سال ۲۰۲۵ به سالِ قراردادهای آتی دائمی پیش از عرضه (Pre-launch Perps) تبدیل شده است؛ امسال پلتفرمهایی مانند پامپ فان (pump.fun)، پلاسما (Plasma)، مگا ایتیاچ (MegaETH) و بسیاری دیگر در آن درخشیدند. شاید بپرسید قرارداد آتی دائمی پیش از عرضه چیست؟ اینها قراردادهای آتی (فیوچرز) روی توکنی هستند که هنوز وجود خارجی ندارد. در زمان معامله، هیچ بازار اسپات عمومی یا قیمت مرجعی برای آنها وجود ندارد و قیمتها عمدتاً بر اساس علاقه سفتهبازان و احساسات بازار تعیین میشوند.
هدف از این قراردادها، تسهیل «کشف قیمت» زودهنگام و ایجاد بازارهای کارآمدتر پیش از لیست شدن توکن در بازار اسپات است. در این مقاله از میهن بلاکچین، سعی میکنیم توضیح دهیم چرا این موضوع جذاب است، مکانیزمهای قیمتگذاری بازیگران اصلی چگونه است، کشف قیمت چطور انجام میشود، این ابزار برای من و شما چه معنایی دارد و چگونه به تناسب محصول با بازار (Product Market Fit) رسیده است.
چرا این موضوع جذاب است؟
به باور ما، دلایل متعددی برای محبوبیت این محصولات و ارزشی که برای ذینفعان مختلف ایجاد میکنند وجود دارد:
۱. کاربران خُرد (Retail)
این ابزارها سوار بر موج هیجان کاربران میشوند (تصور کنید پروژهای اعلام میکند توکناش بهزودی لیست میشود، توکنومیکس منتشر شده، احساسات در توییتر کریپتو (CT) صعودی است و تیم بنیانگذار عالی است). کاربران میتوانند با گمانهزنی روی قیمت احتمالی توکنِ آینده، در بازار شرکت کنند. با گسترش ایردراپهای بزرگ، کاربران حتی میتوانند توکنهای ایردراپ شده خود را قبل از رویداد تولید توکن (TGE) هج (Hedge) یا بیمه کنند. علاوه بر این، با داغ شدن دوباره تبِ عرضه اولیه سکه (ICO) برای پروژههای مشهور، کاربران میتوانند بدون نیاز به دانش پیچیده ریاضی، از فرصتهای آربیتراژ استفاده کنند. البته، این فرصتها به شدت به زمینه، شرایط بازار و زمانبندی بستگی دارند.
۲. صرافیها
قراردادهای آتی پیش از لیست شدن، به صرافیها اجازه میدهد توجه کاربران را به حجم معاملات تبدیل کنند که منجر به تولید کارمزد و درآمد میشود.
حجم معاملات بیشتر ← کارمزد بیشتر ← سود بیشتر.
۳. بازار
معرفی این قراردادها امکان کشف سریعتر تقاضای «واقعی» را از طریق نیروهای بازار فراهم میکند. این ابزارها تقاضای بازار را ترکیب کرده و فرآیند غیرشفافِ کشف قیمت در بازارهای خارج از صرافی (OTC) را به یک دفتر سفارشات (Orderbook) شفاف تبدیل میکنند. آنها پنجره زمانی کشف قیمت را فشرده میکنند تا بازار اسپات با قیمتی نزدیکتر به ارزش منصفانه باز شود.
مکانیزمهای قیمتگذاری
اگر بخواهیم با دنیای مالی سنتی مقایسه کنیم، نزدیکترین مثال معاملات مشروط به صدور (When-issued transactions) است. طبق تعریف اینوستوپدیا، این معاملات مشروط هستند و اگر عرضه لغو شود، ممکن است تکمیل نشوند. تسویه این اوراق پس از عرضه اولیه (IPO) انجام میشود. این سفارشها نشاندهنده سطح علاقه سرمایهگذاران به اوراق جدید است و از طریق یک فرآیند حراج مداوم قیمتگذاری میشوند. در نهایت، بازار به قیمتی مقدماتی میرسد که نشاندهنده توافق میان شرکتکنندگان است.
