در روزگاری نهچندان دور، ارزهای دیجیتال با آرمانهای بزرگی همچون بازتعریف عدالت اقتصادی، پایان دادن به انحصار بانکها و گشودن درهای نظام مالی بهروی تمام مردم جهان، متولد شدند. بیتکوین در آغاز راه، نهفقط یک پول دیجیتال، بلکه نمادی از مقاومت علیه بیعدالتیهای ساختاری بود. کمی بعد، در دوران شکوفایی عرضه اولیه کوین، صنعت کریپتو جسورانهتر شد و رویاهای بزرگی از توکنیزهکردن اعتبار کربن گرفته تا دگرگونی دنیای دندانپزشکی را مطرح کرد.
اما چند سال گذشته برای بسیاری از علاقهمندان قدیمی این صنعت، چیزی جز سرخوردگی و افسوس بههمراه نداشته است. از یکسو، برخی از بیتکوینرهایی که زمانی میخواستند سیستم مالی سنتی و بانکی ناعادلانه را در هم بشکنند، حالا با آغوش باز از بلعیدهشدن درصد زیادی از ارزهای دیجیتال توسط بانکها و دولتهای جهان استقبال میکنند. در سوی دیگر، پوچگرایی مالی میمکوینها وجود دارد؛ جریانی که نه ایدهای میسازد و نه ارزشی خلق میکند؛ بلکه تنها دنبال خالیکردن جیب سرمایهگذاران خُرد است. حتی ویتالیک بوترین، خالق اتریوم که همواره معتقد بوده ارزهای دیجیتال میتوانند جهان را به مکان بهتری تبدیل کنند، اخیرا از وضعیت موجود ابراز ناامیدی کرده است.
حالا سوال این است که چرا ارزهای دیجیتال راه خود را گم کردند و آیا این صنعت برای بازیابی قدرت به کشف مجدد آرمانگرایی و رؤیاهای بزرگ نیاز دارد؟ با میهن بلاکچین همراه باشید تا با نگاهی به مسیر طیشده کریپتو، پاسخ این سوال را بیابیم.
صلح، آزادی و مدافعان خودمالکیتی دنیای کریپتو
اسکات ملکر (Scott Melker) که با نام «گرگ همه بازارها» شناخته میشود، معتقد است در روزهای اولیه پیدایش ارزهای دیجیتال، حس هدفمندی و آرمانگرایی بسیار بیشتری در این فضا وجود داشت. او در اینباره میگوید:
سایفرپانکهای اولیه، آزادیخواهان واقعی بودند که عمیقا باور داشتند نظام پولی و حکومتی دچار اشکال است و بیتکوین و فناوری بلاکچین میتوانند این مشکلات را اصلاح و برطرف کنند.
جو لوبین (Joe Lubin)، یکی از بنیانگذاران اتریوم نیز معتقد است:
زیبایی بیتکوین و ارزهای دیجیتال در آن دوران اولیه این بود که گروههایی با «دیدگاههای فلسفی متفاوت» را گرد هم آورد تا با کمک این فناوری، آیندههای گوناگونی را ترسیم کنند. این گروهها شامل «سایفرپانکها، آنارشیستهای حوزه رمزنگاری، لیبرتارینها (آزادیخواهان)، هکرها، چپگراها، فعالان ضدشرکتهای بزرگ و حتی سوسیالیستها» بودند.
اینکه همه دیدگاهها توانستند بخشهایی از ارزشها و دغدغههای خود را در فناوری پروتکلهای غیرمتمرکز پیدا کنند، نشاندهنده قدرت بالای این فناوری است؛ چراکه هم بهقدر کافی انعطافپذیر بود و هم توانایی ساخت هر نوع ابزار یا سیستم جدید بر بستر آن وجود داشت.
پائولو آردوینو (Paolo Ardoino)، مدیر ارشد فناوری صرافی بیتفینکس (Bitfinex)، معتقد است که هنوز هم افراد بسیاری به ارزهای دیجیتال باور دارند؛ اما نگاههای آرمانی و ایدهآلگرایانه تا حد زیادی زیر سایه فضای سفتهبازانه قرار گرفته است. او میگوید:
از ابتدا، هدف بلاکچین گسترش دسترسی مالی، حق حاکمیت فردی بر داراییها و رهایی از محدودیتهای نظام مالی سنتی بود. اما با رشد بازار، نگاههای سوداگرانه در مرکز توجه قرارگرفتند و ارزهای دیجیتال برای بسیاری از افراد بهجای ابزاری برای توانمندسازی به یک کازینو تبدیل شد.
