geth (کلاینت مرکزی اتریوم) و یکی از اعضای کهنهکار و مورد احترام بنیاد، در اعترافاتی صادقانه، ساختار قدرت، انگیزههای مالی، نخبگان حاکم و انحراف این پروژه عظیم از اصول اولیهاش را به باد انتقاد گرفته است. این نامه که واکنشهای شدیدی همچون اظهارنظر جنجالی مدیرعامل پالیگان (Polygon) و پاسخ مستقیم ویتالیک بوترین (Vitalik Buterin) را در پی داشت، پرده از شکافهایی عمیق در قلب این امپراتوری دیجیتال برداشته است.
زلزلهای در قلب امپراتوری
اکوسیستم اتریوم (Ethereum) مدتهاست که به عنوان یک کانون نوآوری، تمرکززدایی و آرمانگرایی شناخته میشود. اما اخیراً، یکی از ستونهای اصلی این امپراتوری، با انتشار نامهای تکاندهنده، شکافهایی عمیق را در این بنای ظاهراً مستحکم آشکار کرده است.
پیتر سیلاگی (Péter Szilágyi)، توسعهدهنده اصلی Geth (کلاینت نرمافزاری اصلی اتریوم) و یکی از قدیمیترین اعضای بنیاد اتریوم (EF)، نامهای سرگشاده (Github) منتشر کرد. این نامه که در ابتدا به صورت داخلی ارسال شده بود، صرفاً یک یادداشت استعفای احساسی یا یک انتقاد فنی ساده نیست؛ بلکه کیفرخواستی عمیق، دردناک و صادقانه علیه ساختار قدرت، انگیزههای مالی و انحراف از اصولی است که زمانی اتریوم را تعریف میکرد.
این متن که سیلاگی آن را تلاشی برای «فرموله کردن» نارضایتیهای مزمن خود توصیف میکند، به سرعت از یک گفتگوی داخلی به یک بحران عمومی تبدیل شد. آتش این نامه با واکنش تند ساندیپ نایلوال (Sandeep Nailwal)، مدیرعامل پالیگان (Polygon)، شعلهورتر شد که کل جامعه اتریوم را «یک نمایش مسخره» خواند. در نهایت، این بحران، خود ویتالیک بوترین (Vitalik Buterin)، بنیانگذار اتریوم را وادار به واکنشی کرد که بسیاری آن را تلاشی برای کنترل آسیب پس از یک واکنش شدید اجتماعی ارزیابی کردند.
اما چه چیزی یکی از متعهدترین توسعهدهندگان اتریوم را به این نقطه رساند؟ این مقاله از میهن بلاکچین، به کالبدشکافی عمیق اعترافات پیتر سیلاگی میپردازد تا بفهمد چرا امپراتوری که او به ساختنش کمک کرد، در چشمانداز شخصی او، فرو ریخته است.
پیشگفتار یک اعتراف؛ «این یک امتیاز بوده است»
قبل از آنکه سیلاگی شمشیر انتقاد خود را از غلاف بیرون بکشد، او با دقتی وسواسگونه، زمینه و نیت خود را مشخص میکند. او این کار را نه از سر کینه، بلکه از سر درد انجام میدهد. او تاکید میکند که این متن، استعفای او نیست (حداقل هنوز نه) و حاصل گفتگوهای گاه و بیگاه ولی بینتیجه با همکارانش در مورد «ناراحتیهای مختلف» بوده است.
او مینویسد:
قبل از گفتن هر چیز بدی در مورد اتریوم یا هر شخص خاصی، میخواهم تاکید کنم که من همیشه اتریوم را تغییری خوب در این جهان میدانستم، همیشه بنیاد را نیروی محرکه مفیدی پشت آن تغییر میدانستم… کار کردن هم در اتریوم و هم در EF یک امتیاز و نقطه برجسته زندگی کاری من بوده است.
سیلاگی قدردانی عمیق خود را از جنبههای مالی، شخصی و حرفهای ابراز میکند و حتی از اینکه «پس از این همه مزخرفاتی که تمایل دارم مردم را درگیر آن کنم» تحمل شده است، ابراز شگفتی میکند. او از خواننده میخواهد که هر انتقاد را نه به عنوان «پیشگویی آخرالزمانی» شکست اتریوم، بلکه به عنوان «دیدگاه شخصی من از اینکه چرا اتریوم برای من در حال شکست است» بخواند.
این مقدمه حیاتی است و نشان میدهد که انتقادات بعدی از سوی یک دشمن خارجی نیست، بلکه از جانب یک خودی وفادار است که احساس میکند آرمانشهر در حال تبدیل شدن به چیزی است که برای مبارزه با آن ساخته شده بود.