در کریپتو، منطق مشابه است اما هر صرافی بزرگ مکانیزم قیمتگذاری اولیه خاص خود را دارد:
- بایبیت (Bybit): ابتدا قیمتها از طریق حراج فراخوان (Call Auction) تعیین میشوند (فرآیندی که همه سفارشها جمعآوری شده و صرافی قیمت بازگشایی منصفانهای را پیدا میکند)، سپس حراج پیوسته آغاز شده و بازار کنترل را به دست میگیرد.
- بایننس (Binance): مستندات دقیقی از نحوه تعیین اولین قیمت مرجع ارائه نمیدهد، اما میدانیم که در ۷۲ ساعت اول، سقفی برای افزایش قیمت قرار میدهد (بدون کف قیمت). پس از ۷۲ ساعت، قیمت کاملاً توسط بازار تعیین میشود.
- هایپرلیکوئید (Hyperliquid): از یک فرمول مبتنی بر میانگین متحرک نمایی (EMA) با وزن زمانی استفاده میکند تا معاملات اولیه را تثبیت کرده و از دستکاری جلوگیری کند. در نهایت، با افزایش نقدینگی و عمق دفتر سفارشات، قیمت بازار به سمت اجماع همگرا میشود.
کشف قیمت
طبیعی است فکر کنیم که قیمتهای پیش از لیست شدن ممکن است دلبخواهی باشند؛ چرا که ما در حال معامله مشتقاتی هستیم که به توکنی متصل هستند که هنوز وجود ندارد. پس چرا باید به قیمت اعتماد کرد؟ نقدینگی و شفافیت بر ابهام و رولتِ طرف مقابل (ریسک عدم انجام تعهد طرف دیگر معامله) برتری دارد. وقتی حجم بالا میرود و دفتر سفارشات عمیق میشود، رفتار جمعی بازار سیگنال قیمتی قابلاعتمادتری تولید میکند.
اعداد را در نظر بگیرید:
هایپرلیکوئید و بایبیت روی هم صدها میلیون دلار حجم معاملات برای MegaETH داشتهاند. هایپرلیکوئید به تنهایی در روزهای اوج به ۳۵ میلیون دلار و بایبیت به نزدیک ۸ میلیون دلار رسید. این را با بازار پیش از عرضه به سبک OTC در صرافی MEXC مقایسه کنید که حجمهای کوچکتر و دفتر سفارشی خشکیده با جهشهای گاهبهگاه دارد.
قراردادهای آتی پیش از لیست شدن تنها زمانی ابزار موثری برای کشف قیمت هستند که نقدینگی و حجم به اندازه کافی بزرگ باشد. تسلط هایپرلیکوئید تصادفی نیست؛ بازار تشنه شفافیت دفتر سفارشات، قابلیت اهرم (Leverage) و سرعت است، در مقایسه با معاملات OTC که در آن چند نهنگ میتوانند شرایط را تعیین کنند. وقتی نقدینگی کم است، بزرگترین بازیگر قیمت را تعیین میکند. اما برای کاربران خُرد، پیدا کردن طرف مقابل برای پوشش ریسک (Hedge) بدون پذیرفتن ریسکهای بزرگ دشوار است.
و بله، اگرچه اکثر جریانها در هایپرلیکوئید، بایبیت و بایننس سفتهبازیِ اهرمدارِ خالص است، ایراد نیست بلکه یک ویژگی طراحی شده است. همین ترس از جا ماندن (FOMO) یا وحشت است که نقدینگی ایجاد میکند و باعث میشود وقتی بازار اسپات نهایتاً باز میشود، قیمتها به شکلی کارآمد منعکس شوند.
