پروتکل هایپرلیکوئید (Hyperliquid) در چرخه فعلی بازار، نه تنها به عنوان یک پروژه موفق، بلکه به عنوان یک پارادایمشیفت در حوزه زیرساختهای امور مالی غیرمتمرکز (DeFi) ظهور کرده است. این پروتکل لایه یک که به صورت اختصاصی برای اپلیکیشنهای معاملاتی با توان پردازش بالا طراحی شد، با تیمی متشکل از تنها ۱۱ نفر، موفق به کسب بیش از ۷۵٪ از سهم بازار معاملات دائمی (Perpetual) غیرمتمرکز شده است. حجم داراییهای قفلشده (TVL) در این پروتکل به حدود ۶.۲ میلیارد دلار رسیده و ارزش بازار توکن آن نزدیک به ۱۶ میلیارد دلار برآورد میشود و آن را در جایگاه سیزدهم بازار و در مقام یک رقیب مستقیم برای بازیگران متمرکز مانند بایننس قرار داده است. این رشد انفجاری که در غیاب کامل سرمایه خطرپذیر (VC) و با تمرکز مطلق بر توسعه محصول و رشد ارگانیک به دست آمده، یک مطالعه موردی (Case Study) بینظیر در زمینه استراتژی ساخت و توسعه پروتکلهای کریپتویی است.
این مقاله از میهن بلاکچین، تحلیل استراتژیک عمیقی از مدل عملیاتی، فنی و فلسفه حاکم بر هایپرلیکوئید است. ما در یک مصاحبه جامع و مفصل با جف یان (Jeff Yan)، بنیانگذار پروژه، به کالبدشکافی لایههای مختلف استراتژی این پروتکل پرداختهایم. در این متن، دلایل کلیدی موفقیت هایپرلیکوئید، از جمله معماری فنی به عنوان یک App-Chain، استراتژی تأمین مالی مستقل و پیامدهای آن بر توزیع مالکیت، منطق عدم لیست شدن در صرافیهای متمرکز (CEX)، ساختار تیم کوچک به عنوان یک مزیت رقابتی، و چشمانداز بلندمدت آن برای آینده دیفای را به تفصیل بررسی خواهیم کرد. هدف این متن، ارائه یک تحلیل جامع برای فعالان، توسعهدهندگان و سرمایهگذاران جدی حوزه کریپتو است.
بخش اول: مبانی شکلگیری پروتکل؛ از معاملات الگوریتمی تا شکاف بازار پس از FTX
برای درک معماری و استراتژی هایپرلیکوئید، ابتدا باید به پیشینه فنی بنیانگذار آن بازگشت. مسیر حرفهای جف یان، پیش از ورود به کریپتو، در یکی از رقابتیترین و پیچیدهترین بخشهای بازارهای امور مالی سنتی (TradFi) یعنی معاملات الگوریتمی (Quantitative Trading) شکل گرفت. او پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه هاروارد در رشتههای ریاضی و علوم کامپیوتر، به شرکت هادسون ریور تریدینگ (HRT)، یکی از بزرگترین شرکتهای معاملات با فرکانس بالا (HFT) در جهان پیوست.
این تجربه، یک دوره آموزشی حیاتی و بسیار مرتبط برای ساخت یک زیرساخت معاملاتی بود. در دنیای HFT، موفقیت با میلیثانیه و میکروثانیه اندازهگیری میشود. یان در این محیط، به صورت عملی با مفاهیمی چون بهینهسازی تأخیر (Latency Optimization)، مکانیک دفتر سفارشات (Order Book Mechanics)، استراتژیهای بازارسازی (Market Making) و مدیریت نقدینگی در مقیاس بزرگ درگیر بود. او میگوید:
آن دوره به من فرصت داد تا تفکر کمی را در بازارهای واقعی به کار ببندم.
این دانش عمیق در مورد زیرساختهای معاملاتی، سنگ بنای فنی دیدگاه او برای ساخت یک پروتکل دیفای را تشکیل داد که بتواند از نظر عملکرد با بهترینهای دنیای متمرکز رقابت کند.
