پیشرفته مقالات عمومی

کریپتو با ویتالیک؛ یادداشتی در مورد حاکمیت بلاک چین

ویتالیک بوترین خالق اتریوم و یکی از بزرگترین متفکران در حوزه بلاک چین است. مطلبی که خواهید خواند، توسط بوترین در دسامبر سال ۲۰۱۷ منتشر شده است. در این مطلب خواندنی، ویتالیک دلایل مخالفت خود با رای‌گیری به عنوان تنها برساخت اجتماعی تصمیم‌گیری را شرح می‌دهد و شیوه‌ای برای حاکمیت بلاک چین ارائه می‌کند. با میهن بلاکچین و ادامه این مطلب همراه باشید.


ویتالیک بوترین در این متن برای توصیف مدل‌های رای‌گیری از دو کلمه «tightly coupled» و «loosely coupled» استفاده می‌کند که مفاهیمی در علوم کامپیوتر هستند و به وابستگی اجزا در نرم‌افزار اشاره دارند. با توجه به منظور بوترین، در این متن از کلمه «الزام‌آور» – بدین معنی که اجرای تغییر تایید شده به وسیله رای‌گیری الزام‌آور است – و «غیر الزام‌‌آور» – با این معنا که رای‌گیری صرفا حکم ابزاری برای هماهنگی را دارد و پیاده‌سازی نتایج به دست آمده الزامی و خودکار نیستند – به عنوان مترادف استفاده می‌شود.

مقدمه‌ای بر حاکمیت آن‌چین

در این یادداشت استدلال خواهم کرد که رای‌گیری آن‌چین الزام‌آور بیش‌انگاشته است، شیوه فعلی «حکمرانی غیررسمی» جاری بر شبکه‌هایی همچون بیت کوین، بیت کوین کش، اتریوم، زی‌کش و غیره بسیار کمتر از آن چه پنداشته می‌شود بد است و افرادی که فکر می‌کنند هدف بلاک چین‌ها حذف کامل احساسات و عواطف انسانی و جایگزینی آن با حکمرانی کاملا الگوریتمی (با تاکید بر روی قید «کاملا») است، دیوانه هستند و روش رای‌گیری غیر الزامی به کار رفته توسط کربن ووتس (Carbonvotes) و امثال آن کم‌انگاشته شده است. علاوه بر آن فریم ورکی را توصیف خواهم کرد که برای فکر کردن در خصوص حاکمیت بلاک چینی باید مورد استفاده قرار گیرد.
همچنین مطلب ولاد زمفیر (Vlad Zamfir) را در این خصوص مطالعه کنید.

یکی از روندهای جالب توجه اخیر در فضای حاکمیت بلاک چین، رواج دوباره رای‌گیری درون زنجیره‌ای صاحبان کوین به عنوان فرایند تصمیم‌گیری چندمنظوره است. رای‌های صاحبان توکن گاهی برای تعیین اپراتورهای سوپرنودهای شبکه (برای مثال الگوریتم اجماع گواه اثبات سهام نیابتی در ایاس، نئو، لیسک و غیره)، گاه برای تعیین پارامترهای شبکه (به عنوان مثال حد گس شبکه اتریوم) و برخی مواقع برای رای‌گیری و اجرای بروزرسانی‌های کلی شبکه به شکلی مستقیم (همچون شبکه تزوس) به کار می‌رود. در تمامی کاربردهای فوق، رای‌ها به شکل اتوماتیک اعمال می‌شوند؛ پروتکل شامل منطق لازم برای اجرای موارد است و در پاسخ به نتایج رای‌گیری آن را اعمال می‌کند.

برای حاکمیت آن‌چین صریح چند مزیت بزرگ برمی‌شمرند. نخست، بر خلاف فلسفه محافظه‌کارانه بکار گرفته شده توسط بیت کوین، می‌تواند به سرعت رشد یابد و پذیرای بهبودهای فنی لازم باشد. ثانیا، با ایجاد فریم‌ورکی صریحا غیرمتمرکز، از افتادن در دام مشکلات حکمرانی غیررسمی جلوگیری به عمل می‌آید. این شیوه از حکمرانی را ناپایدار و مستعد فورک و یا مستعد بدل شدن به موجودیتی متمرکز در عمل می‌دانند – استدلال آخر در جستار معروف جو فریمن (Jo Freeman) با نام «استبداد بی‌ساختاری» – منتشر شده در سال ۱۹۷۲ – به کار رفته است.

بخشی از اسناد شبکه تزوس در خصوص حاکمیت:

گرچه همه بلاک چین‌ها از مشوق‌های اقتصادی برای حفظ اجماع بر روی وضعیت دفتر کل خود استفاده می‌کنند اما هیچ بلاک چینی مکانیزم آن‌چین (On-Chain) پویایی برای اصلاح قوانین حاکم بر پروتکل ندارد که بتواند توسعه پروتکل را تشویق کند. در نتیجه، بلاک چین‌های نسل اول، در عمل وابسته به تیم‌های توسعه‌دهنده اصلی یا ماینرها برای طراحی موارد این چنینی هستند.