مشکل اول؛ ناهماهنگی رهبری و «احمق مفید» بنیاد
اولین و اساسیترین مشکل سیلاگی، شکاف عمیق بین جایگاه عمومی او و واقعیت پشت پرده است. او این را «ناهماهنگی بسیار شدید» مینامد.
او میگوید:
اغلب اوقات، EF مرا به عنوان”فردی در نقش رهبری در اکوسیستم معرفی میکند و هر زمان که درگیریهای عمومی وجود دارد، موضع EF این است که همه اینها طبق برنامه است و اتریوم برای نظرات مخالف ارزش قائل است. میخواهم این اظهارات را به چالش بکشم.
سیلاگی احساس میکند که این «رهبری» صرفاً یک توهم است، یا به قول دانکراد (Dankrad) در ایمیلی خصوصی، یک نقش رهبری ظاهری است. او به صراحت میگوید که دلیل «رهبر» تلقی شدن او، نه تصمیمگیریهای استراتژیک، بلکه چیز دیگری است:
صرفاً به این خلاصه میشود که ۹ سال گذشته را صرف حفظ تصویر Geth در انظار عمومی کردهام و حتی عقب راندن عدم صداقت بازیگران مختلف گذشته و داشتن بیاحتیاطی مطلق برای به چالش کشیدن افراد قدرتمند، گاهی اوقات در خود بنیاد.
اینجاست که او به یکی از دردناکترین بخشهای اعتراف خود میرسد:
مردم سیرک خوب را دوست دارند و چه راهی بهتر برای به تصویر کشیدن بیطرفی بنیاد، از اینکه کسی از درون، علناً با آنها شاخ به شاخ شود؟
او خود را در یک «موقعیت باخت-باخت» میبیند:
- سکوت: «میتوانم تماشا کنم که Geth و ارزشهایش در گل کشیده میشوند و سکوت کنم و راه را برای بازیگران بزرگ باز بگذارم تا پروتکل را آنطور که میخواهند تغییر شکل دهند.»
- ایستادگی: «یا میتوانم بایستم و خلاف جریان حرکت کنم و هر بار چیزی میگویم که ممکن است مانع از پول درآوردن مردم از اتریوم شود، به تدریج اعتبارم را از بین ببرم.»
در هر دو صورت، او معتقد است که نتیجه یکسان است:
Geth (و در نتیجه، من) از معادله حذف خواهد شد.
سیلاگی انگشت اتهام را مستقیماً به سمت بنیاد نشانه میرود. او «لابی برای تنوع کلاینتها»، «قوانین اسلشینگ (Slashing) اجماع» و «چهرههای برجسته تحقیقاتی که همیشه آخرین کلاینت رقیب را تبلیغ میکنند (که کثیف بازی میکنند، اما با جهتگیری مطلوب لحظهای مطابقت دارند)» را مقصر میداند. او احساس میکند با وجود اینکه Geth قدیمیترین تیم اکوسیستم (به جز خود ویتالیک) است، قدردانی چندانی برای پایداری خود دریافت نمیکنند.
احساس او در توییتر اینگونه خلاصه میشود:
ما خوشحالیم که شما یک امپراتوری برای ما ساختید، حالا کنار بروید و بگذارید افرادی که میتوانند برای ما پول بسازند، رهبری را به دست بگیرند.
این اولین دلیل شکست اتریوم برای اوست:
ما برای ساختن چیزی عالی به راه افتادیم، اما به محض اینکه پول (کافی) روی میز باشد، به راحتی تمام اصول خود را کنار خواهیم گذاشت.
مشکل دوم؛ «کارگران» در برابر «مرفهان» و پاداش ناچیز اصول
نقطه دردناک دوم سیلاگی، شکاف عمیق مالی و طبقاتی در بنیاد اتریوم است. او با صراحتی تکاندهنده اعلام میکند:
از همان ابتدا، کار کردن در بنیاد اتریوم یک تصمیم مالی بد بوده است.
او فاش میکند که حتی تیم Geth که پس از «جنگ صلیبی داخلی» ۲ سال پیش او در وضعیت نسبتاً خوبی قرار دارد، در گذشته به شدت مورد بیتوجهی مالی قرار گرفته است. او برای ملموس کردن این وضعیت، آمار شخصی خود را ارائه میدهد:
کل غرامت من برای ۶ سال کامل اول کارم در اتریوم (در حالی که ارزش کل بازار ETH از ۰ به ۴۵۰ میلیارد دلار رسید) ۶۲۵ هزار دلار بود (در مجموع، برای ۶ سال کار، قبل از کسر مالیات، و با صفر انگیزه). این یعنی کارگر بودن در بنیاد اتریوم.
