مسئولیت رمز ارزها نباید تنها در توسعه و تکثیر خوب خود باشد؛ بلکه این جامعه باید در مورد برطرف کردن محرومیت مالی مردم مورد بحث قرار گیرد.
در ۲۷ سپتامبر، مدیر عامل کوین بیس (Coinbase) برایان آرمسترانگ (Brian Armstrong) تلاش کرد تا فعالیتهای کارمندان خود را حول ماموریت اصلی این شرکت متمرکز کند: آزادی اقتصادی برای مردم سراسر دنیا. البته آرمسترانگ معتقد است تنها بخش کوچکی از این ماموریت واقعگرایانه است چرا که این ماموریت به شدت بلندپروازانه است و شرکتها اگر تنها هدفشان «ایجاد برایری و عدالت» باشد، نمیتوانند موفق شوند.
این دیدگاه به آرمسترانگ و کوین بیس خلاصه نمیشود و تجسم عقدهی ناجی است که به صورت گسترده در صنعت تکنولوژی وجود دارد و ریشه در اعتقاد به «خوب بودن» دارد. این عقیده به طور خاص در مورد کریپتو قابل توجه است و این به دلیل مشکل تنوع آن است. دیدگاههای مشابه آرمسترانگ، وقتی از یک تشکیلات ماموریت محور ارز دیجیتال میآیند، برای افراد و شرکتهایی که درون گود هستند و فعالیتهای حساس برای قدرتمند سازی اقتصادی جوامع دارند، توهینآمیز و جاهلانه است. علاوه بر این، دیدگاههای این چنینی توانایی ارزهای مجازی را در محرومیت اقتصادی دست بالا میگیرد؛ محرومیتی که میتواند به دلایل ساختاری یا فنی بوجود بیاید.
تکنولوژی ارز دیجیتال راهحلها و امکاناتی برای افزایش مشارکت اقتصادی ارائه میدهد. در جاهایی که پول نقد در خطر دزدیده شدن است و حسابهای بانکی غیر قابل دسترس هستند، امکان پرداخت وجود دارد. همچنین پرداخت میتواند به صورت ناشناس و گرهخورده به قراردادها آن هم بدون نیاز به شخص ثالث باشد.
با این حال، مزایای فنی رمز ارزها بطور کامل با دلایل ریشهای محرومیت اقتصادی هم راستا نمیشود. بنابراین در حالی که شرکتهایی مثل کوین بیس فعالیتهای مهمی برای تکثیر ارزهای دیجیتال انجام میدهند، اما اینکار مسئولیت رمز ارزها برای دستیابی به آزادی اقتصادی نیست.
پروژههای کریپتو باید درباره موقعیتهایی که برای مشارکت اقتصادی ارائه میدهند صادق باشند و این کار را با درک محدودیتهای خود انجام دهند. هیچ ایرادی ندارد اگر آنها علاقهای به کامیابی و آزادی اقتصادی ندارند، برای یک شرکت نهایتا سود دهی هدف اصلی است.
اما اگر سازمانهای کریپتو بخواهند واقعا ادعای یک ماموریت اجتماعی را داشته باشند، باید از پشت کامپیوتر هایشان کنار بیایند و محدودیتهای فنی محصول خود را بپذیرند. در غیر این صورت، کامیابی اقتصادی آنها نیز به اندازه شعارهای پوچ بانکهایی که ادعا میکنند میخواهند با افزایش نقدینگی آزادی اقتصادی را برای جهان فراهم کنند، مبتذل است.
محدودیتهای ارزهای دیجیتال
در حالی که رمز ارزها روشهای بدیعی برای ساخت یک سیستم مالی جدید را ارائه میدهد، این تکنولوژی و تکثیرش به تنهایی نمیتواند دلایل اساسی محرومیت اقتصادی را حل کند.
امروز ۱.۷ میلیارد نفر به حسابهای بانکی دسترسی ندارند و میلیاردها نفر هم به سرویسهای ابتدایی اقتصادی دسترسی ندارند، چرا که سازمانها مدتهاست که این جوامع را مورد ظلم و ستم قرار دادهاند. در میان مردمانی که به سیستمهای اقتصادی دسترسی ندارند، بسیاری در یک سیکل بدهی گیر کردهاند، بدون اینکه به امکانات تولید ثروت دسترسی داشته باشند. به گفته بوستون گلوب (Boston Globe) متوسط درآمد خالص یک سیاهپوست غیر مهاجر در بوستون معادل ۸ دلار است.
رمزارزها باید با تاریخی از تبعیض دست و پنجه نرم کند که میتواند به اشکال مختلفی نمود کند که شامل عدم ارتباط، عدم اعتماد به تکنولوژی، بیسوادی اقتصادی، بیعدالتی اقتصادی و اجتماعی تاریخی است.