نقطه عطف برای یان، دو رویداد کلیدی آشنایی با پتانسیل اتریوم در سال ۲۰۱۸ و مشاهده بحران اعتماد پس از فروپاشی صرافی FTX در سال ۲۰۲۲ بود. بحران FTX زنگ خطری برای کل صنعت کریپتو بود، اما برای یان، سیگنالی واضح از یک فرصت بزرگ بود. او تشریح میکند:
فروپاشی FTX به وضوح نشان داد که کاربران بهای سنگینی برای ریسک طرف مقابل (Counterparty Risk) و عدم شفافیت در پلتفرمهای متمرکز میپردازند. ما به این نتیجه رسیدیم که بازار به یک راهحل غیرمتمرکز نیاز دارد که نه تنها امنیت و نگهداری مستقل دارایی (Self-Custody) را تضمین کند، بلکه از نظر سرعت و تجربه کاربری نیز هیچ مصالحهای نکند.
این تحلیل، شکاف استراتژیک موجود در بازار را برای او آشکار کرد. در آن زمان، DEXهای مبتنی بر AMM (بازارساز خودکار) مانند یونیسواپ (Uniswap) برای معاملات اسپات کارآمد بودند، اما برای معاملات دائمی با اهرم بالا، مدل دفتر سفارشات به دلیل کارایی سرمایه (Capital Efficiency) برتری داشت. از سوی دیگر، DEXهای مبتنی بر دفتر سفارشات مانند dYdX، برای دستیابی به مقیاسپذیری، دفتر سفارشات خود را به صورت آفچین (Off-chain) مدیریت میکردند که این امر به نوعی مصالحه با اصل تمرکززدایی کامل بود. یان به دنبال راهحلی بود که یک دفتر سفارشات کاملاً آنچین (On-Chain) و با عملکرد بالا را ارائه دهد. این هدف بلندپروازانه، نیازمند رویکردی جدید بود و آن هم ساخت بلاکچین لایه یک اختصاصی (App-Chain) است که از پایه برای یک هدف واحد، یعنی پردازش تراکنشهای معاملاتی، بهینه شده باشد.
بخش دوم: استراتژی تأمین مالی و توزیع مالکیت؛ نقد مدل VC و تمرکز بر جامعه
رادیکالترین و شاید بحثبرانگیزترین تصمیم استراتژیک در مدل رشد هایپرلیکوئید، انتخاب مدل تأمین مالی کاملاً مستقل (Bootstrapped/Self-Funded) و رد کردن هرگونه سرمایهگذاری خطرپذیر بوده است. این رویکرد، یک حمله مستقیم به مدل استاندارد رشد در اکوسیستم کریپتو و سیلیکونولی است.
برای درک اهمیت این تصمیم، باید «بازی VC» را در کریپتو تحلیل کرد. این بازی معمولاً شامل راندهای متعدد سرمایهگذاری (Pre-seed, Seed, Private A/B) با حضور سرمایهگذاران بزرگ، لیست شدن توکن با ارزشگذاری کاملاً رقیقشده (FDV) بسیار بالا و دورههای قفل کوتاه برای سرمایهگذاران اولیه است. این مدل، اغلب منجر به فشار فروش شدید پس از باز شدن قفل توکنها میشود و منافع سرمایهگذاران کوتاهمدت را بر پایداری بلندمدت پروتکل ارجحیت میدهد.
جف یان آگاهانه تصمیم گرفت تا از این بازی خارج شود. او فلسفه پشت این تصمیم را اینگونه تشریح میکند:
انگیزه اصلی من هرگز مالی نبوده است. هدف، ساختن یک محصول ارزشمند بود. مدل رشد مبتنی بر جذب سرمایه، یک پیشرفت ساختگی است. اینکه ارزشگذاری شما در هر راند سرمایهگذاری افزایش مییابد، یک معیار واقعی برای پیشرفت نیست. پیشرفت واقعی، ارزش خالصی است که کاربران از پروتکل دریافت میکنند و توانایی آنها برای مشارکت در موفقیت بلندمدت آن است، نه منافع گروهی از سرمایهگذاران اولیه.
از منظر استراتژیک، این تصمیم مزایای پایداری را برای پروتکل به ارمغان آورده است:
- استقلال مطلق در توسعه: بدون فشار VCها برای دستیابی به اهداف فصلی، لیست کردن توکن برای تأمین نقدینگی خروج، یا اضافه کردن ویژگیهای بیارتباط برای افزایش هایپ، تیم توانست تمام منابع خود را بر چالشهای فنی اصلی و بهینهسازی هسته پروتکل متمرکز کند.
- همسوسازی واقعی منافع با کاربران: در غیاب سهامداران بزرگ خارجی، توزیع مالکیت پروتکل به صورت ارگانیک به سمت جامعه، کاربران فعال و تأمینکنندگان نقدینگی هدایت داده شد. این امر به ایجاد یک کامیونیتی بسیار وفادار و قوی منجر شد که خود را مالک واقعی پروتکل میداند. در توکنمیکس (Tokenomics)، این همسوسازی منافع (Incentive Alignment) یک فاکتور حیاتی برای جلوگیری از رفتارهای استخراجی و تضمین پایداری بلندمدت است.
