مقالات عمومی

دل نوشته های یک مغز درگیر؛ جهان غیرمتمرکزم آرزوست!

آقا من از وقتی بچه بودم عمه و خاله بهم تا منو میدیدن میگفتن ای قربون قد و بالات بریم؛ تو بالاخره یه روز یه بستر غیرمتمرکز طراحی میکنی که عدالت برای همه جهان توش رعایت بشه. منم کلی ذوق میکردم و شروع میکردم دور اتاق دویدن.

بزرگ شدم رفتم مدرسه؛ همون عمه و خاله و عمو تا منو میدیدن میگفتن خوب درس بخون و هی ۲۰ بگیر که بزرگ شدی بتونی یه بستر غیرمتمرکز طراحی کنی که عدالت برای همه جهان توش رعایت شه.

رفتم دانشگاه و با این همه اعتماد به نفسی که تو من جمع شده بود؛ حس میکردم به زودی دنیارو عوض خواهم کرد. همین که خواستم شروع کنم به مطالعه؛ احساس کردم یه جای کار میلنگه؛ یکم بیشتر فکر کردم و متوجه شدم من هنوز نمیدونم یه بستر غیرمتمرکز برای برقراری عدالت واسه همه مردم جهان یعنی چی!!

خب منطقی این بود که اول برم دنبال معنی متمرکز تا بتونم بفهمم غیرمتمرکز یعنی چی. خیلی ساده فهمیدم هرچی که یه عده ای ازش استفاده میکنند اما یه نفر کنترلش میکنه میشه متمرکز! بعد رفتم سراغ مثال های واقعی تو زندگی دیدم مثلا الان اینترنت رو همه ما استفاده میکنیم اما یه نفر کنترلش میکنه؛ یا مثلا از گوشی هوشمند بگیر تا هرچیز مصرفی دیگه که دارم ازشون استفاده میکنند؛ کنترلش دست یکی دیگست. شروع کردم به پرس و جو کردن از افراد مختلف و متوجه شدم خیلی های دیگه مثل من از بچگی رویای دنیای غیرمتمرکز داشتند و هیچکدوم نتونستن به هدفشون برسند.

به کانال تلگرامی ما بپیوندید

تو همین بین با شخصی آشنا شدم که میگفتن اون جواب سوال منو میدونه. در کمال تعجب به دیدنش رفتم و ازش پرسیدم:

  • چجوری میشه یه جهان غیرمتمرکز ساخت و اصلا غیرمتمرکز یعنی چی؟

ازم پرسید:

  • اگر یکی بهت بگه بخاطر استفاده از خدمات فلان شرکت؛ از این بعد تو هم توی اون شرکت سهیمی و میتونی نظر بدی و سود بگیری و تو پیشرفتش کمک کنی؛ قبول میکنی؟

جواب دادم:

  • بله حتما. چرا که نه

دوباره پرسید:

  • اگر مالک یه شرکت میلیارد دلاری باشی و بهت بگن تمام پولاتو باید بین همه مصرف کننده هات و خودت تقسیم کنی؛ قبول میکنی؟

منم بلافاصله گفتم:

  • اخه چرا باید اینکارو بکنم؟ اون شرکت رو خودم ساختم و خودمم تونستم ازش پول دربیارم. 

کمی نگاهم کرد و گفت:

  • اگر کسایی که از شرکت تو استفاده میکنند وجود نداشتند هم تو این همه پول جمع میکردی؟

جوابی نداشتم بدم جز اینکه بهش خیره بشم. اون شخص ادامه داد و گفت:

تا زمانیکه طرز فکر ما انسان ها اینجوریه که فکر میکنیم میتونیم باید تنهایی همه چیزو مالک بشیم یا ما نسبت به بقیه حق بیشتری از این دنیا داریم؛ نمیشه دنیارو غیرمتمرکز کرد. هر وقت این تفکر جمعی توی ما رشد کنه که هرچیزی میتونه توسط همه کنترل بشه و در عین حال همون آدما هم ازش استفاده کنند، شاید بشه یه جهان غیرمتمرکز ساخت که عدالت برای همه مردم جهان توش برقرار باشه.

 

منبع
میهن بلاکچین

نوشته های مشابه

اشتراک
اطلاع از
2 دیدگاه
جدید ترین
قدیمی ترین محبوب ترین
Inline Feedbacks
View all comments
دکمه بازگشت به بالا