تحلیل تکنیکال بخشی از مسیر موفقیت در بازارهای مالی است که از اصولی به نام تئوری داو (Dow Theory) نشات گرفته است. اگرچه این تئوری در اصل برای تشخیص روند حرکت در بازار سهام ابداع شد؛ اما تحلیلگران معتقدند که علیرغم ماهیت نوسانی بازار ارزهای دیجیتال و بیت کوین، میتوان تئوری داو را در تحلیل کریپتوکارنسیها بهکار برد. در این مطلب از میهن بلاکچین قرار است ببینیم تئوری داو چیست و اصول ششگانه نظریه داو چه مواردی هستند. در ادامه نحوه استفاده از تئوری Dow در بازار ارزهای دیجیتال و چالشهای پیشرو را بررسی میکنیم.
نکات کلیدی تئوری داو (Dow Theory) بیش از صد سال پیش توسط Charles H.Dow ابداع شد. نظریه داو مبتنی بر الگوهای تکرار شونده در یک بازار مالی است و شامل ۶ اصل میشود. تحلیل تکنیکال ریشه در تئوری Dow دارد. اگرچه این تئوری در اصل برای بازار سهام ابداع شده است؛ اما میتوان از اصول داو در بازار ارزهای دیجیتال هم استفاده کرد. اعمال تئوری داو در مورد ارزهای دیجیتال با چند چالش مواجه است و باید در کنار آن از سایر تحلیلها هم کمک گرفت. |
تئوری داو چیست؟
نظریه داو در اواخر قرن نوزدهم توسط یک روزنامهنگار و تحلیلگر اقتصادی بهنام چارلز اچ. داو (Charles H.Dow) ابداع شد. او یکی از بنیانگذاران شرکت داو جونز و شرکا (Dow Jones & Company) است. چارلز معتقد بود که بازارهای مالی از یک سری قوانین و الگوهای تکرارشونده پیروی میکنند و به همین دلیل فعالان بازار میتوانند با استفاده از دادههای تاریخی یک بازار، درک بهتری از اتفاقات آتی داشته باشند.
اصول ششگانه نظریه داو
با گذشت بیش از صد سال از تئوری داو هنوز هم از این نظریه در تحلیل بازارهای مالی استفاده میشود. تئوری Dow شامل ۶ اصل است که در ادامه به آنها میپردازیم.
اصل اول: قیمت هر سهم متاثر از اخبار و فاکتورهای بیرونی است.
اولین اصل نظریه داو مبتنی بر فرضیه بازارهای کارآمد “Efficient Market Hypothesis” است و معتقد است که تمام اطلاعات مربوط به یک دارایی در قیمت آن لحاظ میشود. به عبارت دیگر مجموعه عواملی نظیر اخبار اقتصادی، پتانسیل درآمد، سود و زیان شرکت، احساسات بازار و حتی رویدادهای آینده روی قیمت فعلی یک سهم یا دارایی منعکس میشوند. از آنجایی که قیمت دارایی در واکنش به جریان مداوم اطلاعات در نوسان است، تریدرها اغلب روی حرکات قیمت متمرکز میشوند. پرایس اکشن (Price Action) نمونه بارزی از این نوع تحلیل تکنیکال است.
اصل دوم: در بازارهای مالی سه روند اصلی وجود دارد.
دومین اصل تئوری داو مبنی بر این است که سه نوع روند اصلی در بازارهای مالی جریان دارد؛ روندهای اولیه، ثانویه و جزئی.
روندهای اولیه (Primary trend): روندهای اولیه یا اصلی، حرکت بازار را در بلندمدت مشخص میکنند. ما روند صعودی و نزولی را با نام بازار گاوی و خرسی میشناسیم و ممکن است یک سال یا حتی بیشتر تداوم داشته باشند.
روندهای ثانویه (Secondary trends): روندهای ثانویه یا اصلاحی در دل روندهای اولیه و اغلب در خلاف جهت آنها هستند. بنابراین میتوانیم روندهای ثانویه را حرکتهایی برای اصلاح روند اولیه درنظر بگیریم. پولبکها نمونه روندهای ثانویه هستند و ممکن است هفتهها یا ماهها طول بکشند.
روندهای جزئی (Minor trends): به نوسانهای روزانه، روند جزئی گفته میشود؛ البته گاهی ممکن است تا چند هفته طول بکشند.
اصل سوم: روندهای اصلی شامل سه فاز هستند.
طبق نظریه Dow، دو روند اصلی صعودی و نزولی هر کدام از ۳ فاز تشکیل میشوند:
انباشت و توزیع: اولین فاز روندهای اولیه با انباشت (Accumulation) یا توزیع (Distribution) شروع میشود. در این مرحله سرمایهداران بزرگ (گروه کوچک اما اثرگذار) تصمیم میگیرند دارایی را در یک قیمت خاص بخرند یا بفروشند. توجه داشته باشید که این تصمیم در خلاف جهت رفتار اکثریت بازار است.
