ویتالیک بوترین، خالق اتریوم و یکی از مهمترین چهرههای حوزه ارزهای دیجیتال است. بلاگ شخصی او منبعی ارزشمند و تاریخ زنده پیشرفت بلاکچین است. وی در طی سالیان اخیر، نظر شخصی خود در خصوص پدیدهها و نوآوریهای مختلف دنیای کریپتوکارنسی را در این بلاگ به رشته تحریر درآورده است. از این رو در میهن بلاکچین بر آن شدیم تا با ترجمه مطالب ویتالیک، شما را با سیر نظری پیشرفت بلاکچین بیشتر آشنا سازیم. مطلبی که در ادامه خواهید خواند در تاریخ ۱۷ اکتبر ۲۰۱۷ نوشته شده است. در این مقاله، بوترین نگاهی به پروتکلهایی که از توکن خود به عنوان واسطی برای تبادل استفاده میکنند، انداخته است. همچنین در سطوری از این متن، میتوانید اشاره بوترین به پیدایش AMMها و صرافیهای غیرمتمرکز را پیدا کنید. با ادامه این مطلب همراه باشید.
چرخه ناتمام ارزش توکنهای واسط تبادل

یکی از انواع توکنهایی که در فروشهای اخیر پرطرفدار بوده است، مدل توکن به عنوان «واسط تبادل شبکه» است. توضیح عمومی این توکنها معمولا به شکل زیر است: ما، توسعهدهندگان، شبکهای میسازیم و این شبکه به شما اجازه انجام کارهای باحال جدیدی میدهد. این شبکه سیستمی مبتنی بر اقتصاد تسهیمی (Sharing Economy) است: تنها از مجموعهای از فروشندگان تشکیل شده است که منابع را برای پروتکلی فراهم میکنند و خریدارانی که آن خدمات را خریداری میکنند و هر دو مجموعه خریدار و فروشنده عضوی از جامعه کاربری پروژه هستند. اما خریدو فروش اقلام درون شبکه باید به وسیله توکن جدیدی انجام پذیرد که ما آن را میفروشیم و به همین دلیل است که این توکن ارزش خواهد داشت.
اگر خود توسعهدهندگان به عنوان فروشنده عمل میکردند آن گاه مساله بسیار منطقی و طبیعی به نظر میرسید؛ شبیه به مدل فروش محصول در پلتفرم کیکاستارتر (Kickstarter). در این صورت توکن به شکل ملموسی از نظر اقتصادی به وسیله سرویسها و خدمات ارائه شده توسط توسعهدهندگان پشتیبانی میشود.
با تشریح این روند به وسیله مدل ساده اقتصادی میتوانیم به روشنی و با جزییات بیشتری این قضیه را ببینیم: فرض کنید که N نفر برای محصولی که توسعهدهنده قصد انتشار آن را با x دلار دارد، ارزش قائلند و اعتقاد دارند که توسعهدهنده به آنها محصول را ارائه خواهد کرد. دولوپر حراج را برگزار میکند و N تعداد را با قیمت w دلار (که w<x) میفروشد و بنابراین Nw دلار به دست میآورد. توسعهدهنده محصول را میسازد و به هر یک از خریداران تحویل میدهد. در نهایت هم خریداران و هم توسعهدهنده راضی و خشنود هستند. هیچکس فکر نمیکند که با مشارکت در این فرایند اشتباهی مرتکب شده و انتظارات طرفین برآورده شده است. چنین مدل اقتصادی به وضوح پایدار است.
حال بیایید به مورد توکن «واسط تبادل» نگاهی بیاندازیم. N نفر برای محصولی در یک شبکه غیرمتمرکز ارزشی معادل x دلار قائلند؛ محصول با قیمت w<x دلار به فروش خواهد رسید. خریداران معادل w دلار از توکن محصول را در رویداد فروش خریداری میکنند. توسعهدهنده شبکه را میسازد. تعدادی فروشنده وارد ماجرا میشوند و پیشنهاد فروش محصول درون شبکه به قیمت w دلار را ارائه میکنند. خریداران توکنهای خریداری شده را در ازای به دست آوردن این محصول ارائه میکنند و در ازای تبادل w دلار (به فرم توکن)، x دلار ارزش به دست میآورند. فروشندگان v<w دلار از منابع مالی خود را صرف تولید این محصول کردهاند و حال w دلار توکن در اختیار دارند.