و

بله، چرا باید بخواهید که فورک اقلیت (شبکه) را ساده‌تر کنید؟ گسست و انشقاق سبب نابودی اثر شبکه‌ای می‌شود.

انتخاب ولیدیتورها توسط حاکمیت درون‌زنجیره‌ای این مزیت را به همراه دارد که به شبکه‌ها اجازه می‌دهد که در عین تحمیل پیش‌نیاز توان محاسباتی بالا، از خطرات متمرکزگرایی اقتصادی و دیگر موارد این چنینی جلوگیری نمایند (به عنوان مثال به «معمای ولیدیتور» نگاهی بیاندازید).

تا این‌جا، حکمرانی آن‌چین به نظر انتخاب مناسبی است… پس مشکل کجاست؟

حاکمیت بلاک چین چیست؟

برای شروع، ابتدا باید به شکل شفاف فرایند «حاکمیت بلاک چین» را شرح دهیم. به شکل کلی، می‌توان دو مدل غیررسمی برای حاکمیت در نظر گرفت که آن‌ها را نگاه تابع «تصمیم»محور و نگاه «هماهنگی»محور به حاکمیت می‌نامم. رویکرد تابع تصمیم‌نگر، حاکمیت را به شکل تابعی همچون f(x1, x2, x3..xn) می‌بیند که ورودی‌ها خواسته‌های ذی‌نفعان مختلف (سناتورها، رییس‌جمهور، مالکان، صاحبان سهم، رای دهندگان و غیره) و خروجی تصمیم اخذ شده است.

تابع تصمیم. منبع: vitalik.ca | حاکمیت بلاک چین
تابع تصمیم. منبع: vitalik.ca

نگاه تابع تصمیم‌محور عموما تقریبی کاربردی است اما اغلب در موارد خاص دچار مشکل می‌شود: مردم همواره می‌توانند قانون‌شکنی کنند و این کار را انجام می‌دهند و از تبعات آن قسر در می‌روند. گاهی قوانین شفاف نیست و گاهی اوقات انقلاب رخ می‌دهد. هر یک از این سه مورد گفته شده، گاهی از اوقات می‌توانند «چیز خوبی» باشند. اغلب رفتار درون سیستم توسط مشوق‌هایی که در برابر احتمال وقوع عملی خارج از سیستم وضع شده‌اند، شکل می‌گیرد و بار دیگر تاکید می‌کنم که این مساله ممکن است گاهی از اوقات خوب باشد.

مدل هماهنگی‌نگر حاکمیت، به شکلی متضاد، حکمرانی را به شکل لایه‌ لایه در نظر می‌گیرد. لایه زیرین، در جهان واقعی است، می‌تواند قوانین فیزیک باشد (به عنوان مثال برای یک ژئوپولتیک‌دان می‌تواند بمب‌ها و سلاح‌ها باشند) و در فضای بلاک چین می‌توانیم آن را به شکل اختیار هر فرد برای اجرای هر نرم‌افزاری که مایل است به عنوان یک کاربر، ماینر، ذی‌نفع،‌ اعتبارسنج یا هر عامل دیگری در یک شبکه بلاکچینی، بدانیم. لایه زیرین همواره لایه تعیین‌کننده نهایی است؛ برای مثال اگر تمام کاربران بیت کوین یک روز از خواب بیدار شوند و تصمیم بگیرند که سورس کد نرم‌افزار کلاینت خود را تغییر دهند و آن را با کد یک کلاینت اتریومی که موجودی یک توکن ERC-20 را می‌خواند جایگزین کنند، آن گاه بدین معنی است که آن توکن ERC20 بیت کوین است! قدرت حاکمیتی نهایی لایه زیرین را نمی‌توان متوقف کرد، اما تصمیماتی که افراد بر این لایه می‌گیرند، متاثر از لایه‌های رویی است.

لایه دوم (و بسیار مهم)، برساخت‌های هماهنگی هستند. هدف یک برساخت هماهنگی ایجاد کانون‌هایی است که به وسیله آن افراد بتوانند به شکل بهتر و موثرتری رفتار هماهنگ‌شده از خود نشان دهند. موقعیت‌های بسیاری، چه در دنیای واقعی و چه در دنیای بلاک چین وجود دارد که اگر تک و تنها مطابق با شیوه‌ای خاص رفتار کنید به جایی نخواهید رسید (یا حتی متحمل زیان می‌شوید) اما اگر همه آن رفتار را نشان دهند، نتیجه موردنظر محقق می‌شود.

یک بازی هماهنگی انتزاعی. با انجام کاری مشابه دیگران، منفعت زیادی به دست می‌آورید.
یک بازی هماهنگی انتزاعی. با انجام کاری مشابه دیگران، منفعت زیادی به دست می‌آورید.

در چنین مواردی، به سود شماست که اگر همه در حال حرکتند،‌ شما نیز حرکت کنید و اگر همه ایستاده‌اند، شما نیز بایستید. می‌توانید برساخت‌های هماهنگی را به چشم افرادی ببینید که پرچم «سبز» و «قرمز» در دست گرفته‌اند و آن را به نشانه رفتن یا ایستادن در هوا تکان می‌دهند. فرهنگ جا‌افتاده‌ای در این برساخت‌ها وجود دارد که همگان به این پرچم‌ها چشم دوخته‌اند و عمل سیگنال‌دهی شده را انجام می‌دهند. اما افراد چرا مشوقی برای دنبال کردن این پرچم‌ها دارند؟ چرا که دیگر افراد در حال دنبال کردن این پرچم‌ها هستند و انجام فعالیتی مشابه دیگران به سود شماست.