- تقویت اعتبار و بیطرفی پروتکل (Credible Neutrality): یک پروتکل زیرساختی که توسط هیچ نهاد متمرکزی کنترل نمیشود، از اعتبار و بیطرفی بیشتری در میان توسعهدهندگان شخص ثالث برخوردار است. این امر، هایپرلیکوئید را به یک کاندیدای ایدهآل برای تبدیل شدن به یک لایه زیرساختی برای اکوسیستم گستردهتری از اپلیکیشنهای دیفای تبدیل میکند.
- اجتناب از فشار فروش ساختاری: مدل هایپرلیکوئید فاقد اورهنگ (Overhang) یا سایه فروش توکنهای سرمایهگذاران اولیه است که بسیاری از پروژههای دیگر را با مشکل مواجه میکند. این ساختار توکنومیک سالمتر، به ثبات بیشتر ارزش توکن در بلندمدت کمک میکند.
این استراتژی در رویکرد پروژه به لیست شدن توکن نیز کاملاً مشهود بود. یان تأکید میکند:
ما فاقد ظرفیت عملیاتی برای پیگیری فرآیندهای پیچیده و زمانبر لیست شدن بودیم. استراتژی ما این بود که با ساخت یک تکنولوژی برتر و ایجاد یک بازار نقدینگی عمیق به صورت بومی، تقاضای ارگانیک را به حدی برسانیم که صرافیها خودشان برای لیست کردن توکن ما اقدام کنند.
این رویکرد کشش بازار (Market Pull) به جای فشار عرضه (Supply Push)، نشاندهنده اعتماد عمیق تیم به کیفیت محصول خود است.
بخش سوم: ساختار عملیاتی؛ تحلیل کارایی تیم کوچک به عنوان یک مزیت استراتژیک
هایپرلیکوئید با یک تیم اصلی متشکل از تنها ۱۱ نفر، به تمام دستاوردهای ذکر شده دست یافته است. این ساختار که در نگاه اول ممکن است یک محدودیت به نظر برسد، در واقع یک مزیت رقابتی برنامهریزیشده و قدرتمند است.
یان در مقایسه با ساختارهای بزرگ سازمانی میگوید:
یک صرافی متمرکز بزرگ، مجموعهای از ۱۰ کسبوکار مجزا با دپارتمانهای مختلف است. این ساختار ذاتاً بوروکراسی و هزینههای سربار ارتباطی ایجاد میکند. اما ما تمرکز لیزری بر هدفی واحد، یعنی توسعه و بهینهسازی پروتکل داریم.
این ساختار عملیاتی، مفاهیم کلیدی مهندسی نرمافزار و مدیریت پروژه را به نمایش میگذارد. بر اساس قانون بروکس (Brooks’s Law)، افزودن نیروی انسانی به یک پروژه نرمافزاری که با تأخیر مواجه است، آن را به تأخیر بیشتری میاندازد. دلیل این امر، افزایش تصاعدی هزینههای ارتباطی (Communication Overhead) با بزرگ شدن تیم است. تیم کوچک هایپرلیکوئید با حفظ کانتکست بالا (High Context) در میان اعضا، این مشکل را دور میزند. هر عضو تیم درک عمیقی از کل سیستم دارد که به تصمیمگیری سریعتر و کاهش خطاها منجر میشود.
مزایای استراتژیک این ساختار عبارتند از:
- چابکی (Agility) و سرعت بالای تکرار (Iteration): چرخه از شناسایی مشکل یا ایده تا پیادهسازی و استقرار، بسیار کوتاه است. این تیم میتواند در عرض چند روز یا هفته، تغییرات اساسی را در پروتکل اعمال کند، در حالی که در سازمانهای بزرگ، این فرآیند ممکن است ماهها طول بکشد.
- بهرهوری بالا و کاهش هزینهها: با حذف لایههای مدیریتی و فرآیندهای بوروکراتیک، بهرهوری به ازای هر عضو تیم به حداکثر میرسد.
- جذب استعدادهای برتر: محیطهای کوچک، سریع و با تأثیرگذاری بالا، برای مهندسان و متخصصان طراز اول که به دنبال چالشهای فنی واقعی و مالکیت بر کار خود هستند، بسیار جذابتر از ساختارهای بزرگ و کند سازمانی است.
