آیا شما هم فکر میکنید حرکت صعودی بازار کریپتو قرار است از دل یک وایتپیپر پر زرقوبرق یا وعدههای انقلابی در دنیای مالی اتفاق بیافتد؟ اگر اینطور است، کاملا در اشتباه هستید. موج بعدی از یک موضوع کاملا ساده و انسانی نشات میگیرد. دیگر لازم نیست پروژههایی که دنبال پذیرش عمومی هستند، روی حل چالشهای فنی پیچیده متمرکز شوند؛ چراکه موفقیت واقعی در کریپتو به ایجاد ارتباط احساسی و تاثیر فرهنگی بستگی دارد. اگر علاقهمند هستید بدانید مسیر پذیرش عمومی کریپتو دقیقا چطور شکل میگیرد تا انتهای این مطلب از میهن بلاکچین با ما همراه باشید.
معرفی روشهایی برای پذیرش عمومی پروژههای کریپتویی
فعالان قدیمی بازار ارزهای دیجیتال احتمالا به خوبی به یاد دارند که در چرخههای قبلی توکنهای بیهمتا، بازیهای بلاکچینی و دیفای صرفا از طریق خردهفروشی به موجی از پذیرش عمومی رسیدند. در چرخه فعلی نیز شروع موج صعودی منتظر است تا یکبار دیگر «اپلیکیشنهای قاتل» ظهور کنند. میمکوینها نمونه بارزی از اپلیکیشنهای قاتل در صنعت کریپتو هستند که علیرغم سادگیشان با استفاده از یک الگوی خاص عملکرد موفقی در جذب گسترده کاربر داشتهاند. متاسفانه، پروژههای مهم و بهاصطلاح جدی بازار از این الگو غافل ماندهاند و اگر میخواهند به اپلیکیشنهای تحولآفرین بعدی دنیای کریپتو تبدیل شوند باید همین اصول ساده و کاربردی را سرلوحه خود قرار دهند.
بهجای کاربرد به پدیده اجتماعی فکر کنید!
در دنیای نامتناهی کریپتو دلیل موفقیت بسیاری از پروژهها این است که پای خودشان را از جنبههای فنی فراتر میگذارند و به پدیدههای فرهنگی تبدیل میشوند. بهطور مثال، بیت کوین در ابتدا به عنوان یک سیستم پولی همتابههمتا کار خودش را شروع کرد؛ اما بهمرور به نمادی از استقلال مالی و اعتراض به سیستمهای سنتی تبدیل شد.
میم کوینها نمونه بارز دیگری از این پدیده هستند. برخلاف تصور، این توکنها فقط ابزاری برای فعالیتهای سوداگرانه نیستند و پتانسیل جذب انبوه کاربران به اکوسیستم کریپتو را دارند. استقبال از میمکوینهای ترامپ و ملانیا بهخوبی این موضوع را اثبات کرد و نشان داد که چطور رییس جمهور ایالات متحده و همسرش به نمادهای فرهنگی تبدیل شدند و فراتر از سیاست بر کامیونیتی و بازار کریپتو اثر گذاشتند. طبق گزارش چینالیسس، ۱۴٪ از آمریکاییها، یعنی یک نفر از هر هفت نفر، روی میمکوین ترامپ سرمایهگذاری کردند. این اتفاق را نمیتوانیم یک موج سفتهبازی بدانیم؛ بلکه یک پذیرش گسترده است.
طبق همین گزارش، ۵۰٪ از خریداران این توکنها قبلا هیچ آلتکوینی روی سولانا نداشتند و ۸۳٪ از آنها کمتر از ۱٬۰۰۰ دلار در این شبکه سرمایهگذاری کرده بودند. این توکنها اساسا بهواسطه محبوبیت ترامپ و ملانیا موفق شدند گروه بزرگی از کاربران خُرد را برای اولین بار به دنیای ارزهای دیجیتال وارد کنند.
در بازار کریپتوکارنسیها پتانسیل زیادی برای ظهور اپلیکیشنهای قاتل وجود دارد. ترکیب شبکه تون (TON) و تلگرام یکی از همین موارد بود. این اکوسیستم که برای موبایل و تعاملات اجتماعی طراحی شده، با ارائه ترکیبی از قابلیتهای وب ۲ و ۳ در مینی اپلیکیشنها، بهویژه در حوزه گیمفای، عملکرد موفقی در پذیرش عمومی داشت. اگرچه بازیهای شبکه تون به دلیل سادگیشان تا حدی مورد انتقاد قرار گرفتند؛ اما شبکه تلگرام با بیش از ۹۵۰ میلیون کاربر، همچون سکوی پرتابی باعث رشد فزاینده مینیاپها و بازیها شد.