ژنرالی در حال تهییج نیروهایش برای یورش. هدف این عمل تنها ایجاد حس شجاعت و هیجان در سربازها نیست، بلکه به نیروها این اطمینان را می‌دهد که باقی اافراد نیز حسی مشابه آن‌ها دارند و به سمت دشمن یورش خواهند برد چرا که یورش یک‌تنه یک سرباز، معنایی جز خودکشی ندارد.
ژنرالی در حال تهییج نیروهایش برای یورش. هدف این عمل تنها ایجاد حس شجاعت و هیجان در سربازها نیست، بلکه به نیروها این اطمینان را می‌دهد که باقی افراد نیز حسی مشابه آن‌ها دارند و به سمت دشمن یورش خواهند برد چرا که یورش یک‌تنه یک سرباز، معنایی جز خودکشی ندارد.

ادعا: مفهوم پرچم‌های هماهنگی دربرگیرنده تمام چیزی است که از حاکمیت در ذهن داریم؛ در موقعیت‌هایی که بازی‌های هماهنگی (یا به شکل کلی‌تر، بازی‌های چند تعادلی) وجود ندارند، مفهوم حاکمیت بی‌معناست.

در دنیای واقعی، فرمان نظامی ژنرال در حکم یک پرچم است و در دنیای بلاک چین، ساده‌ترین مثال برای چنین پرچمی، مکانیسمی است که به افراد می‌گوید که آیا هاردفورکی در حال رخ دادن است یا نه. برساخت‌های هماهنگی می‌توانند بسیار رسمی و یا غیررسمی باشند و پیشنهاد‌هایی مبهم ارائه کنند. پرچم‌ها به شکل ایده‌آل باید همواره قرمز یا سبز باشند؛ اما گاهی یک پرچم ممکن است زرد باشد و یا حتی هولوگرافیک باشد و برای عده‌ای سبز و برای برخی قرمز و زرد به نظر برسد. برخی از مواقع چندین پرچم وجود دارد که با یکدیگر تضاد دارند.

سوالات کلیدی بحث حاکمیت بدل به موارد زیر می‌شوند:

  • لایه یک چه باید باشد؟ مراد این است که چه ویژگی‌هایی باید در پروتکل اولیه گنجانده شود و این مساله چقدر توانایی تغییر پروتکل (همچون نوع نگاه تابع تصمیم‌محور) را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟ قدرت هر یک از عوامل موثر در شبکه به چه شکل تحت تاثیر قرار می‌گیرد؟
  • لایه دو باید چه باشد؟ باید مردم را تشویق به دنبال کردن کدام‌یک از برساخت‌های هماهنگی کرد؟

نقش رای‌گیری به وسیله توکن

اکوسیستم اتریوم تاریخچه برگزاری رای‌گیری به وسیله کوین/توکن را دارد. برخی از این موارد عبارتند از:

تصویر داشبورد رای‌گیری. منبع: vitalik | حاکمیت بلاک چین
تصویر داشبورد رای‌گیری. منبع: vitalik

سه مورد بالا مثال‌هایی از رای‌گیری «غیر الزام‌آور» به وسیله توکن یا به عبارت دیگر رای‌دهی به وسیله توکن به عنوان برساخت هماهنگی لایه دو ‌اند. اتریوم نمونه‌ای از رای‌دهی توکنی الزام‌آور ندارد (در واقع مثالی که رای دادن به وسیله توکن ویژگی درونی پروتکل لایه یک باشد)، هر چند مثالی از رای‌دهی الزام‌آور به وسیله ماینرها موجود است: حق ماینرها برای تعیین میزان گس. با توجه به اینکه این دو مدل رای‌گیری، در فضای طراحی فرایند حاکمیتی رقیب یکدیگر شناخته می‌شوند، بد نیست که مزایا و معایب هر یک را برشمریم.

با فرض هزینه تراکنش صفر و به عنوان تنها راه فرایند حکمرانی، این دو بدل به گزینه‌ای مشابه می‌شوند. اگر نتیجه یک رای‌گیری غیر الزامی این باشد که تغییر X باید اجرایی شود، این به منزله پرچم سبزی برای همه تلقی می‌شود تا آپدیت جدید را دانلود کنند و اگر اقلیتی بخواهد که از این کار سر باز زند، تنها کافی است که آپدیت را دانلود نکند. در شرایطی مشابه، اگر نتیجه رایی الزام‌آور تغییر X باشد، آن گاه تغییر مورد نظر به شکل خودکار انجام می‌شود و اگر اقلیتی بخواهد دست به شورش بزند، باید دست به هاردفورک و آپدیتی زند که اثر آن تغییر را ختثی کند. با این وجود واضح است که هزینه‌های غیرصفری در این باره وجود دارد که منجر به تفاوت‌های مهمی می‌شود.