ارز دیجیتال به اینترنت احتیاج دارد. امروزه تنها ۵۹ درصد مردم دنیا به اینترنت دسترسی دارند. تلفنهای هوشمند که راه سادهتری برای دسترسی مردم به اینترنت به حساب میآیند تنها ۴۵ درصد مردم را پوشش میدهند. چیزی که در این اعداد و ارقام پنهان است، این است که بسیاری از مردمانی که به اینترنت یا تلفنهای هوشمند دسترسی ندارند، ارتباط مستمر برق نیز ندارند. نتیجه نهایی یک گسستگی دیجیتال است که از استفاده میلیاردها نفر از ارزهای دیجیتال جلوگیری میکند.
کریپتو یک فناوری بدیع است که تلاش میکند برخی از ابتداییترین اتفاقات روزمره را تغییر دهد. ارز فیات (ارز سنتی) نه تنها یک ابزار روزمره است، بلکه پایه اصلی معیشت مردم است. میتوان عدم اعتماد به ارز دیجیتال را پیشبینی کرد، خصوصا وقتی مردم نتوانند تراکنشها را بصورت فیزیکی ببینند، و اشتباهاتی به سادگی فراموشی یک رمز عبور میتواند پول را غیر قابل بازیابی کند. عدم اعتماد در بین مردمی که حقوق پایینتر و سواد کمتری دارند بیشتر هم خواهد بود. همان مردمانی احتمال محرومیت اقتصادی آنها بیشتر است.
بیسوادی اقتصادی نیز با عدم اعتماد گره میخورد. سازمانهای اقتصادی ممکن است محصولات یا آموزشهای مالی که به سادگی قابل فهم نیستند ارائه دهند، به ویژه در بازارهای در حال رشد. همچنین برخی ممکن است با محصولاتی مثل وامها، از مصرفکنندگان سواستفاده کنند. کمبود دانش اقتصادی از عدم دسترسی وسیعتری به منابع و یا عجله در فهم محصولات مالی نشئت میگیرد. در نتیجه بیسوادی اقتصادی میتواند از اینکه مردم متوجه نیازشان به ارز دیجیتال شوند جلوگیری میکند.
از همه مهمتر، محرومیت اقتصادی نتیجه فقر و بیعدالتی است که به تبعیض برمیگردد. در طول تاریخ، سازمانها و اشخاصی که قدرت دارند، جوامع خاصی را مورد تبعیض قرار دادهاند؛ از جمله زنان، اقلیتها، حاشیهنشینان و اقلیتهای جنسی. سازمانهای اقتصادی هم بازیگری در صحنه این تبعیض و محرومیت تاریخی بودهاند.
در ایالات متحده آمریکا، نمیتوان اقتصاد را از تاریخچهاش در بردهداری یا تبعیض نژادی اخیر آن در وامدهی دانست. در اروپا نیز اقتصاد به شکل پیچیدهای با استعمار در هم تنیده است. تاریخچه تبعیض مستقیما به بیعدالتی فعلی ثروت و محرومیت اقتصادی مرتبط میشود. اگر مردم به اندازه کافی پول نداشته باشند، نیازی هم به دسترسی به سیستمهای اقتصادی نخواهند داشت.
رمز ارزها از هیچ ثروت نمیسازند، فقط نگهداری و جابجایی ثروت را ساده میکنند. بدون وجود راههای تولید ثروت و در میان بیعدالتی اقتصادی در حال گسترش که دامن بیش از ۷۰ درصد جمعیت جهان را گرفته است، مردم هنوز کار کردن با ارز دیجیتال را دشوار میدانند یا به کلی آن را کاربردی نمیدانند. و اینها همه مسئولیت رمز ارزها بیشتر میکند.
برای اینکه ارز دیجیتال به شکل معناداری چالشهای جهانی را تحت تاثیر قرار دهد، آنگونه که آرمسترانگ مینویسد، باید دلایل بنیادی بی عدالتی باید مطرح شوند. با اینکه سازمانهای ماموریت محور ارز دیجیتال به تنهایی قادر به انجام این کار نیستند، آنها نقش مهمی در توسعه و جهتدهی محصولات خود در راستای طرح این دلایل بنیادین مشکلات دارند. آنهایی که ادعای این ماموریت اجتماعی را دارند، باید با چنین چالشهایی دست و پنجه نرم کنند.
مسئولیت رمز ارزها با در نظر گرفتن محدودیتهای آن
ارز دیجیتال راهحلهای فنی بدیعی برای بوجود آمدن یک سیستم مالی جدید ارائه میدهد. این دستاوردی ستودنی است چرا که پتانسیل این را دارد که واقعا تغییر بوجود بیاورد.
میتواند توسط مردمانی در کشورهای بیثبات مانند آرژانتین برای جلوگیری از بیثباتی ارز آنها استفاده شود، یا تراکنشهای ناشناس را برای مردمانی که با حکومتهای ظالم مثل ونزوئلا روبرو هستند ممکن سازد.