سیلاگی معتقد است که این وضعیت، «شرایطی عالی برای انگیزههای انحرافی، تضاد منافع و در نهایت تسخیر پروتکل» (Protocol Capture) ایجاد میکند.
او اظهار داشت که تقریباً تمام کارمندان اولیه بنیاد مدتها پیش آنجا را ترک کردهاند، زیرا این «تنها راه معقول برای داشتن پاداشی متناسب با ارزش ایجاد شده» بود. اما عدهای مانند او باقی ماندند. سیلاگی بنیاد را متهم میکند که از این وفاداری سوءاستفاده کرده است
احساس میکنم بنیاد بیش از حد از این واقعیت که برخی افراد به خاطر اصول و نه پول، اینجا بودند، سوءاستفاده کرد.
او سپس با کنایهای تلخ به ویتالیک بوترین، میگوید:
به قول ویتالیک:”اگر کسی شکایت نمیکند که حقوقش خیلی کم است، پس حقوقش خیلی زیاد است.
سیلاگی این را یکی از «بزرگترین شکستهای رهبری EF» میداند و معتقد است ساختار داخلی بنیاد «عمداً» این اطلاعات را پنهان میکند.
مشکل سوم؛ زمینهسازی برای تسخیر پروتکل
چرا سیلاگی اکنون که وضعیت مالی Geth بهتر شده، این موضوع را مطرح میکند؟ پاسخ او، هسته اصلی بحران را نشان میدهد:
چون بنیاد پروتکل را برای تسخیر آماده کرد.
این بخش از نامه، پیامد مستقیم مشکل دوم است. سیلاگی استدلال میکند که EF با:
پرداخت ناکافی دقیقاً به آن دسته از افرادی که واقعاً به پروتکل اهمیت میدادند، قابل اعتمادترین افراد خود را مجبور کرد تا به دنبال جبران خسارت در جای دیگری باشند.
او مستقیماً به یکی از جنجالهای اخیر اکوسیستم، یعنی نقشهای مشاورهای جاستین (Justin) و دانکراد (Dankrad)، دو محقق برجسته اتریوم، در پروژههای خارجی اشاره میکند.
آیا من معتقدم که موقعیت مشاورهای اخیر جاستین و دانکراد یک تضاد منافع دیوانهوار، پتانسیلی برای تسخیر است و اینکه خودشان خطرات را فراتر از حد منطقی دست کم میگیرند؟ بله! آیا معتقدم پذیرش پول توسط آنها غیرمنطقی است؟ نه!
سیلاگی، بار دیگر، تقصیر را متوجه بنیاد میداند:
بنیاد تخت خود را آماده کرد، اکنون عواقب آن فرا رسیده و باد به کاسه آمده است.
او معتقد است که بنیاد و ویتالیک، «کور شده توسط صندوقچه نبرد بیپایان خود» و «ثروت شخصی» ویتالیک، هرگز درک نکردند که کارمندانشان نیز میخواهند زندگی راحتی داشته باشند. او استدلال میکند که EF «فراتر از حد» تلاش کرد تا از پرداخت منصفانه به مردم خود اجتناب کند.
این دومین دلیل شکست اتریوم برای اوست:
این بنیاد، پروتکل را برای تسخیر آماده کرد، نه عمداً، بلکه تحت استراتژی خوشنیت (و سادهلوحانه) تفریق (subtraction) و تحت این باور غیرقابل تصور و جدا از واقعیت که مردم به مسائل مالی اهمیت نمیدهند.
مشکل چهارم؛ «نخبه حاکم» و امپراتوری ویتالیک-محور
سومین و شاید جنجالیترین بخش اعترافات سیلاگی، متوجه مرکز ثقل اکوسیستم، یعنی خود ویتالیک بوترین است. سیلاگی با تاکید بر «احترام مطلق» خود به ویتالیک، او را «قربانی موفقیت خود» مینامد.
او ادعا میکند که ویتالیک، «چه بخواهد چه نخواهد»، کنترل غیرمستقیم کاملی بر اتریوم دارد.
توجه او، جهتدهی به قدرت فکری محققان، کمکهای مالی و سرمایهگذاریهای او، مطلقاً مشخص میکند که کدام پروژهها (با احتمال بسیار بالا) موفق میشوند و نظرات او مطلقاً مشخص میکند که چه چیزی در اکوسیستم مجاز است و چه چیزی مجاز نیست.