یک تفاوت ساده و در عین حال مهم این است که در حالت رای‌گیری الزام‌آور، شرایط پیش‌فرض به نفع خواست اکثریت است چرا که بلاک چین به شکل خودکار به وضعیت مورد نظر آن‌ها تبدیل می‌شود در حالی که اقلیت باید تلاش فراوانی به خرج بدهند تا با غلبه بر مسائل هماهنگی هارد فورک، بتوانند وضعیت فعلی را حفظ نمایند. در طرف مقابل، رای‌گیری غیرالزامی تنها ابزاری برای هماهنگی است و همچنان نیازمند این است که کاربران، نرم‌افزاری که موجب بروزرسانی مدنظر است را دانلود و اجرا نمایند. تفاوت‌های دیگری نیز بین این دو وجود دارد اما بیایید به چند استدلال علیه رای‌گیری نگاهی بیاندازیم و ببینیم هر یک از این انتقادها تا چه اندازه به رای‌گیری به عنوان یک فرایند لایه یک یا دو وارد است.

نرخ مشارکت پایین

یکی از اصلی‌ترین انتقادها به فرایندهای رای‌گیری به وسیله توکن، این است که فارغ از محل تجربه، همواره نرخ مشارکت بسیار پایین بوده است. رای‌گیری Carbonvote در خصوص The DAO نرخ مشارکتی ۴.۵ درصدی داشت:

نتیجه رای Carbonvotes
نتیجه رای Carbonvotes

علاوه بر این، توزیع ثروت نیز همگن نیست و مجموع این دو عامل سبب می‌شود که مورد تصویر زیر پیش آید. این نمودار توسط یکی از منتقدین فورک The DAO طراحی شده است:

چگونه پایین بودن نرخ مشارکت و توزیع ناهمگن ثروت (موجودی توکن) می‌تواند به مواردی همچون تصویر بالا منتج شود.
چگونه پایین بودن نرخ مشارکت و توزیع ناهمگن ثروت (موجودی توکن) می‌تواند به مواردی همچون تصویر بالا منتج شود.

کربن ووت طرح EIP 186 تنها ۲.۷ میلیون اتر را شامل می‌شد. طرح پیشنهادی [در خصوص هک] The DAO وضعیت بهتری نداشت و درصد مشارکت هیچ‌گاه به ۱۰ درصد نرسید. خارج از اکوسیستم اتریوم نیز اوضاع چندان بهتر نیست؛ حتی در بیت‌شیرز (Bitshares) که قرارداد اجتماعی اصلی آن حول محور رای‌دهی بنا شده است، برترین نود نماینده (delegate) در یک رای‌گیری تنها ۱۷ درصد از آرا را به خود اختصاص داد. در لیسک این عدد به ۳۰٪ رسید. در ادامه بحث خواهیم کرد که مشکلات اختصاصی این سیستم‌ها چیست.

درصد مشارکت پایین دو نتیجه با خود به میان می‌آورد: نخست اینکه مشروعیت رای زیر سوال می‌رود چرا که تنها نظرات عده اندکی از افراد را نمایندگی می‌کند و دیگر آن که مهاجم می‌تواند با دارا بودن تنها درصد اندکی از کوین‌ها، نتیجه رای‌گیری را به نفع خود تغییر دهد. این مشکلات فارغ از نوع رای‌گیری (از منظر الزام‌آور بودن یا نبودن) وجود دارند.

حملات بر پایه نظریه بازی

به جز ماجرای هک بزرگی که عموم توجهات را به خود جلب کرد، The DAO دارای نقص‌های کوچک‌تر مبتنی بر نظریه بازی نیز بود؛ این مقاله خوب از HackingDistributed خلاصه مناسبی از آن را لیست کرده است. اما این تنها نوک کوه یخ است. حتی اگر جزییات فرایند رای‌گیری به خوبی پیاده‌سازی شود، رای‌گیری بالذات یک ایراد بزرگ دارد: در هر نوع رای‌گیری، احتمال اینکه هر رای‌دهنده اثری بزرگ بر نتیجه داشته باشد اندک است، بنابراین انگیزه شخصی هر رای‌دهنده برای دادن رایی درست تقریبا ناچیز است و اگر میزان سهم هر فرد در سیستم اندک باشد، انگیزه لازم برای دادن رایی درست حتی به شکل توانی کاهش می‌یابد. این چنین، حتی دادن رشوه اندکی به گستره وسیعی از شرکت‌کنندگان می‌تواند برای تغییر رای آن‌ها کافی باشد، حتی اگر منتج به چیزی شود که نارضایتی جمعی به بار آورد.

حال ممکن است بگویید که مردم آن‌قدرها هم موجودات شیطانی، خودخواه و منفعت‌طلبی نیستند که با قبول کردن رشوه ۵۰ سنتی، با دادن بیست میلیون دلار به فرد ایکس موافقت کنند تنها به این خاطر که محاسبات می‌گوید شانس عوض کردن هر چیزی اندک است. بلکه آن‌ها با از خودگذشتگی از انجام کار نادرست سرباز می‌زنند. دو پاسخ به چنین انتقادی مطرح است.