مشارکت عمومی: در مرحله مشارکت عمومی (Acknowledgment) عامه بازار از اتفاقی که توسط سرمایهگذاران بزرگ رقم خورده است، مطلع میشوند. در نتیجه سرمایهگذاران بیشتری وارد بازار میشود و مطابق با احساسات بازار دست به معامله میزنند. این رفتار باعث قدرت گرفتن روند میشود و قیمت دارایی با سرعت بیشتری افزایش یا کاهش مییابد.
زیادهروی و ترس: در فاز سوم، افرادی که حس میکنند از بازار جاماندهاند وارد عمل میشوند. بنابراین از روی احساس زیادهروی (Excess) یا ترس (Panic) در محدوده سقف یا کف قیمت اقدام به معامله میکنند، غافل از اینکه اینجا باید به فکر ذخیره سود باشند.
اصل چهارم: شاخصهای مختلف تاییدکننده همدیگر هستند.
طبق نظریه داو برای اینکه بتوان یک روند را معتبر درنظر گرفت، باید شاخصها یا میانگینهای بازار همدیگر را تایید کنند. بهطور مثال اگر دو شاخص میانگین صنعتی داو جونز (DJIA) و میانگین حمل و نقل داو جونز (DJTA) هر دو صعودی باشند، یک سیگنال صعودی برای کل بازار بهدست میآید. واگرایی بین این دو شاخص، نشاندهنده ضعف یا احتمال برگشت روند است. با توجه به این اصل، زمانی میتوان بازارهای مالی یک کشور را صعودی درنظر گرفت که تمام شاخصهای مربوطه صعودی باشند.
اصل پنجم: روندها توسط حجم معاملات تایید میشوند.
در این اصل، فاکتور مهمی به نام «حجم معاملات» مطرح است که بر اساس آن روند بازار باید توسط حجم معاملات هم تایید شود. فرض کنید در یک روند صعودی هستیم؛ اگر با افزایش قیمت، حجم معاملات هم افزایش پیدا کند، میتوانیم آن را به منزله تایید روند درنظر بگیریم. در روند نزولی هم افزایش حجم معاملات همزمان با کاهش قیمت را میتوانیم نشانه تایید روند بدانیم.
اصل ششم: روندها تا زمانی که سیگنال برگشت دیده نشود، ادامه دار هستند.
بر اساس اصل ششم تئوری داو، روند اصلی بازار علیرغم نوسانهای موجود به حرکت خودش ادامه میدهد. مساله این است که تشخیص معکوس شدن روند اصلی از روندهای ثانویه و اصلاحی دشوار است. بهطور مثال اگر نزول در بازار صعودی اتفاق بیفتد، بهسختی میتوان فهمید که این اتفاق بازگشت روند است یا قرار است یک نزول کوتاهمدت اتفاق بیفتد. نظریه داو در این شرایط تاکید میکند که جوانب احتیاط را رعایت کنید و تا زمانی که سیگنال برگشت روند تایید نشده است، حرکت روند اصلی را ادامهدار درنظر بگیرید.
استفاده از تئوری داو در ارزهای دیجیتال
اگرچه چارلز داو این تئوری را برای بازارهای مالی مرسوم و بهویژه بازار سهام ابداع کرد؛ اما میتوان از اصول نظریه Dow در ارزهای دیجیتال هم استفاده کرد. در ادامه با هم بررسی میکنیم که چطور میتوان نظریه داو را برای تحلیل و درک روندهای بازار کریپتو به کار برد:
- شناسایی روند اصلی ارزهای دیجیتال
بر اساس تئوری Dow سه روند اصلی شامل صعودی، نزولی و روند خنثی (Sideways) در بازار ارزهای دیجیتال وجود دارند. تریدرها و سرمایهگذاران میتوانند با استفاده از این ایده، جهت کلی بازار کریپتو را تشخیص دهند.
روند صعودی: یک جریان رو به بالا در بازه بلندمدت که کف و سقفهای جدید بالاتر از کف و سقفهای قبلی تشکیل میشوند. البته ممکن است در طول این مدت روزهای نزولی هم وجود داشته باشد؛ ولی نهایتا قیمت در هر رالی از سقف قبلی بالاتر میرود.
روند نزولی: یک جریان رو به پایین در بازه بلندمدت که کف و سقفهای جدید، پایینتر از کف و سقف قبلی تشکیل میشوند.
روند خنثی: در این روند که با نام رِنج یا سایدوی هم شناخته میشود، قیمت بین یک کف و سقف مشخص حرکت میکند.
- تایید حجم
طبق نظریه داو، افزایش حجم معاملات در روند صعودی یا نزولی بازار ارزهای دیجیتال میتواند نشاندهنده قدرت روند باشد. از طرف دیگر کاهش حجم معاملات میتواند نشانه ضعیف شدن حرکت و احتمال برگشت روند باشد.
- برگشت روند
طبق تئوری داو تا زمانی که سیگنال برگشت تایید نشود و تغییری در نحوه شکلگیری کف و سقفها مشاهده نکنیم، روند اصلی ارزهای دیجیتال به حرکت خودش ادامه میدهد.
- سطوح حمایت و مقاومت
تریدرهای ارزهای دیجیتال میتوانند برای تعیین زمان ورود یا خروج از معامله و ارزیابی قدرت روند از سطوح حمایت و مقاومت استفاده کنند.