این پدیده، به جای ایجاد «دنیایی با فرصتهای برابر»، منجر به شکلگیری یک نخبه حاکم (Ruling Elite) یا یک «کابال کوچک از رهبران فکری برجسته اتریوم» شده است. سیلاگی این گروه را «همان ۵ تا ۱۰ نفر» توصیف میکند که در همه چیز سرمایهگذاری و مشاوره دارند.
به گفته او، فرمول موفقیت در اتریوم تغییر کرده است:
در حال حاضر، برای موفقیت، فقط باید ۵ تا ۱۰ نفر صحیح اطراف ویتالیک یا حتی خود او را متقاعد به تعهد کنید (مانند فارکستر).
سیلاگی میگوید پروژههای جدید دیگر «عرضه عمومی» انجام نمیدهند، بلکه مستقیماً به سراغ همین حلقه بسته میروند.
شما دقیقاً افراد مشابهی را پشت تمام پروژههای جدید در حال راهاندازی میبینید… و اگر به اندازه کافی زوم کنید، همان VCها (سرمایهگذاران خطرپذیر) را در بیرون خواهید یافت.
او مشکل را دیگر خود ویتالیک نمیداند، بلکه این «نخبه حاکم» را مشکل میداند که «تمام کنترل مستقیم مذکور، حلقهای دوستانه از ویتالیک است.» سیلاگی معتقد است که «مسیر اتریوم همیشه به رابطه شما با ویتالیک بستگی داشته است.» این مورد یک روانشناسی ساده است:
شما با دوستانتان بسیار آسانگیرتر از غریبهها هستید، پس با پادشاهساز دوست باشید.
سیلاگی فاش میکند که چرا همیشه دوری کرده است:
چون احساس میکردم ایجاد دوستی برای منافع مالی نفرتانگیز است.
اما اکنون با درد میبیند که این واقعیت امپراتوری کوچک غیرمتمرکز ماست. این سومین دلیل شکست اتریوم برای او بود؛ ایجاد دنیایی که قرار بود فرصت برابر داشته باشد، اما اکنون توسط حلقهای بسته از دوستان ویتالیک و VCهای پشت سر آنها کنترل میشود.
پسلرزهها؛ «نمایش مسخره» پالیگان و کنترل آسیب ویتالیک
انتشار نامه سیلاگی به تنهایی یک رویداد مهم بود، اما واکنشهای بعدی، آن را به بحرانی تمام عیار تبدیل کرد. برجستهترین واکنش از سوی ساندیپ نایلوال (Sandeep Nailwal)، مدیرعامل پالیگان، یکی از بزرگترین راهحلهای لایه ۲ اتریوم، صورت گرفت.
نایلوال در پستی تند، احساسات سیلاگی را بازتاب داد و آن را تشدید کرد. او فاش کرد که «وفاداری خود به اتریوم» را زیر سوال برده و اکوسیستم گستردهتر اتریوم را یک نمایش مسخره نامید. او خاطرنشان کرد که حتی مشارکتکنندگان اصلی نیز به طور معمول مشارکت خود را زیر سوال میبرند.
نایلوال از این شکایت کرد که پالیگان «حمایت مستقیم بسیار کم یا هیچ حمایتی» از بنیاد اتریوم یا جامعه فنی اصلی آن دریافت نکرده است. او «پویاییهای اجتماعی و رفتار سوسیالیستی» اتریوم را مقصر دانست که اغلب پروژههایی مانند پالیگان را که سهم قابل توجهی در اکوسیستم داشتهاند، به حاشیه میراند.
در اتهامی بزرگ، مدیرعامل پالیگان تاکید کرد که «خودیها» در جامعه ETH حتی Polygon PoS را به عنوان بخشی از اکوسیستم لایه ۲ اتریوم به رسمیت نمیشناسند، در حالی که پروژههای مبتنی بر پالیگان مانند Polymarket، به عنوان موفقیتهای اتریوم جشن گرفته میشوند.
نایلوال به صراحت گفت که اگر پالیگان خود را به عنوان یک بلاکچین لایه ۱ مستقل معرفی میکرد، ارزش آن میتوانست «۲ تا ۵ برابر بیشتر» باشد. این اظهارات، صحت تحلیل سیلاگی در مورد قدرتگیری «بازیگران بزرگ» و نادیده گرفته شدن «کارگران» قدیمی را تایید میکرد.
ورود ویتالیک: کنترل آسیب
با توجه به حمله شدید به جامعه ETH از سوی دو چهره کلیدی (یک توسعهدهنده اصلی هسته و مدیرعامل بزرگترین لایه ۲)، ویتالیک بوترین وارد عمل شد. همانطور که اشاره شد، به نظر میرسید که او «در حالت کنترل آسیب» قرار دارد.