نخست آن که راه‌هایی وجود دارد که رشوه را بتوان منطقی و پذیرفتنی جلوه داد: برای مثال صرافی‌ای را تصور کنید که به سپرده‌ها سود می‌دهد (یا حتی اگر بخواهید آن را بیشتر مخفی سازید، در ابتدا با پول شخصی، سرویسی با رابط کاربری عالی و امکانات فراوان می‌سازد و سپس با استفاده از سپرده‌های دیگران به هر گزینه که می‌خواهد رای می‌دهد). صرافی‌ها از وجود آشوب در بازار سود می‌برند بنابراین انگیزه‌های متناقضی با کاربران و دارندگان توکن‌ها دارند.

مورد دوم تاسف‌آور این است که به نظر می‌رسد اکثر افراد، حداقل در فضای کریپتو و به عنوان دارنده یک کوین، به دنبال حداکثرسازی منفعت هستند و هیچ ایراد اخلاقی یا تصور خودخواهانه‌ای از پذیرفتن رشوه برای خود متصور نیستند. به عنوان نمونه الف، می‌توانید به وضعیت Lisk نگاهی بیاندازید که استخر نمایندگان (نودها) به شکل موفقیت‌آمیز در سیطره دو گروه بزرگ سیاسی است که به شکلی آشکار به دارندگان توکن رشوه پرداخت می‌کنند تا به آن‌ها رای دهند و همچنین بقیه اعضای استخر را مجبور می‌کنند تا به دیگران رای دهند.

این شرایط عضویت در استخر LiskElite با ۵۵ عضو (از مجموع ۱۰۱ عضو کلی) است:

برخی از قوانین این استخر: هر عضو استخر باید یک چهارم از عایدی خود را به رای‌دهندگان خود «رشوه» دهد همچنین هر عضو موظف است که به دیگر اعضای استخر رای دهد.
برخی از قوانین این استخر: هر عضو استخر باید یک چهارم از عایدی خود را به رای‌دهندگان خود «رشوه» دهد همچنین هر عضو موظف است که به دیگر اعضای استخر رای دهد.

تصویر زیر، قوانین استخر LiskGDT با ۳۳ عضو است:

۹۰ درصد عایدی به رای‌دهندگان به عنوان 
رشوه پرداخت می‌شود. | استخر لیسک | حاکمیت بلاک چین
۹۰ درصد عایدی به رای‌دهندگان به عنوان رشوه پرداخت می‌شود.

به عنوان نمونه ب می‌توانید به پرداخت رشوه در بلاکچین Ark اشاره کرد:

پرداخت رشوه در بلاکچین Ark
پرداخت رشوه در بلاکچین Ark

توجه داشته باشید که در این مورد تفاوت کلیدی بین رای‌گیری الزام‌آور و غیر الزامی وجود دارد. در رای‌گیری غیر الزام‌آور، رشوه مستقیم یا غیرمستقیم همچنان ممکن است اما اگر جامعه کاربری اتفاق نظر داشته باشد که پیشنهاد یا مجموعه‌ای از رای‌ها حمله‌ای با استفاده از نظریه بازی است، می‌توانند با توافقی اجتماعی آن را نادیده بگیرند و این اتفاق مسبوق به سابقه است؛ رای‌گیری Carbonvote شامل لیست سیاهی از آدرس‌های صرافی‌ها بود و رای‌ها این آدرس‌ها به حساب نیامد. در رای‌گیری الزام‌آور، امکان ایجاد چنین لیست سیاهی در سطح پروتکل نیست، چرا که توافق بر سر آن که کدام آدرس باید بلک لیست شود خود تصمیمی حاکمیتی است.

توجه کنید که این بخش پیش‌بینی از شکست محتوم تمامی سیستم‌های رای‌گیری الزام آور در مقابل حملات رشوه نیست. کاملا محتمل است که بسیاری از این پروتکل‌ها به دلیلی ساده در امان بمانند: تمامی این پروژه‌ها بنیان‌گذاران یا بنیادی دارند که مالک درصد قابل توجهی از توکن‌هاست و این گروه می‌توانند در نقش بازیگران متمرکز و تاثیرگذاری که به موفقیت پروتکل خود اهمیت می‌دهند ظاهر شوند و در مقابل رشوه مقاومت کنند و آن قدر توکن در اختیار داشته باشند تا بتوانند اثر حمله را خنثی کنند. اما این مدل متمرکز و نیازمند اعتماد، اگرچه در مراحل ابتدایی رشد یک پروژه می‌تواند مفید و راهگشا باشد، اما به وضوح در درازمدت پایدار نیست.

عدم نمایندگی گروه‌های مختلف

انتقاد مهم دیگری که به رای‌گیری وارد می‌شود این است که دارندگان کوین تنها یک گروه از کاربران هستند و ممکن است دارای تضاد منافع با دسته دیگر از کاربران باشند. در مورد خاص ارزهای دیجیتال صرف همچون بیت کوین، استفاده به عنوان ابزار ذخیره ارزش (هودلرها) و به عنوان واسط تبادل (برای خرید پیتزا) با یکدیگر در تضادند چرا که دسته اول به امنیت بسیار بیش از دسته دوم اهمیت می‌دهند که به کاربردی بودن و قابلیت استفاده روزمره بهای بیشتری می‌دهند. در مورد اتریوم این اختلاف نظر حتی وسیع‌تر است چرا که گروه گسترده‌ای وجود دارند که از اتریوم به دلایلی استفاده می‌کنند که هیچ ارتباطی با اتر (به عنوان مثال بازی و کالکشن کریپتو کیتیز) و یا حتی ارزهای دیجیتال که ماهیت سرمایه‌ای دارند (به عنوان مثال ENS)، ندارد.