- فرهنگ مالکیت: یان بر اعطای مالکیت کامل به اعضای تیم تأکید دارد. «من از مدیریت ذرهبینی (Micro Management) اجتناب میکنم. وظایف چالشبرانگیز تعریف میکنم و مالکیت کامل آن را به افراد واگذار میکنم.»
فلسفه او در زمینه توسعه تیم نیز بر کیفیت مطلق استوار است:
خیلی زود دریافتم که استخدام یک فرد اشتباه، خسارت بسیار بیشتری نسبت به استخدام نکردن هیچکس به همراه دارد.
این رویکرد وسواسی در جذب نیرو، تضمینکننده حفظ کیفیت و فرهنگ تیم در بلندمدت است.
بخش چهارم: معماری فنی و نقشه راه؛ رویکرد پویا و پروتکل-محور
برخلاف رویه معمول، هایپرلیکوئید یک نقشه راه (Roadmap) دقیق و زمانبندیشده منتشر نمیکند. این انتخاب، بازتابی از درک عمیق تیم از ماهیت پویا و غیرقابل پیشبینی بودن فضای دیفای است. یان معتقد است که پایبندی کورکورانه به یک نقشه راه ایستا، میتواند منجر به از دست رفتن فرصتهای استراتژیک و عدم واکنش به نیازهای واقعی بازار شود.
او میگوید:
توانایی درک سریع تحولات بازار و تطبیق با آن، یک قابلیت حیاتی است. ما به جای یک نقشه راه ثابت، روی چند اولویت کلیدی و بلندمدت متمرکز هستیم و مابقی منابع را به صورت پویا تخصیص میدهیم.
چشمانداز بلندمدت، بسیار فراتر از یک اپلیکیشن معاملاتی است. هایپرلیکوئید در حال گذار از یک اپلیکیشن به یک پروتکل زیرساختی برای کل اکوسیستم مالی غیرمتمرکز است. این تمایز بسیار مهم است. یان تأکید میکند که تیم اصلی قصد ندارد تمام محصولات و خدمات را به صورت داخلی بسازد.
تمرکز ما اکنون بر این است که بلاکچین را تا حد امکان کارآمد، امن و مقیاسپذیر کنیم. ما در حال ساختن ریلهای قطار هستیم؛ این وظیفه سایر توسعهدهندگان و تیمهاست که واگنهای مختلف (اپلیکیشنها) را روی این ریلها بسازند.
این رویکرد پلتفرمی، پتانسیل رشد نمایی و اثر شبکهای (Network Effect) بسیار بیشتری دارد. با ارائه یک لایه پایه (Base Layer) با عملکرد بالا، هایپرلیکوئید میتواند میزبان اکوسیستم متنوعی از اپلیکیشنهای دیگر باشد، از جمله:
- بازارهای آپشن و سایر مشتقات پیچیده
- پلتفرمهای استیبلکوین الگوریتمی
- بازارهای پیشبینی (Prediction Markets)
- پلتفرمهای توکنیزهسازی داراییهای دنیای واقعی (RWA)
این چشمانداز، هایپرلیکوئید را در رقابت مستقیم با سایر لایه یکهای ماژولار و اپلیکیشن-محور قرار میدهد و نشان میدهد که هدف نهایی، تبدیل شدن به یک قطب اصلی برای فعالیتهای مالی آنچین است.
بخش پنجم: تحلیل فرهنگی و مدیریتی؛ ترکیب ارزشهای شرقی و غربی
در پس استراتژیهای فنی و مالی، یک لایه فرهنگی و فلسفی در ساختار رهبری جف یان وجود دارد که از پیشینه فرهنگی دوگانه او نشأت میگیرد. او که فرزند مهاجران چینی و بزرگشده آمریکاست، به صورت آگاهانه بهترین عناصر هر دو فرهنگ را در مدل مدیریتی خود ترکیب کرده است.
او معتقد است که ارزشهای غربی برای شروع و رشد یک استارتاپ ضروری هستند:
باور به اینکه یک تیم کوچک میتواند ساختارهای بزرگ را به چالش بکشد، داشتن رویاهای بزرگ و تفکر مستقل، همگی از ویژگیهای اکوسیستم آمریکایی است که برای نوآوری حیاتی هستند.
همزمان، او عمیقاً تحت تأثیر ارزشهای شرقی قرار دارد:
فروتنی، عملگرایی (بیشتر عمل کردن تا حرف زدن) و یک اخلاق کاری بسیار قوی، ستونهای اصلی روش کاری من هستند.