دوران ICOها؛ ۹۹ درصد میم کوینها، ۱ درصد آرمانگرایی
در طول تاریخ ارزهای دیجیتال، آرمانگرایی و نگاههای مالی سودجویانه همواره در کنار هم وجود داشتهاند. از بسیاری جهات، دوران رونق عرضه اولیهها (ICO) در سال ۲۰۱۸، پیشدرآمدی برای تب میمکوینها بود؛ زیرا بسیاری از پروژهها چیزی بیشتر از یک ایده خام (یا حتی یک میم) نبودند و صرفا با نوشتن یک وایتپیپر و تهیه یک فایل ارائه، میلیونها دلار سرمایه جذب میکردند.
این دوران اغلب با سوءاستفادههای مالی و بدبینی همراه بود؛ چراکه بسیاری از بنیانگذاران ICOها حتی پیش از اینکه یک نسخه ابتدایی از محصول خود بسازند، سرمایههای جذب شده را بیهدف خرج میکردند. در آن زمان، شرکتهایی به وجود آمدند که هدفشان فقط راهاندازی ICOهای جدید بود. آنها در اینترنت دنبال بنیانگذاران تازهکار میگشتند و این افراد را با بازارسازها، صرافیها و شرکتهای بازاریابی آشنا میکردند تا عرضههای اولیه جدید راهاندازی کنند.
کاین وارویک (Kain Warwick)، بنیانگذار موفقترین عرضه اولیه استرالیا که بعدها به پروژه سینتتیکس (Synthetix) تبدیل شد، میگوید:
این شرکتها یک برنامه مشخص داشتند، عرضه اولیه راهاندازی میکردند، ایدهشان را از خط تولید عبور میدادند و در نهایت ۱۰ درصد از توکنها را برای خود برمیداشتند. واقعا میتوان گفت ۹۸٪ از ICOها کلاهبرداری بودند.
مطالعهای که در سال ۲۰۱۸ توسط شرکت ساتیس (Satis) انجام شده است، نشان میدهد ۸۱٪ از عرضه اولیههای با ارزش بیش از ۵۰ میلیون دلار، کلاهبرداری بودهاند. پژوهش دیگری که در دانشگاه واسا فنلاند (Vaasa) در سال ۲۰۲۲ انجام شده، این رقم را حدود ۵۶.۸٪ اعلام کرده است.
با این حال، در میان پروژههای آن دوره، نمونههای باکیفیت و مهمی نیز متولد شدند که امروز همچنان از پیشروان صنعت محسوب میشوند. آوه (Aave)، چینلینک (Chainlink)، بنکور (Bancor)، پولکادات (Polkadot)، تزوس (Tezos)، فایلکوین (Filecoin) و حتی ایاس (EOS) که اکنون با نام والتا (Vaulta) توسط جامعه کاربران اداره میشود، نمونههایی از پروژههای موفق هستند.
وارویک در اینباره میگوید:
اگر به گذشته برگردیم و جلوی ICOها را بگیریم، جهان جای بدتری میشود. آیا مردم پول از دست دادند؟ بله. آیا کلاهبرداری زیادی اتفاق افتاد و ضررهای سنگینی ایجاد شد؟ بله. اما در مقابل، دستاوردهای بزرگی هم بهدست آوردیم. سرمایهگذاریهای عظیم در زیرساختها و تجربه توسعهدهندگان بدون ICOها هرگز اتفاق نمیافتاد.
آرمانگرایی در کریپتو چطور به ایدئولوژی تبدیل شد؟
در آن روزهای اولیه، تقریبا همه افراد حداقل وانمود میکردند که به آرمانهای کریپتو همچون تمرکززدایی، بانکداری بدون بانک و ساختن جهانی بهتر با کمک بلاکچین باور دارند.