با این حال حتی اگر دارندگان کوین تنها گروه از کاربران باشند (فرضا در خصوص ارزی دیجیتال که همگان بر سر ایفای نقشی همچون طلای دیجیتال با یکدیگر توافق دارند)، همچنان این چالش وجود دارد که رای‌گیری با استفاده از دارایی کوین، به دارندگان ثروتمندتر قدرت تاثیرگذاری بیشتر می‌دهد و در را برای متمرکز شدن بی‌دردسر (و قانونی!) باز می‌کند یا به عبارت دیگر…

رای‌گیری دائو | حاکمیت بلاک چین

اگر می‌خواهید سرنوشت پروژه‌ای که تمامی معایب ذکر شده را به شکل همزمان به کار گرفته است، بررسی کنید می‌توانید این مقاله را مطالعه کنید.

این انتقاد به هر دو مدل رای‌گیری وارد است هر چند در رای‌گیری غیرالزام آور، راه‌های اصلاح این معضل بیشتر فراهم است و به این موضوع در آینده بیشتر خواهیم پرداخت.

تمرکزگرایی

آزمایشی زنده در خصوص رای‌گیری‌های الزام آور در شبکه اتریوم در جریان است؛ تعیین گس لیمیت (Gas Limit). بیایید نگاهی به آن بیاندازیم:

حاکمیت بلاک چین
گس لیمیت متوسط شبکه. منبع: etherscan

ممکن است متوجه شده باشید که حال و هوای کلی این نمودار شبیه نمودار دیگری است که ممکن است دیده باشید:

نرخ مالیات مارجینال ایالات متحده در طی صد سال گذشته. این نرخ به درآمدهای بالاتر از بالاترین دسته درآمدی اعمال می‌شود.
نرخ مالیات مارجینال ایالات متحده در طی صد سال گذشته. این نرخ به درآمدهای بالاتر از بالاترین دسته درآمدی اعمال می‌شود و با نرخ مالیات موثر (واقعی) متفاوت است.

هر دو این نمودارها شبیه اعدادی جادویی هستند که توسط گروه متمرکزی از افراد که دور هم در یک اتاق جمع شده‌اند و مدام بر سر آن مذاکره می‌کنند و چک و چانه می‌زنند، خلق شده‌اند. در مورد نخست چه اتفاقی افتاده است؟ ماینرها عموما جهت مورد علاقه جامعه کاربری را دنبال می‌کنند که خود توسط ابزارهایی مشابه آن‌هایی که پیش‌برنده هارد فورک‌هاست سنجیده می‌شود (برای مثال پشتیبانی هسته اصلی دولوپرهای شبکه، رای‌های مثبت به پیشنهادی در فروم‌های مختلف و غیره؛ در شبکه اتریوم، مساله گس لیمیت هیچ‌گاه آن‌قدر جنجالی نشده است که به رای‌گیری توسط کوین بیانجامد).

بنابراین چندان واضح نیست که رای‌گیری بتواند به نتایجی بیانجامد که به شکلی واقعی غیرمتمرکز باشند. به خصوص اگر رای‌دهندگان دارای دانش فنی بالایی نباشند و چشم به دهان گروه مرجع کوچکی از متخصصان برای نظرات باشند. این انتقاد بار دیگر به هر دو نوع از رای‌گیری وارد است.

پی‌نوشت: از زمان نگارش این مطلب، ماینرهای اتریوم موفق به افزایش گس لیمیت از ۶.۷ میلیون به ۸ میلیون [عدد حال حاضر بسیار بیشتر است]، بدون حتی مطرح کردن آن با توسعه‌دهندگان اصلی شبکه یا بنیاد اتریوم، شده‌اند. بنابراین امیدهایی وجود دارد اما نیازمند ساخت جامعه کاربری پویا و دیگر فعالیت‌های مشکل غیرتکنیکی است.

قوانین اساسی دیجیتال

رویکرد دیگری که برای کاهش ریسک الگوریتم‌های حاکمیتی بد پیشنهاد می‌شود، «قانون اساسی دیجیتال» است که مشخصات مورد نظر پروتکل را به شکل ریاضی مشخص و تعیین می‌نماید و هر تغییر در کد را منوط به ارائه گواهی قابل تایید توسط کامپیوتر می‌کند تا ثابت شود که تغییر در راستای ارضای موارد خواسته شده است. این ایده در ابتدا به نظر خوب می‌رسد اما به نظر من باید به آن با دیدی منتقدانه نگریست.