البته تداوم این موفقیت مستلزم این است که توسعهدهندگان بازیها در کنار پاداشهای رمزارزی، روی تعامل احساسی کاربران هم تمرکز کنند. اگر شبکه تون و تلگرام بتوانند از همان ساختار احساسی استفاده کنند که بازیهای موفقی مانند جیتیای ( Grand Theft Auto) را به یک پدیده اجتماعی تبدیل کرده است، میتوانند بهراحتی به مهمترین اپلیکیشنهای قاتل نسل بعدی تبدیل شوند.
بنابراین، سازندگان اپلیکیشنهای خردهفروشی برای تبدیل شدن به یک برنامه قاتل باید چند سوال مهم را از خودشان بپرسند؛ «آیا آنچه که میسازیم، گروه بزرگی از کاربران را به مشارکت و حمایت ترغیب میکند؟ آیا پروژه ما این پتانسیل را دارد که به یک نام آشنا تبدیل شود و هر کاربری را مشتاق کند که محصول ما را با دوستانش به اشتراک بگذارد»؟
بهسادگی که مادربزرگ هم بفهمد!
نحوه استفاده از یک اپلیکیشن قاتل باید تا جای ممکن آسان و بدون نیاز به درک قراردادهای هوشمند، استخرهای نقدینگی یا مکانیزمهای اجماع باشد. بهطور مثال، خرید ارز دیجیتال ترامپ هیچ پیچیدگی خاصی ندارد؛ کافی است کیف پول را نصب کنید و با مقداری ارز دیجیتال سولانا، توکن ترامپ را بخرید. همین سادگی و حداقل بودن موانع ورود، عامل اصلی پذیرش گسترده توسط کاربران عادی است.
نمونه دیگری از این سادگی نحوه مشارکت در بازار پالی مارکت (Polymarket) است که پلتفرمی برای پیشبینی رویدادهای دنیای واقعی است. در جریان انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۴ آمریکا، این پلتفرم بهشدت محبوب شد. ازآنجاییکه فرآیند ورود پیچیده نبود نزدیک به ۱ میلیون کاربر جدید بهسادگی وارد پالی مارکت شدند. تنها کاری که آنها باید انجام میدادند دانلود اپلیکیشن، ثبتنام با اکانت گوگل و واریز مقداری یواسدی کوین (USDC) بود. سپس میتوانستند روی یک سوال مثل «آیا نامزد X برنده میشود؟» شرط ببندند و پاداش بگیرند.
این مثالها حاکی از آن است که کریپتو به سمت کاربرمحور شدن حرکت میکند. بهعبارت دیگر، در شرایط فعلی بهجای اینکه ساختارهای فنی تجربه کاربر را دیکته کنند، اولویت با طراحی یک تجربه روان و ساده برای کاربر نهایی است.
این تغییر رویکرد در پروژههایی مانند بیس (Base) و هایپرلیکویید (Hyperliquid) بهوضوح نمایان است. طبق گزارش مساری (Messari’s Annual Crypto Theses 2025) شبکه بیس با تسهیل فرآیند انتقال سرمایه از صرافیها به بلاکچین موفق شده میلیونها کاربر را به دنیای کریپتو جذب کند. همچنین، صرافی غیرمتمرکز معاملات دائمی هایپرلیکویید با تقلید از تجربه کاربری صرافیهای متمرکزی مانند بایننس، در عینحال که هزینهها را کاهش داده، مالکیت دارایی را در دست کاربران حفظ کرده است. این یعنی هایپرلیکویید ترکیبی از راحتی و امنیت را در اختیار کاربران قرار میدهد.