کاربردها برای من و شما
انواع استفادهها میتواند از استخراج سود (Alpha) از طریق سفتهبازی خالص، ارزش نسبی (Relative Value) یا اهداف پوشش ریسک (Hedging) متفاوت باشد.
۱. سفتهبازی خالصِ جهتدار (Pure Directional-Speculation)
رایجترین و اعتیادآورترین کاربرد، سفتهبازی مستقیم روی یک روایت داغ یا بد است. مثلاً، سفتهبازان روی یک روایت داغ با خرید پرپهای پیش از عرضه (با اهرم) به امید اینکه وقتی پروژه یا شبکه اصلی راهاندازی شد، بر اساس تئوری احمقتر (Greater Fool Theory) قیمت بالاتر برود، سفته بازی میکنند. صرافی (House) از هر تراکنش کارمزد میگیرد و دارندگان اولیهای که موفق به خرید اسپات با قیمت پایینتر شدهاند، با افزایش قیمت سود خود را نقد میکنند. مثال بارز سال ۲۰۲۵ پروژه “Plasma” بود که سقف سپرده ۵۰۰ میلیون دلاری آم دو بار و هر بار در کمتر از ۳۰ دقیقه پر شد.
نکته جالب تحلیلی این است که این قراردادها سیگنالی ایجاد کردهاند تا کاربران در بازارهای Polymarket نیز پیشبینی کنند.
۲. ارزش نسبی (Relative Value – RV)
ارزش نسبی در معاملهگری، نوعی استراتژی است که از قیمتگذاریهای اشتباه موقت بین داراییهای مشابه بهره میبرد؛ با گرفتن موقعیتهای متضاد همزمان (مثلاً خرید دارایی ارزانتر و فروش استقراضی یا شورت کردن دارایی گرانتر). در نهایت، اختلاف قیمت باید از بین برود.
عرضه موناد (Monad) مثال خوبی است:
در بازار اسپات کوینبیس با قیمت ICO یعنی ۰.۰۲۵ دلار لیست شد، در حالی که پرپهای هایپرلیکوئید در بازه بسیار بالاتر ۰.۰۵۰ تا ۰.۰۶۲ دلار معامله میشدند.
در چنین شرایطی، بازیگران ریسکگریز میتوانند مبلغ X دلار در ICO متعهد شوند و بلافاصله همان مقدار را شورت (Short) کنند تا موقعیت اسپات خود را هج کنند. در این سناریو، بدون توجه به قیمت توکن در زمان تولید (TGE)، سود کسب میشود.
- مثال: شما ۱۰۰ دلار در ICOیِ Monad با قیمت ۰.۰۲۵ دلار متعهد میشوید (تعداد: ۴۰۰۰ توکن) و تصمیم میگیرید ۴۰۰۰ واحد را در هایپرلیکوئید با قیمت ۰.۰۵۰ دلار شورت کنید.
- اگر قیمت به ۰.۰۲۰ دلار بریزد: سود شورت شما ۱۲۰ دلار + زیان لانگ شما ۸۰- دلار = ۴۰ دلار سود خالص.
- اگر قیمت به ۰.۰۶۰ دلار بپرد: زیان شورت شما ۴۰- دلار + سود لانگ شما ۱۴۰ دلار = ۱۰۰ دلار سود خالص.(محاسبات برای سادگی هزینههای فاندینگ را نادیده گرفته است، اما ایده کلی مشخص است: وقتی اختلاف قیمت وجود دارد، اقدام نکردن مثل دور ریختن پول مفت است. البته این توصیه مالی نیست!)
۳. پوشش ریسک (Hedging)
این اصل مشابه مثال بالاست اما برای شکارچیان ایردراپ (Airdrop farmers) که میخواهند پول خود را نقد کنند.