به شکل عام، داشتن عرفی برای مشخصات پروتکل و استفاده از این نرم‌ها به عنوان یک پرچم هماهنگی ایده بسیار خوبی است. این به ما اجازه می‌دهد تا اصول، ارزش‌ها و مشخصات اصلی پروتکل که برای ما ارزشمند و مهم هستند را حفظ کنیم. اما این دقیقا چیزی است که باید در رای‌گیری غیر الزام آور (یا پروتکل لایه دو) انجام شود نه در یک شیوه الزام‌آور.

تعریف هر نرم معناداری به شکل کامل بسیار کار سختی است؛ این موضوع با مساله پیچیدگی مقدار (Complexity of Value) ارتباط دارد – این مساله بیان می‌کند که اکثر ارزش‌های انسانی پیچیدگی کولموگوروف بالایی دارند و با تغییری کوچک در قوانین، به حالت غیرقابل قبول تبدیل می‌شوند؛ برای مثال شماره‌گیری درست ۷ رقم از ۸ رقم یک شماره تلفن باعث نمی‌شود که شما به دوستتان در طرف مقابل وصل شوید. این موضوع حتی در مورد مساله شفافی همچون حد ۲۱ میلیون عددی عرضه یک کوین برقرار است. درست است که می‌توان به سادگی یک خط کد assert total_supply <= 21000000 اضافه کرد و در کنار آن کامنتی با این مضمون گذاشت: «به هیچ عنوان حذف نشود!» اما راه‌های غیرمستقیم متعددی برای دور زدن این موضوع وجود دارد. به عنوان مثال،‌ شخصی می‌تواند سافت فورکی انجام دهد که هزینه تراکنشی اجباری برقرار کند. هزینه‌ای که متناسب با ارزش کوین ضربدر زمانی که آخرین بار کوین جابجا شده است باشد. این مقدار می‌تواند معادل با خسارت معطلی و در نهایت میزان انقباض (عرضه) در نظر گرفته شود. همچنین فردی می‌تواند ارزی جدید به نام Bjtcoin با عرضه ۲۱ میلیون عددی اضافه کند و ویژگی جدیدی اضافه کند که هنگامی که تراکنشی ارسال می‌شود، ماینر بتواند بیت کوین‌ها را ضبط کند و به گیرنده Bjtcoin دهد: این چنین به سرعت شبکه مجبور می‌شود که نرخ برابری یکسانی بین Bitcoin و Bjtcoin در نظر گیرد و عملا میزان عرضه به ۴۲ میلیون افزایش پیدا می‌کند بی آن که تغییری در آن خط کد ایجاد شود.

ما می‌خواهیم بتوانیم هر تغییری که یکی از این اصول را نقض می‌کند شناسایی و غیرقانونی تشخیص دهیم – باید برساخت هماهنگی‌ای وجود داشته باشد که پرچم قرمزی علم کند – حتی اگر این تغییر به تصویب رسیده باشد. همچنین می‌خواهیم بتوانیم تغییری که در ظاهر مطابق با نرم است اما روح آن را نقض می‌کند، غیرقانونی و غیرمشروع بدانیم. اگر بتوانیم این نرم‌ها را در لایه دو – یعنی در ذهن افراد و جامعه کاربری و نه در کد پروتکل – بگنجانیم، به بهترین شکل می‌توانیم به این هدف برسیم.

در مسیر تعادل

در عین حال با موارد گفته شده، نمی‌خواهم به کلی رای‌دهی با کوین یا دیگر شیوه‌های رای‌گیری آن‌چین را دور بریزم و بگویم جایی در حاکمیت بلاک چین‌ها ندارند. جایگزین اصلی به نظر اجماعی در سطح توسعه‌دهندگان اصلی شبکه باشد اما به نظر من خطر شکست سیستمی از روشنفکران نشسته بر برج عاج که بیش از آن که به مسائل روزمره همچون تجربه کاربری و هزینه تراکنش فکر کنند، به فکر مسائل انتزاعی فلسفی و راهکارهای اعجاب‌آور فنی هستند، چیزی نیست که بتوان از آن صرف‌نظر کرد.

حال چگونه این دوگانگی را حل کنیم؟ نخست می‌توانیم به حرف اسکات الکساندر در خصوص سیاست سنتی نگاهی بیاندازیم:

«اشتباه مبتدیانه: ساختاری می‌بینید که کمی بدکردار است [برای مثال تحت تاثیر خواسته‌های متناقض به خصوصی است] و با خود می‌اندیشید: خب، این را تحت نظارت ساختار دیگری قرار می‌دهیم و مشکل حل می‌شود و بر روی ساختار دوم، درشت با رنگ قرمز می‌نویسیم: اهریمنی نشو!

(سرمایه‌داری گاهی اهدافی ناهماهنگ با منافع اکثریت دارد. بیایید آن را تحت کنترل دولت قرار دهیم و دولت را با سر کار گذاشتن افراد شایسته بر سر مناصب مهم کنترل کنیم)

نمی‌خواهم ادعا کنم که جایگزین فوق‌العاده‌ای وجود دارد اما جایگزینی بعضا مناسب، رویکرد نئولیبرال است؛ چند ساختار ساده و کارا بیابید که همگی در راستای نیازهای مختلف بهروزی و خوشبختی انسانی بهینه شده‌اند، سپس آن‌ها را در ساختاری دارای تعادل و بررسی‌های دوره‌ای مقابل یکدیگر قرار دهید و امیدوار باشید که اتفاقات ناگوار مطابق با مدل پنیر سوییسی رخ دهند، همچنین اختیار انسانی را به اندازه کافی حفظ نمایید تا هر گاه فردی اراده کرد، بتواند از سیستمی که بیش از حد تحمل فرد ناگوار شده است، خارج شود. بقیه کار را به تکامل فرهنگی واگذار کنید.»