توجه کنید که چرخه ارزش در اینجا کامل نیست و در واقع هیچوقت کامل نخواهد بود؛ احتیاج به مجموعه ادامهداری از خریداران و فروشندگان است تا توکن موردنظر بتواند ارزش خود را حفظ کند. این مجموعه لزومی ندارد که نامتناهی باشد بلکه اگر در هر دور، احتمال v/w وجود داشته باشد که دور آیندهای در میان است، آن گاه این مدل همچنان کار خواهد کرد. حتی اگر در نهایت سر کسی در نهایت کلاه رود، احتمال اینکه هر شرکتکننده آن فرد خاص باشد کمتر از منفعتی است که دریافت خواهد کرد. همچنین کاملا محتمل است که ارزش توکن در هر مرحله با افت ارزش مواجه باشد: به نحوی که ارزش آن در هر مرحله با فاکتور f (که f<(v/w)<1 است) کاهش یابد تا در نهایت به صفر برسد. با این حال حتی در چنین حالتی، به نفع عموم شرکتکنندگان است تا همچنان در این فرایند شرکت کنند. این مدل از نظر تئوری قابل دستیابی است اما میتوانید ببینید که بسیار پیچیدهتر از مدل ساده «توسعهدهندگان همان فروشندهها هستند» است.
مدلی برای ارزشگذاری توکن
در اقتصاد کلان معادله سادهای برای ارزشگذاری یک واسط تبادل وجود دارد:
که در آن:
- M عرضه کل پولی است. که در مورد ما برابر است با تعداد کل کوینها/توکنها.
- V سرعت گردش پول است که برابر است با مقدار متوسط دست به دست شدن هر کوین در هر روز.
- P سطح قیمت است که به معنی قیمت کالا و خدمات بر حسب توکن مورد نظر است. بنابراین برای به دست آوردن آن باید قیمت توکن را عکس نماییم.
- T حجم تراکنش است: ارزش اقتصادی حجم تراکنشهای روزانه.
اثبات این برابری بدیهی است: اگر N کوین وجود داشته باشد و هر کدام M بار در طول روز دست به دست شود، آن گاه ارزش اقتصادی مبادله شده در روز برابر با MN کوین خواهد بود. اگر این مقدار برابر با T دلار ارزش اقتصادی باشد، سپس قیمت هر کوین برابر با T/MN خواهد بود. بنابراین سطخ قیمت (P) معکوس آن یا MN/P خواهد بود.
برای تحلیل آسانتر، دو تغییر متغیر انجام میدهیم:
- معکوس V را H مینامیم که معادل با زمانی است که یک کاربر یک کوین را بین دو تراکنش نگهداری میکند.
- معکوس P را C مینامیم که در واقع همان قیمت ارز (کوین) است.
حال با جاگذاری خواهیم داشت:
جمله سمت چپ به شکلی ساده همان ارزش بازار (Market Cap) است. جمله سمت راست برابری، ارزش اقتصادی مبادله شده در هر روز ضرب در میزان زمانی که یک کاربر یک کوین را نگه میدارد، است.
این مدل، مدل حالت پایدار (Steady State) و با این فرض بنا شده است که تعداد کاربران ثابت خواهد بود. در حقیقت اما تعداد کاربران ممکن است تغییر کند و قیمت نیز دستخوش تغییر خواهد شد. میزان زمانی که هر کاربر کوین را مگه میدارد نیز ممکن است تغییر کند و این مساله نیز خود ممکن است سبب تغییر قیمت شود.
حال بیایید نگاهی دوباره به آثار اقتصادی کاربران بیاندازیم. کاربران چه چیزی را با استفاده از اپلیکیشنی که ارز درون برنامهای برای پرداخت دارد در قیاس با حالتی که از اتر (بیت کوین و یا حتی دلار) برای پرداخت استفاده میکنند، از دست میدهند؟ سادهترین راه بیان آن به شکل زیر است: «هزینه ضمنی» تحمیل شده توسط چنین سیستمی بر کاربران برابر است با هزینهای که کاربر با نگه داشتن کوینها طی مدتی مشخص به جای نگهداری از آن ارزش به فرم پول سخت (یا ارزی که ترجیح میدهد) متحمل میشود.