پاسخ بوترین، یک پست عمومی در پلتفرم X (توییتر سابق) بود. نکته قابل توجه این است که پاسخ او مستقیماً به انتقادات عمیق و ساختاری سیلاگی نپرداخت. در عوض، او مستقیماً ساندیپ نایلوال و پالیگان را مورد ستایش قرار داد.
بوترین از پالیگان و نایلوال به دلیل «تأثیر ماندگارشان» بر اکوسیستم اتریوم در زمینههای «مقیاسپذیری و نوآوری» تمجید کرد. او به ویژه به ابتکارات بشردوستانه نایلوال، از جمله بازگرداندن ۱۹۰ میلیون دلار از عواید SHIB که بوترین قبلاً اهدا کرده بود و منجر به راهاندازی Balvi (یک برنامه بیوتکنولوژی منبع باز) شد، اشاره کرد.
بوترین همچنین به نقشه راه ZK یا اثبات دانش صفر پالیگان پرداخت و اذعان کرد که تلاشهای اولیه آنها زمانی بود که این فناوری «برای تولید خیلی زود» بود. او پیشنهاد کرد که پالیگان به زودی میتواند از فناوری ZK «آماده» برای ارتقای زنجیره PoS خود با ضمانتهای امنیتی کامل لایه ۱ اتریوم استفاده کند.
این پاسخ به طور گستردهای به عنوان یک حرکت استراتژیک تلقی شد. بوترین میدانست که برای رسیدن به هدف خود یعنی «مقیاسپذیری ۱۰ برابری ETH در یک سال»، به بازیگرانی مانند نایلوال نیاز دارد. با ستایش عمومی از پالیگان، او سعی کرد آتش را خاموش کند و اتحاد را در اکوسیستم لایه ۲ که برای آینده اتریوم حیاتی است، حفظ کند.
با این حال، این پاسخ، به طور کنایهآمیزی، نکته اصلی سیلاگی را در مورد «پادشاهساز» بودن ویتالیک تقویت کرد. بوترین با استفاده از «توجه» و «ستایش» عمومی خود به عنوان ابزاری برای مدیریت بحران، دقیقاً همان پویایی قدرتی را به نمایش گذاشت که سیلاگی آن را «کنترل غیرمستقیم کامل» نامیده بود. او به جای پرداختن به مسائل ریشهای «تضاد منافع»، «پرداخت ناعادلانه» و «نخبه حاکم»، ترجیح داد یکی از متحدان کلیدی ناراضی را آرام کند.
نتیجهگیری
نامه پیتر سیلاگی با یک یادداشت عمیقاً بدبینانه به پایان میرسد. وقتی او میپرسد «این همه ما را به کجا میبرد؟»، پاسخ خودش «واقعاً هیچ سرنخی ندارم» است.
آیا اتریوم را قابل تعمیر میدانم؟ نه، واقعاً اینطور فکر نمیکنم. نمیبینم چگونه میتوان هر یک از اینها را معکوس کرد. احساس میکنم بنیاد، وفاداری به خود را فراتر از حد برگشتپذیری از بین برده است. احساس میکنم ویتالیک با تمام نیتهای خوبش نخبه حاکمی را ایجاد کرده که دیگر هرگز کنترل را رها نخواهد کرد، بنابراین یا باید بازی کنی یا کنار گذاشته میشوی.
سیلاگی فاش میکند که در طول سالها «پیشنهادات دیوانهواری» را رد کرده تا در اتریوم بماند، زیرا این «ذهنیت مورد نیاز» بنیاد بود. با این حال، او اکنون میبیند که اکوسیستم به طور یکجانبه تصمیم گرفته است که اتریوم صرفا تجارت باشد.
او خود را «بین دو مکان سخت گیر افتاده» میبیند. اعترافات او صرفاً شکایات یک کارمند ناراضی نیست؛ آنها مرثیهای برای آرمانهای از دست رفته اتریوم هستند. این نامه، نوشته شده توسط یکی از فداکارترین معماران آن، این سوال اساسی را مطرح میکند که آیا سیستمی غیرمتمرکز که برای حذف سلسله مراتب ساخته شده است، میتواند از ایجاد سلسله مراتبهای جدید، قدرتمندتر و پنهانتر، به دور بماند؟ پاسخ سیلاگی، حداقل «برای او»، یک «نه» قاطع و دردناک است.
