با این حال، آرمانگرایی نیز خالی از مشکل نیست و ممکن است بهسرعت به ایدئولوژی تبدیل شود. ایدئولوژی یک نوع تفکر محدود، تجویزی و انحصاری است که فقط یک راه درست را میپذیرد و سایر راهحلها را طرد میکند. کاین وارویک میگوید:
زمانیکه وارد فضای اتریوم شدم و شروع به ساختن کردم، واقعا در باورهای رایج غرق شدم. در دوران «تابستان دیفایِ» سال ۲۰۲۰، مخاطبان این فضا عمدتا افرادی بودند که از نظر ایدئولوژیک در مفاهیمی مانند عدم نیاز به مجوز، مقاومت در برابر سانسور و موانع اندک برای ورود، با یکدیگر همسو بودند. بنابراین اگر کسی میخواست محصولی بسازد، باید دقیقا به این اصول پایبند میبود.
وارویک اعتراف میکند که در آن زمان چنان به این دیدگاهها پایبند بوده که حتی اجازه نداده است از استیبلکوین غیرمتمرکز DAI (متعلق به پروژه میکر) در پلتفرم سینتتیکس استفاده شود؛ فقط به این دلیل که میکر استیبلکوین متمرکز USDC را بهعنوان بخشی از داراییهای وثیقه خود پذیرفته بود. او میگوید:
ما واقعا بیش از حد ایدئولوژیک بودیم و شدیدا روی تمرکززدایی تعصب داشتیم. این دیدگاه ما را عقب نگه داشت و باعث شد پروژه با مشکل مواجه شود. اما مسئله این است که کاربران نهایی به هیچیک از این موارد اهمیتی نمیدهند. آنها فقط محصولاتی میخواهند که زندگیشان را بهتر کند.
نقش سرمایهگذاران خطرپذیر در گسترش پوچگرایی مالی در کریپتو
یکی از عوامل مهمی که باعث شد فضای کریپتو بهسمت نیهیلیسم مالی برود، تجربه تلخ سرمایهگذاران خرد در عرضههای اولیه بود؛ چراکه سرمایهگذاران خطرپذیر (VC) عملا آنها را از میدان خارج کردند. وارویک میگوید:
سرمایهگذاران خطرپذیر قدرت زیادی دارند و بازی را طوری طراحی کردند که بیشترین ارزش ممکن نصیب خودشان شود.
از حدود سال ۲۰۲۰، استراتژی رایجی تحت عنوان «شناوری کم، ارزش بازار کاملا رقیقشده بالا (FDV)» در بین پروژهها رواج یافت. در این مدل، «شناوری کم» به انتشار درصد اندکی از کل عرضه به بازار اشاره دارد که باعث میشود کاربران خرد برای خرید همین تعداد محدود توکن با هم رقابت کنند و قیمتها بالا برود.
در مقابل، «ارزش بازار کاملا رقیقشده بالا» به این معناست که بخش عمدهای از توکنها در اختیار VCها است و قطرهقطره آنها را به بازار باز میگردانند و با افزایش عرضه در گردش، قیمت توکن را کاهش میدهند.
گزارشی از کوینگکو حاکی از آن است که ۲۱.۳٪ از ۳۰۰ ارز دیجیتال برتر بازار، ازجمله پروژههایی مانند سلستیا (Celestia)، سویی (Sui)، آپتوس (Aptos)، اینجکتیو (Injective) و dYdX دارای همین مدل «عرضه کم، ارزش کاملا رقیقشده بالا» هستند.
بههرحال، سرمایهگذاران خرد متوجه شدند که بازی از اساس به ضرر آنها طراحی شده است و حتی سرمایهگذاری روی پروژههای باکیفیت نیز لزوما منجر به سود نمیشود.
وارویک در اینباره میگوید:
واکنش آنها این بود که خب اگر نمیتوانم در بازی ICO، یعنی خرید توکن در مراحل اولیه با قیمت پایین و امید به افزایش آن موفق شوم، شاید بتوانم بازی دیگری را انتخاب کنم و این بازی جدید، ظهور میمکوینها بود.