در بازار صعودی قبلی، صرافیهای متمرکز با تسهیل فرآیند تبدیل ارز فیات به کریپتو نقش مهمی را در ورود کاربران ایفا کردند. در این چرخه نیز ممکن است شاهد محبوبیت گسترده صرافیهای غیرمتمرکز باشیم؛ چراکه مسیرهای ورود به بازار ارزهای دیجیتال را تا حد زیادی بهبود بخشیدهاند. با آسانتر شدن فرآیندهای ورود به بازار، احتمالا تمرکززدایی از طریق معاملات آنچین بیش از همیشه به یکی از جریانهای اصلی بازار تبدیل میشود.
اثر شبکهای را نادیده نگیرید!
در دنیای کریپتو، اثر شبکهای (Network effects) نقش مهمی در افزایش ارزش یک پلتفرم ایفا میکند؛ هرچه کاربران بیشتری به آن بپیوندند، کاربرد و ارزش پلتفرم افزایش مییابد. بیتکوین نمونهای از این پدیده است که هرچه پذیرش آن بهعنوان ذخیره ارزش و ابزار مبادله بیشتر شود، قدرت آن نیز بیشتر میشود.
رشد انفجاری میمکوینها از ۲۰ میلیارد دلار به ۱۲۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۴ نیز مهر تأییدی بر همین اصل است. بهعنوان مثال، توکن ترامپ در اوج خود با ۱۱ میلیارد دلار ارزش بازار به چهاردهمین دارایی بزرگ کریپتو تبدیل شد. پیوستن هر کاربر جدید باعث شد ارزش و جذابیت این شبکه بیشتر شود و متعاقبا کاربران بیشتری را جذب کرد. در نهایت، این حلقه بازخوردِ قدرتمند، هم رشد اقتصادی و هم جایگاه فرهنگی توکن ترامپ را تقویت کرد.
استیبلکوینها نیز در حال دگرگون کردن صنعت پرداخت هستند. این داراییهای دیجیتال ارزانتر، سریعتر و در دسترستر از سیستمهای پرداخت سنتی هستند و بهطور فزایندهای جایگزین روشهای قدیمی میشوند. در سال ۲۰۲۴، بیش از ۲۸.۵ میلیون کاربر در مجموع ۶۰۰ میلیون تراکنش با استیبلکوین انجام دادهاند که نشاندهنده پذیرش جهانی آنها است.
یکی از محرکهای مهم رشد استیبل کوینها، علاقه ایالات متحده به حفظ سلطه دلار از طریق استیبلکوینهای مبتنی بر دلار است. اخیرا یکی از فرامین اجرایی دولت ترامپ ضمن ممنوعیت توسعه ارز دیجیتال بانک مرکزی (CBDC) در آمریکا، استیبلکوینهای با پشتوانه دلار را بهعنوان جایگزینی برای نسخه دیجیتالی دلار قرار داده است.
استیبلکوینها با گسترش اثر شبکهای خود میتوانند برنامههای قاتل بعدی در دنیای کریپتو باشند. هرچه استفاده از استیبلکوینها در سیستمهای پرداختها بیشتر شود، کاربرد آنها نیز افزایش پیدا میکند. این ارزهای باثبات گزینه مناسبی برای دلار دیجیتال هستند و میتوانند در عین متحول کردن سیستم مالی، نفوذ اقتصادی آمریکا را نیز تقویت کنند.
جمعبندی
صنعت کریپتو هنوز با چالشهای متعددی دستوپنجه نرم میکند. موضوعاتی مانند ابهامهای قانونی، عدم اجرای سیاستها، مشکلات فنی در مقیاسپذیری و شکاف در پذیرش اجتماعی ارزهای دیجیتال از موانع اصلی پذیرش گسترده پروژههای کریپتویی به شمار میروند. با وجود چنین موانعی، بهنظر میرسد تنها کلید موفقیت پروژهها تمرکز بر عنصر انسانی و طراحی تجربیاتی است که کاربران احساس کنند بخشی از یک پدیده فرهنگی هستند. تجربه کاربری در عین سادگی باید اثر شبکهای ایجاد کند؛ این دقیقا همان اتفاقی است که به رشد فزاینده میمکوینها، استیبلکوینها و اپلیکیشنهای محبوب کریپتویی کمک کرده است. مطمئنا پروژههایی در این چرخه موفق میشوند که این نقشه راه را به خوبی درک و اجرا کنند.
آیا شما هم با این الگوها برای پذیرش عمومی کریپتو موافق هستید؟ بهنظر شما کدام پروژهها با رعایت این الگوها به پذیرش گسترده رسیدهاند؟