ارز دیجیتال میتواند در کشورهایی که ثبات سیاسی دارند هم میتواند زندگی روزمره را تغییر دهد. این ابزارهایی برای حذف واسطهای باشند که بهینه نیستند، یا هزینههای بالا تحمیل میکنند، اطلاعات کاربران را میفروشند و یا در مورد گروههایی تبعیض قائل میشوند
رمز ارزها زیرساختهای اقتصادی را فراهم میکنند که به طور خاص برای مقابله با محرومیت اقتصادی مناسب است، اما بدون ایجاد دسترسی سادهتری به این زیرساختها، فواید آن مورد استفاده قرار نمیگیرند.
شرکت ها میتوانند برای مقابله با این موضوع، محصولات طراحی کنند که استفاده از آن ساده است و در آموزش کاربران خود سرمایهگذاری کنند. آنها همچنین میتوانند اپلیکیشنهای غیر متمرکز موبایلی بسازند که برای تلفنهای هوشمند ارزان قیمت و پهنای باند ضعیف بهینهسازی شده باشد. همچنین میتوانند نیازمندیهای فنی ارزیاب شدن را کاهش دهند و رابطهای کاربری سادهتر و قابلفهمتری بسازند.
اما مانع اصلی فقر و عدم دسترسی مردم به زیرساختهای ابتدایی مثل اینترنت و تلفنهای هوشمند است، که از اختیار مستقیم شرکتهای ارز دیجیتال خارج است. بر خلاف یک شرکت سنتی، یک سازمان ماموریت محور باید منابع خود را به عنوان کردن این مشکلات سیستماتیک بنیادین اختصاص دهد. این کار میتواند شامل جذب سرمایه برای افزایش دسترسی به اینترنت، سواد اقتصادی و فعالیتهای اجتماعی در قابل همکاری با سازمانهایی که در زمینه کاهش فقط فعالیت دارند باشد.
یک شرکت ماموریت محور باید مشکلات اجتماعی روز را درک کند و تشخیص دهد کی میتوان مشکلات را تکنولوژی حل کرد و کی به راهحلهای کاملا متفاوتی احتیاج است. تمامی این موارد میتواند مسئولیت رمز ارزها در قبال همه مردم جهان باشد.
تعامل فعال برای انجام کار درست
شرکتها لزوما به خاطر ساخت تکنولوژی که میتواند برای اهداف خیر استفاده شود پاکدامن نمیشوند. تکنولوژی بیطرف است و برای هر کسی که میتواند از آن استفاده کند باز است. خیر، از توسعه فعال و پیادهسازی تکنولوژی توسط اشخاص و سازمانهای ماموریت محوری میآید که برای حل مشکلات اجتماعی تلاش میکنند. در نتیجه سازمانهای ماموریت محور باید مسئولیت رمز ارز هایی که تاثیر آنها بر زندگی مردم است را بپذیرند و فعالیتهای اجتماعی وسیعتری انجام دهند.
برای تاثیرگذاری بیشتر، باید که جوامع مورد نظر نزدیک یکدیگر شوند و در راستای عمل خیر اجتماعی، با آنها مثل شرکای مساوی رفتار کنند.
۱۲ سال پیش، ساتوشی ناکاموتو طرح فنی بیت کوین را در حین یک بحران اقتصادی منتشر کرد. بحرانی که باعث و بانی آن سازمانهایی بودند که در تاریخ همواره محرومیت بوجود میآورند.
اما بی عدالتی اقتصادی پایان نیافته؛ همانطور که از اعتراضات عدالت نژادی در آمریکا و تاثیرات اقتصادی نامتناسبی که کووید-۱۹ بر اقلیتها و زنان داشته است، مشخص است. سیستم اقتصادی برای کامیابی اقتصادی جهانی باید از نو تصویر شود. شرکتهای ارز دیجیتال در این راستا میتوانند نقش مهمی ایفا کنند بویژه وقتی فعالیتهای خود را از محصولات فنی بیشتر کنند و مشکلات ریشهای محرومیت اقتصادی را خطاب قرار دهند.
آرمسترانگ اشتباه نمیکند وقتی میگوید که فعالیتهای اجتماعی که در سیلیکون ولی مد شده است، میتواند باعث از بین رفتن ارزشهای زیادی در شرکتها شود. عمل خیر زمان و پول احتیاج دارد و به ندرت سودآور است. اگر به این سادگی و سوددهی بود بعید بود محرومیت اقتصادی اساسا بوجود میآمد. دقیقا موضوع همین است. اگر یک شرکت ادعا میکند که ماموریت محور است، نمیتواند فقط محصول خود را بسازد و فرض کند که از آن در راستای خیر استفاده میشود. حتی اگر چنین فرضی درست باشد، یک شرکت ماموریت محور باید بخشی از کار را خود بر عهده بگیرد، برای اینکه مطمئن شود که محصول و فعالیتهای در راستای خیر در حال استفاده هستند.