فرض کنید توکن XYZ به شما ایردراپ شده است. معمولاً در توییتر کریپتو رسم بر این است که در زمان TGE توکنها دامپ (فروخته) شوند. اگر فشار فروش بیشتر از خرید باشد، فروختن همگام با جمعیت به معنای تجربه اسلیپیج (Slippage) است. اما اگر بدانید چه تعداد توکن دارید، میتوانید با شورت کردن همان تعداد، قیمت اولیه را «قفل» کنید.
- اگر قیمت XYZ بعد از عرضه سقوط کند، ضرر توکنهای شما با سود حاصل از پوزیشن شورت جبران میشود.
- اگر قیمت XYZ بالا برود، سود توکنها با ضرر شورت جبران میشود.در هر دو حالت، شما عملاً قیمت فروش توکنهای ایردراپ خود را قبل از اینکه بازار اسپات باز شود، تثبیت کردهاید.
تناسب محصول با بازار (Product Market Fit)
پرپهای پیش از عرضه جدید نیستند، اما تلاشهای اولیه به دلیل نقدینگی پایین و ریسکهای طرف مقابل شکست خوردند. با این حال، ترکیب درستِ اعتماد، شفافیت، نقدینگی و تجربه کاربری همه چیز را تغییر داد. تناسب محصول با بازار از طریق موارد زیر حاصل شد:
- طرف مقابل قابل اعتماد و شفاف با نقدینگی عمیق: هایپرلیکوئید، بایبیت و بایننس به کاربران دفتر سفارشات واقعی دادند. این موضوع ریسک طرف مقابل را نسبت به معاملات OTC کاهش داد و به معاملهگران اعتماد بخشید.
- مکانیرمهای تأمین مالی (Funding) نسبتاً پایدار: یک کلید موفقیت، تثبیت نرخهای فاندینگ بود. در گذشته نوسانات وحشیانه فاندینگ ریت رایج بود. قیمتگذاری EMA (میانگین متحرک) در هایپرلیکوئید و نقدینگی عمیقتر، این نوسانات را کاهش داد و محصول را قابلاستفادهتر کرد. هجکننده ها توانستند بدون ترس از فاندینگهای عجیب قیمت را قفل کنند و معاملهگران خُرد با سایههای قیمتی (Wicks) ناگهانی لیکوئید نشدند.
- چرخه بسته کشف قیمت: قیمت پرپهای پیش از لیست شدن اکنون به عنوان یک سیگنال قیمتی قابلاعتماد پذیرفته شده است. این چرخه خود را تقویت میکند: حجم بالاتر ← اسپرد (اختلاف قیمت خرید و فروش) کمتر ← اعتماد بیشتر مردم ← همگرایی سریعتر قیمت بین اسپات و پرپ.
- زمانبندی خوب و روایت عالی: با ورود موسسات و پذیرش عمومی، سرمایه و توجه در بازار دیگر ناچیز نیست. این مصداقِ «بودن در زمان درست و مکان درست» است. با هر روایت جدید (از لایه یک/دوهایی مثل Monad و MegaETH تا پروژههای خاص مثل pump.fun)، پرپهای پیش از عرضه به تنها مکان قابلاعتماد برای کاربران خُرد جهت کسب سودِ اهرمی قبل از باز شدن بازار اسپات تبدیل شدند.
نتیجهگیری
قراردادهای آتی پیش از عرضه از یک محصول خاص (Niche) به یک ابزار معاملاتی پرکاربرد تبدیل شدهاند. آنها به کاربران اجازه میدهند توکنها را قبل از وجود داشتن معامله کنند، ایردراپها را در برابر ریزشهای اولیه بیمه کنند و برای صرافیها حجم و کارمزد ایجاد کنند. مهمتر از همه، آنها نشان میدهند که بازارهای کریپتو چقدر پیچیدهتر شدهاند و زمان کشف قیمت را از چند روز به چند ساعت کاهش دادهاند. به طور خلاصه، پرپهای پیش از عرضه، نقدینگی واقعی و سیگنالهای قیمتی معتبر را بسیار زودتر از باز شدن بازارهای اسپات ارائه میدهند.