عوامل زیادی در این هزینه دخیل هستند: هزینههای ذهنی و شناختی، هزینههای مربوط به صرافیها، تبادل و اسپرد، هزینههای تراکنش و بسیاری از موارد کوچک دیگر. یکی مورد خاص و مهم در این هزینه ضمنی، بازده انتظاری است. اگر یک کاربر انتظار رشد سالیانه ۱ درصدی از کوین مربوط به اپی خاص را داشته باشد و دیگر رقبای در دسترس، سالیانه ۳ درصد رشد کنند و کاربر اشاره شده، معادل ۲۰ دلار از آن ارز را برای پنج روز نگه دارد، آن گاه زیان مورد انتظار وی تقریبا ۲۰*۲ دلار خواهد بود. [به نظر میرسد ویتالیک در اینجا اشتباه کرده است و زیان انتظاری باید در فاکتور ۱/۱۰۰ و ۵/۳۶۵ ضرب شود. م]
نتیجه واضح و آنی از چنین بینشی این است که کوینهای مختص اپها یک بازی چند تعادلی هستند. اگر یک اپ کوین در سال ۲ درصد رشد کند و هزینه تراکنش به ۰.۰۰۲۷ دلار کاهش یابد و این مساله سبب شود که هزینه واقعی اپلیکیشن (لااقل در حجمهای بالا) تا دو برابر ارزانتر شود، آن گاه کاربران بیشتری جذب آن خواهند شد و ارزش آن رشد خواهد کرد. در سوی دیگر اگر ارزش اپ کوین به شکل سالیانه ده درصد افت کند و هزینه واقعی به ۰.۰۳۵ دلار افزایش یابد، آنگاه بسیاری از کاربران از آن کوچ خواهند کرد و سرفت افت آن بیشتر خواهد شد. [ویتالیک در متن اصلی به این اشاره کرده بود که «رشد آن سرعت میگیرد» که با توجه به متن، اشتباه به نظر میرسد. م]
این مساله سبب به وجود آمدن موقعیتهای دستکاری در بازار میشود چرا که در این حالت کسانی که اقدام به دستکاری میکنند پول خود را برای مقابله با یک تعادل حرام نمیکنند، بلکه ممکن است موفق شوند که ارزی خاص را از یک تعادل به تعادلی دیگر ببرند و با پیشبینی و پیشدستی (با عامل این تغییر شدن) این مساله از آن سود کسب نمایند. همچنین این بدین معنی است که وابستگی مسیر فراوانی در این سیستم وجود دارد و بدل شدن به برندی معتبر اهمیت زیادی دارد: به عنوان مثال به نبرد فورکهای مختلف بیت کوین برای آن که کدامیک بیت کوین واقعی نامیده خواهد شد نگاهی بیاندازید.
نتیجه دیگر شاید حتی مهمتر این است که ارزش بازار یک اپ کوین بسیار به زمان نگهداری کوینها (H) وابسته است. اگر کسی یک صرافی بسیار کارا ایجاد کند که به کاربران این اجازه را دهد تا یک اپ کوین را به شکلی لحظهای خریداری نمایند و به شکلی آنی از آن در یک اپ استفاده نمایند و سپس به سرعت از آن خارج شوند (بفروشند)، آنگاه ارزش بازار کوین مربوطه افتی قابل توجه خواهد کرد. اگر ارزی پایدار باشد و یا آینده آن روشن به نظر رسد، ممکن است حالت اشاره شده چندان اهمیتی نداشته باشد چرا که کاربران زیان خاصی با نگهداری از آن ارز در قیاس با نگهداری چیزی دیگر حس نمینمایند (به نوعی هزینه واقعی صفر است)، اما اگر تصویر آینده پروژه تیره شود، آنگاه وجود چنین صرافی کارایی، نابودی اپ کوین را تسریع میکند.
ممکن است به این مساله فکر کنید که صرافیها به شکل ذاتی ناکارآمد هستند و کاربران نیاز دارند تا حساب بگشایند، لاگین کنند، کوین واریز کنند و تا ۳۶ تایید شبکه صبر نمایند، سپس معامله را انجام دهند و لاگاوت کنند. اما صرافیهای کارآمد در آستانه ایجاد هستند. برای مثال به این بحث نگاهی بیاندازید که طرحهای مختلفی برای ایجاد تراکنشهای درون زنجیرهای کاملا خودکار و همزمان در آن ارائه شده است. بدین وسیله یک فرد می تواند توکن الف را به ب تبدیل کرده و حتی در یک تراکنش، از توکن ب برای انجام کاری استفاده نماید. پلتفرمهای مختلف دیگری نیز در حال توسعه هستند.
موارد گفته شده در نهایت منجر به این نتیجه میشود که اگرچه تکیه بر واسط تبادل بودن یک توکن برای حفظ ارزش میتواند جذاب باشد – چرا که به نظر میرسد بتواند خلق ارزش الساعه بدون نیاز به پشتوانه داشته باشد – اما در نهایت بسیار شکننده است. توکنهای پروتکلهایی که از این مدل استفاده میکنند ممکن است بتوانند برای مدتی پایدار باشند چرا که رفتار عموم در مقاطع کوتاه لزوما منطقی نیست و تعادل موقتی ممکن است به وجود آید (چرا که هزینه ضمنی نگهداری توکن در کوتاه مدت ممکن است صفر باشد) اما چنین مدلی همواره در معرض ریسک غیرقابل اجتناب فروپاشی است.