میمکوینها معمولا بهصورت «عرضه منصفانه» راهاندازی میشوند و این امید را در دل کاربران زنده میکنند که شاید با چند دلار سرمایهگذاری، میلیونر شوند. هیچکس اهمیتی نمیدهد که پروژه یا توکن عملا هیچ کاربرد واقعی ندارد؛ تا زمانی که قیمت بالا میرود، همه راضی هستند؛ اینجا همان نقطه شروع پوچگرایی مالی در کریپتو است.
اسکات ملکر میگوید:
افراد ذاتا به قمار تمایل دارند. اکثر افراد به دنیای کریپتو میآیند تا یکشبه ثروتمند شوند، نه اینکه بخواهند یک استراتژی سرمایهگذاری بلندمدت را برای رسیدن به پول برتر انتخاب کنند.
نیهیلیسم مالی؛ جایی که فقط سوداگری مهم است
جو لوبین معتقد است که مردم بهدلیل ناکارآمدی سیستم اقتصادی فعلی به میم کوینها روی آوردند. او میگوید:
بسیاری از افراد میبینند که دیگران ثروتهای بزرگی بهدست میآورند، در حالیکه خودشان با وجود داشتن شغل تماموقت و تحصیلات دانشگاهی، بهسختی از پس هزینههای زندگی برمیآیند. احساس میکنند همهچیز از قبل علیه آنها چیده شده و این بازی ناعادلانه است. بنابراین، تعجبی ندارد که به داراییهای با ریسک بالا مانند میمکوینها روی بیاورند تا شاید فرصتی بیابند و سرنوشت مالی خود را تغییر دهند.
اما این تغییر مسیر به سمت میمکوینها، باعث ناامیدی فعالان واقعی و سازندگان حوزه کریپتو شد. آنها فکر میکردند که در حال ایجاد یک تحول بنیادین در سیستم مالی جهانی هستند، بنابراین زمانی که فهمیدند کاربران از خرید یک میمکوین بیارزش مانند فارت کوین (Fartcoin) بهاندازه خرید بیت کوین رضایت دارند، شوکه شدند. وارویک میگوید:
ناگهان همه فهمیدند که پادشاه لباس ندارد؛ اما کسی جرات گفتنش را نداشت. کاربرانی که پنج سال گذشته را در این فضا گذرانده بودند تا ثروتمند شوند، اصلا برایشان مهم نبود که ما به چه چیزهایی باور داریم. آنها غرق در بازی میمکوینها شدند؛ یک بازی که هیچ کاربردی ندارد، هیچ نوآوری ایجاد نمیکند، جهان را بهتر نمیکند و اصلا با ارزشهای فکری ما همسو نیست. این فقط یک کازینو است. ما ماندیم با این سؤال که خب حالا چه اتفاقی میافتد؟
با ظهور ارز دیجیتال ترامپ و خاویر میلی، محبوبیت میمکوینها افت کرد
بهنظر میرسد میمکوینها توسط همان افرادی که به رونق آنها کمک کرده بودند، به نابودی کشیده شدند؛ همان سودجویانی که سعی میکردند بیشترین پول ممکن را از جیب کاربران خرد خارج کنند.
در ماه ژانویه، میمکوینی با تم دونالد ترامپ بهنام “TRUMP” راهاندازی شد و تنها دو روز بعد، نسخه دیگری با نام “MELANIA” برای کسب درآمد بیشتر روانه بازار شد.
بر اساس گزارش چینالیسیس، حدود ۸۱۰ هزار کیف پول در معاملات میم کوین ترامپ نزدیک به ۲ میلیارد دلار ضرر کردهاند، در حالیکه ۱۰۰ میلیون دلار کارمزد حاصل از معاملات به شرکتهای وابسته به ترامپ رسیده است؛ شرکتهایی که ۸۰ درصد از عرضه این توکن را در اختیار دارند.
مدتی بعد، راهاندازی میمکوین “LIBRA” توسط خاویر میلی، رئیسجمهور آرژانتین، شبیه تیر خلاص بود. برخی افراد داخلی پروژه سودهای قابلتوجهی بهدست آوردند؛ چراکه ارزش این توکن در اوج خود به ۴.۵ میلیارد دلار رسید و سپس ۹۸٪ سقوط کرد.