در فضای حاکمیت بلاک چین، به نظر می‌رسد چنین راهی، تنها راه پیش روست. رویکرد تبلیغی من برای حکمرانی بلاک چین، شیوه «اجماع چندعامله» است. در این شیوه پرچم‌های متفاوت هماهنگی به کار گرفته می‌شوند و از روش‌ها و گروه‌های مختلف نظرخواهی می‌شود و در نهایت تصمیم نهایی، منوط بر نتیجه همه این فرایندها با همدیگر است. پرچم‌های هماهنگی می‌تواند شامل موارد زیر شود:

  • نقشه راه (یا اگر بهتر بگوییم، ایده‌های اولیه که توسط پروژه از پیش اعلام شده‌اند و مسیر پروژه را مشخص می‌کنند).
  • اجماع میان تیم‌های توسعه‌دهنده اصلی.
  • رای دارندگان کوین.
  • رای کاربران، هر چند باید نوعی تمهید علیه حملات سیبل اندیشیده شود.
  • عرف‌های رایج (برای مثال عدم مداخله در دپ‌ها و یا محدودیت عرضه ۲۱ میلیونی)

به عقیده من رای‌گیری به واسطه کوین/توکن یکی از چندین برساخت‌های هماهنگی است که باید در مورد اجرایی شدن یک تغییر تصمیم‌گیرنده باشد. این راهکار ناکامل و دربرناگیرنده است، اما در برابر حمله سیبل مقاوم است؛ اگر ده میلیون اتر در سمت موافق یک پیشنهاد رای داده باشند، نمی‌توانید بگویید تعدادی ترول و بات استخدام شده روس با اکانت‌های اجتماعی فیک هستند. همچنین راهکاری است که به اندازه کافی با منافع/دیدگاه‌های تیم توسعه‌دهنده اصلی تفاوت دارد که بتواند به عنوان نوعی کنترل بر آن بکار رود. اما همان‌طور که به تفصیل بیان شد، دلیل‌های خوبی وجود ندارد که نباید به عنوان تنها راه و برساخت هماهنگی بکار رود.

پشتیبانی، ویژگی‌ای است که بلاک چین‌ها را از ساختارهای سنتی متمایز می‌کند: «لایه یکی» که کل سیستم را پشتیبانی می‌کند پیش‌نیازی اساسی برای کاربران است تا به هر تغییری در سطح پروتکل رضایت دهند (یا ندهند) و آزادی آن‌ها (و تهدید جدی) برای فورک کردن ساختار، مانعی بر سر راه هر کسی است که بخواهد تغییری را بر آن‌ها تحمیل کند.

استفاده از رای‌گیری الزام آور در برخی زمینه‌های محدود بلامانع است؛ به عنوان مثال، علی‌رغم ایراداتی که به آن وارد است، امکان ماینرها برای تعیین حد گس،‌ بارها منافع خود را ثابت کرده است. خطر سو استفاده کردن ماینرها از حق خود، بسیار کمتر از این است که مقدار گس یا حجم بلوک را از روز اول در سطح پروتکل ثابت و تغییرنیافتنی سازیم. این کار ممکن است منجر به مشکلاتی جدی شود که در آن صورت، امکان رای‌گیری از ماینرها برای تعیین این میزان، امری پسندیده است. با این حال اجازه دادن به ماینرها یا اعتبارسنج‌ها برای تغییر برخی پارامترهای مشخص در توالی‌های زمانی، بسیار متفاوت از اعطای حق کنترل نامحدود بر پروتکل است. برخی از رویاهای جاه‌طلبانه‌ای که برای حاکمیت آن‌چین پرورانده می‌شود، پتانسیل سو استفاده وسیعی چه در تئوری و چه در عمل دارد.

جمع‌بندی

ویتالیک بوترین در این مطلب با معرفی دو نوع رای‌گیری رایج در فضای حاکمیت بلاک چین، انتقادهایی که به این شیوه مطرح است را بیان می‌کند. او رای‌گیری را ناکامل و مستعد سوء‌استفاده می‌داند و اعتقاد دارد باید تنها یکی از راه‌های تعیین سرنوشت حاکمیتی بلاکچین‌ها باشد.

دیدگاه شما در خصوص اداره و حاکمیت بلاک چین‌ها چیست؟ به نظر شما بهترین راه برای مشارکت غیرمتمرکز در حکمرانی چیست؟ دیدگاه‌های خود را با ما در میان بگذارید.

منبع
Vitalik

نوشته های مشابه

اشتراک
اطلاع از
2 دیدگاه
جدید ترین
قدیمی ترین محبوب ترین
Inline Feedbacks
View all comments
دکمه بازگشت به بالا