پیشنهاد راهحل جایگزین
حال راه جایگزین چیست؟ یک روش جایگزین ساده، رویکرد اتردلتا (Etherdelta) است که در آن اپلیکیشن تنها به جمعآوری هزینه (خدمت) از طریق رابط کاربری میپردازد. یک انتقاد رایج به چنین رویکردی این است که آیا کسی نمیتواند رابط کاربری را فورک کند و هزینه را از آن حذف کند؟ استدلال که میتوان آورد چنین است: میتوان اینترفیس شما را نیز فورک کرد و به جای توکن پروتکل، از اتر، بیت کوین، دوج کوین یا هر کوین دیگری که کاربران مایل به استفاده از آن هستند، استفاده کرد. همچنین استدلال هوشمندانهتر این است که چنین کاری سخت است چرا که نسخه دزدیده شده باید با نسخه رسمی بر سر اثر شبکه رقابت کند اما میتوان به راحتی تمهیدی اندیشید که کلاینتی طراحی شود که از تعامل با کلاینتهایی که هزنیه پرداخت میکنند، خودداری کند. چنین اجبارهایی که مبتنی بر اثر شبکه هستند، مشابه اجبار صورت گرفته در زمان ترویج مالیات بر ارزش افزوده در اروپا است. خریدارانی که از نسخه رسمی استفاده میکنند با فروشندگان نسخه دزدیده شده تعامل نمیکنند و فروشندگان نسخه رسمی به خریداران نسخه دزدیده شده چیزی نمیفروشند. بنابراین نیاز به مهاجرت گروه بزرگی از کاربران به نسخه دزدیده شده به شکل همزمان است تا بتوان پرداخت هزینه را دور زد. این روش به هیچ عنوان چابک نیست و تقریبا به سختی ایجاد و رواج پروتکلی جدید است.
اگر توسعهدهندگان بخواهند از درآمد پروتکل برای سرمایهگذاری و پرداخت هزینه توسعه استفاده نمایند، میتوانند توکن خود را به فروش برسانند و در عین حال متعهد شوند که تمامی هزینههای پرداختی (هزینههای پروتکل) صرف خرید مجدد و سوزاندن توکن خواهد شد. این چنین ارزش توکن، پشتوانهای برابر با ارزش احتمالی هزینههای پرداختی آینده در پروتکل خواهد داشت. میتوان این طرح را گسترش داد: پروتکل میتواند کاربران را ملزم به استفاده از توکن کاربردی (Utility Token) برای پرداخت هزینهها کند و در عین حال رابط کاربری به نحوی طراحی شده باشد که در صورتی که کاربر توکن را از قبل نداشته باشد، به وسیله یک صرافی آن را به شکل اتوماتیک خریداری کند.
نکته مهم این است که توکن ارزشی پایدار داشته باشد. وجود سینک برای عرضه توکن بسیار سودمند خواهد بود؛ منظور از سینک، فرایندهایی است که عرضه توکن کاهش یابد (بسوزد) یا از گردش خارج شود. این چنین، هزینه پرداختی توسط کاربران واضح و شفاف میشود و همانند محاسبه هزینه واقعی در حالت پیشین، مشکل و متغیر نخواهد بود. همچنین با استفاده از این روش، راههای شفافتری برای محاسبه ارزش توکنهای پروتکل وجود خواهد داشت.
جمعبندی
بوترین در مطلبی که خواندید به بررسی توکن واسط تبادل شبکه پرداخت و نشان داد که چرخه ارزش در این مدل ناتمام است و به شکل ذاتی این روش ناپایدار است. در ادامه ویتالیک، شیوه دریافت هزینه از کاربر را مفیدتر میبیند و آن را پیشنهاد میکند. همچنین در پاسخ به نگرانیهایی که در خصوص فورک کردن چنین پروتکلی وجود دارد، اثر شبکهای را به میان میآورد و استدلال میکند که برای شکست خوردن پروتکل اصلی، نیاز به کوچ همزمان بخش عمدهای از کاربران به پروتکل جدید خواهد بود.
حال که چندین سال از نگارش این مطلب میگذرد و نمونههای زیادی از توکنها به بازار آمدهاند، نظر شما در خصوص استدلالهای ویتالیک چیست؟ آیا در پیشبینی موفق بود؟