این ترکیب، یک مدل رهبری منحصربهفرد را ایجاد کرده است:
- جاهطلبی آرام (Quiet Ambition): برخلاف فرهنگ «Fake it till you make it» رایج در بسیاری از استارتاپها، هایپرلیکوئید فرهنگ «Build it and they will come» را دنبال میکند. تیم به جای صرف انرژی بر بازاریابی و ایجاد هایپ، بر ساخت محصولی بینقص متمرکز است.
- تمرکز بر بلندمدت: ارزشهای شرقی اغلب تأکید بیشتری بر صبر و برنامهریزی بلندمدت دارند. این دیدگاه در تمام تصمیمات استراتژیک هایپرلیکوئید، از رد کردن VCها تا عدم انتشار نقشه راه کوتاهمدت، مشهود است.
این ترکیب فرهنگی، یک مزیت ناملموس اما قدرتمند برای پروژه ایجاد کرده و به آن اجازه داده است تا در میان هیاهوی بازار، با تمرکز و ثبات به مسیر خود ادامه دهد.
بخش ششم: چشمانداز آینده کریپتو؛ فراخوانی برای سازندگان ارزش افزوده
دیدگاه یان در مورد آینده کریپتو، خوشبینانه اما واقعگرایانه است. او معتقد است که این فضا پس از یک دوره مملو از سفتهبازی و مدلهای کسبوکار «استخراجی»، اکنون در آستانه یک شانس دوباره برای اثبات ارزش واقعی خود قرار دارد.
او یک تمایز کلیدی بین مدلهای ارزش استخراجی (Extractive Value) و ارزش افزودنی (Additive Value) قائل است.
تا به امروز، بخش بزرگی از مدلهای موفق در کریپتو، استخراجی بودهاند؛ یعنی ارزش را از اکوسیستم و کاربران استخراج کردهاند، نه اینکه ارزش جدیدی برای آنها خلق کنند. شتکوینها و مدلهای پونزی نمونههای بارز این رویکرد هستند.
اما او معتقد است که پتانسیل واقعی کریپتو در مدل ارزش افزودنی نهفته است:
اگر از این زاویه نگاه کنید که زیرساختهای مالی کنونی جهان ناکارآمد، کند و غیرشفاف هستند و تنها راه برای ارتقای پایدار آنها، بازنویسی کامل بر پایه اصول تمرکززدایی، شفافیت و مالکیت توزیعشده است، آنگاه فرصتهای بیشماری برای ساختن وجود دارد.
پیام نهایی او برای سازندگان و کارآفرینان این حوزه، یک فراخوان برای تمرکز بر ساختن زیرساختها و اپلیکیشنهای پایدار است. او تأکید میکند که نوسانات بازار نباید تمرکز سازندگان واقعی را بر هم بزند.
اگر تمرکز شما بر ساختن باشد، نوسانات بازار اهمیت کمتری پیدا میکنند. در واقع، دورههای بازار نزولی به دلیل وجود نویز و حواسپرتی کمتر، بهترین زمان برای ساختن و توسعه عمیق هستند.
این همان فلسفهای است که هایپرلیکوئید بر پایه آن بنا شده و آن را از یک ایده اولیه به یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین پروتکلهای زیرساختی در اکوسیستم دیفای، یعنی یک تعهد بیوقفه به برتری فنی، رشد ارگانیک و خلق ارزش واقعی برای کاربران تبدیل کرده است.
سخن پایانی
پروتکل هایپرلیکوئید نمونهای نادر از ترکیب بینش عمیق فنی، استقلال مالی و فرهنگ مدیریتی منحصربهفرد است که توانسته بدون تکیه بر سرمایهگذاران خطرپذیر، تنها با تمرکز بر محصول و جامعه کاربری، به جایگاهی همتراز با بزرگترین بازیگران بازار دست یابد. این پروژه نشان میدهد که در دنیای پرهیاهوی کریپتو، موفقیت پایدار نه در هایپ و سرمایهگذاریهای کوتاهمدت، بلکه در ایجاد زیرساختهایی است که واقعاً ارزش افزوده خلق کنند. آینده دیفای، بیش از هر چیز، نیازمند چنین رویکردی است؛ این رویکرد در آن تمرکز اصلی بر ساخت، نوآوری و همسوسازی منافع کاربران باشد. هایپرلیکوئید با فلسفه «ساختن، نه تبلیغ کردن»، الهامبخش موجی جدید از سازندگان است که میخواهند کریپتو را از مرحله سفتهبازی گذرا به مرحلهای از ارزشآفرینی پایدار و بنیادین برسانند.