- استفاده از سایر شاخصها
بر اساس تئوری Dow در بازارهای مالی صرفا نباید به یک روش خاص متکی بود. معاملهگران ارزهای دیجیتال برای تایید روند باید از روشهای مختلف تحلیل تکنیکال و انواع شاخصها کمک بگیرند.
- تاییدیه در بازههای زمانی مختلف
طبق تئوری داو، روندها باید در چندین مقیاس زمانی مختلف تایید شوند. در بازار ارزهای دیجیتال هم میتوان با بررسی نمودارها در تایم فریمهای مختلف این رویکرد را اعمال کرد.
نکاتی برای بازارهای خنثی
با توجه به اینکه در اصول تئوری داو به قانون خاصی برای بازارهای رِنج اشاره نشده است، تریدرها در چنین شرایطی باید محتاطانهتر رفتار کنند. به عبارت دیگر زمانی که بازار نوسان اندکی دارد و در حال تثبیت است، بهتر است تا مشخص شدن تکلیف بازار معاملات خود را کاهش دهید. درحالیکه میتوانیم اصول تئوری داو را برای ارزهای دیجیتال به کار ببریم، اما نکته اینجاست که بازار کریپتو منحصربهفرد است و عواملی نظیر احساسات بازار، پیشرفتهای فنی و تحولات قانونی و نظارتی باعث نوسان قیمت ارزهای دیجیتال میشود.
چالشهای استفاده از اصول تئوری داو در تحلیل ارزهای دیجیتال چیست؟
تا اینجا با تئوری Dow و نحوه استفاده از آن در بازار ارزهای دیجیتال آشنا شدیم. اما حالا این سوال مطرح است که آیا اصول اثبات شده نظریه داو میتواند به اندازه کافی در قلمرو ناشناخته بیت کوین موثر باشد؟ در تقابل این دو موضوع، چند چالش وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره میکنیم:
استفاده از اصول داو وابسته به دادههای گذشته است؛ اما بیت کوین در مقایسه با سایر بازارهای مالی سنتی، عمر کوتاهی دارد. به همین دلیل تشخیص روند بر اساس تاریخچه داده یک محدودیت بهشمار میآید.
ماهیت ۲۴ ساعته بازار بیت کوین با ساعات معاملاتی بازارهای سهام سنتی متفاوت است؛ بنابراین تطابق اصول داو با چرخه بیپایان بازار بیت کوین باید درنظر گرفته شود.
بهعلاوه ماهیت نوسانی، ساختار غیرمتمرکز و سوداگرایانه (کسب سود از سفتهبازی در امور مالی) بازار رمزارزها به نوبه خود باعث انطابقپذیری کمتر پیشفرضهای تئوری داو با این بازار میشود. همچنین عواملی مانند پیشرفتهای بلاکچینی و صدور قوانین جدید توسط نهادهای نظارتی نسبت به کاتالیزورهای رایج در بازار داراییهای سنتی قدرت بیشتری دارند. چنین اتفاقاتی احساسات بازار را به شدت تحت تاثیر قرار میدهند و تغییرات قیمتی قابلتوجهی را رقم میزنند.
اگرچه اعمال نظریه داو در بازار بیت کوین، نتایج مثبتی را به همراه دارد؛ اما با توجه به ویژگیهای منحصر به فرد این بازار باید همه مزایا و معایب را درنظر گرفت و در کنار آن از سایر ابزارهای تحلیلی هم استفاده کرد.
جمعبندی
تئوری داو (Dow Theory) زیربنای تحلیل تکنیکال در بازارهای مالی است. این تئوری شامل ۶ اصل است؛ قیمت فعلی هر سهم یا دارایی ناشی از مجموعه عوامل بیرونی است، هر بازار شامل ۳ روند اصلی و هر روند شامل ۳ فاز است. شاخصهای بازار باید یکدیگر را تایید کنند، حجم باید روند را تایید کند و روندها تا زمانیکه سیگنال برگشت تایید نشود، ادامه پیدا میکنند. اگرچه فضای رمزارزها متفاوت از بازارهای مالی سنتی است؛ اما میتوان در کنار سایر ابزارهای تحلیلی از اصول داو برای آنالیز ارزهای دیجیتال استفاده کرد. با توجه به مطالب بالا آیا با نظریه داو آشنا شدید؟ اصول تئوری Dow چقدر به درک بهتر بازار کریپتو کمک میکند؟
سوالات متداول (FAQ)
تئوری داو چیست؟
نظریه یا تئوری داو زیربنای تحلیل تکنیکال است که توسط چارلز داو برای بازار سهام ابداع شد.
اصول تئوری داو چیست؟
نظریه داو مبتنی بر الگوهای تکرار شونده در بازارهای مالی است و شامل ۶ اصل میشود.
آیا میتوان از نظریه داو در بازار ارزهای دیجیتال استفاده کرد؟
بله، اما توصیه همیشگی در بازارهای مالی این است که صرفا به یک روش تحلیلی متکی نباشید.