با اینکه هنوز برای اعلام مرگ میمکوینها زود است؛ اما دادهها نشان میدهند فعالیت روی شبکه سولانا و پلتفرم پامپ فان پس از این اتفاقات بهشدت کاهش یافته است. مشابه آنچه که برای توکنهای عرضه کم و با ارزش کاملا رقیقشده اتفاق افتاد، حالا طرفداران میمکوینها نیز متوجه شدهاند که این بازی از ابتدا به ضرر آنها طراحی شده است.
اسکات ملکر میگوید:
مشکل این است که همیشه برنده گردانندگان میز قمار هستند؛ و این بازی حتی از یک کازینوی واقعی هم بیشتر دستکاری شده است.
آرمانگرایی در دنیای کریپتو هرگز نمیمیرد
از زمان سقوط صرافی FTX، میمکوینها به روایت اصلی دنیای کریپتو تبدیل شدند. این وضعیت تا حد زیادی بهدلیل محدودیتهای سختگیرانه کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا (SEC) بود که عملا راهاندازی پروژههایی با کاربرد واقعی را در این کشور غیرممکن کرد.
اکنون که تبوتاب میمکوینها در حال فروکش کردن است، فضای کریپتو اندکی خالی بهنظر میرسد. اسکات ملکر میگوید:
در حال حاضر ما در نقطهای هستیم که در یک سوی طیف، بیتکوین قرار دارد و در سوی دیگر آن، پوچگرایی مالی. هر آنچه میان این دو بوده یا آسیب دیده یا به حاشیه رفته است. با اینحال، آرمانگرایی دوران ابتدایی همچنان در جامعه بیتکوین و در ذهن بسیاری از طرفداران آلتکوینها زنده است. بهویژه با ورود والاستریت و دولتها به این حوزه، اکنون بیش از هر زمان دیگری باید به مردم در مورد این کلاس دارایی آموزش دهیم تا کریپتو صرفا به ابزاری برای سرمایهگذاری تبدیل نشود.
لوبین نیز تأکید میکند که بسیاری از سازندگان و اعضای جامعه اتریوم همچنان به آرمانهای اولیه وفادار ماندهاند. او میگوید:
اصول اساسی آن دوران و افرادی که در ابتدا جذب دنیای ارزهای دیجیتال شدند، هنوز هم وجود دارند. شاید بهخاطر لایههای مختلف سفتهبازی، در نگاه اول دیده نشوند؛ اما لایههای بنیادی این فناوری، همچنان توسط کسانی ساخته میشود که واقعا به تمرکززدایی اهمیت میدهند.
درحالیکه جنگ تعرفهای ترامپ فشار زیادی بر بازار وارد کرد، اما این موضوع که اعضای جدید SEC و دولت ایالات متحده بیش از هر زمانی دیگری در تاریخ آمریکا از کریپتو و بیتکوین حمایت میکنند، زمینه را برای ظهور پروژههای جدید با کاربرد واقعی فراهم میکند. این پروژهها میتوانند بدون نگرانی از ریسکهای قانونیِ ناشی از دخالت رگولاتورها، ارزش واقعی به جهان اضافه کنند.
آردوینو نیز معتقد است که دوران سوداگرانه میمکوینها رو به پایان است. او میگوید:
این مرحله رو به افول است. مردم بهتدریج متوجه میشوند که سیستم مالی سنتی نهتنها ناکارآمد، بلکه اساسا ناعادلانه است. میلیاردها نفر هنوز از دسترسی به خدمات مالی محروم هستند و حتی افراد برخوردار از خدمات بانکی با مشکلاتی همچون کاهش قدرت خرید ناشی از تورم، کارمزدهای بالا و محدودیتهای خودسرانه مواجه هستند. هدف کریپتو از همان ابتدا حل این مشکلات بوده است و اکنون تمرکز فعالان این صنعت دوباره بهسمت کاربردهای دنیای واقعی معطوف شده است.
آردوینو معتقد است آینده کریپتو در تحقق همان وعدههای اولیه نهفته است:
مرحلهی بعدی، ایجاد زیرساختهای مقاوم مالی خواهد بود؛ زیرساختی که خارج از محدودیتهای سیستمهای سنتی عمل میکند و به مردم مالکیت واقعی داراییهایشان را میدهد.