مسئله سانسور در رسانه های اجتماعی تبدیل به مسئله ای مهم در جهان ارز دیجیتال شده است. هفته گذشته بود که یوتیوب تعدادی از کانالهای مرتبط با کریپتو را تحریم کرد. اگرچه این سایت سریعا تصمیم خود را تغییر داد و ممنوعیت را لغو کرد، اما بسیاری از شرکتهای دیگر هنوز سیاستهای سختی را در قبال صنعت کریپتو در پیش گرفتهاند. این مسئله باعث شده مسئله رسانه های اجتماعی غیرمتمرکز از اهمیت زیادی برخوردار شوند.
البته مشکل تنها به ارزهای دیجیتال ختم نمی شود؛ بلکه این رسانه های اجتماعی گاهی اقدام به سانسور محتوا های سیاسی و یا مطالب دیگر نیز می کنند. حتی افرادی هم که به سانسور اعتقاد دارند، ممکن است روزی نظراتشان با این پلتفرم ها در تضاد باشد و در نتیجه گرفتار سانسور شوند.
بسیاری از پلتفرمهای غیر متمرکز مایل به تغییر و اصلاح رسانه های اجتماعی هستند. مقاومت در برابر سانسور تنها یکی از اهداف این شبکه های اجتماعی غیر متمرکز است و اهداف دیگری مانند توزیع عادلانه درآمد و خود مدیریتی بیشتر نیز در سرلوحه کار این پلتفرم های غیر متمرکز قرار دارد. با در نظر گرفتن این مطالب، پلتفرم ها را می توان حداقل در پنج طبقه زیر قرار داد.
۱- پلتفرم های متمرکز
در ابتدا، داشتن یک درک اساسی از رسانه های اجتماعی متمرکز بسیار ضروری است. گوگل که مالک یوتیوب است، چندین مرکز داده دارد که هر کدام از آنها هزاران سرور را میزبانی میکنند. فیسبوک هم همین کار را میکند. توییتر وابسته به ذخیره ابری (cloud storage) شخص ثالث و همچنین مراکز داده است. در کل، همه این شرکتها کنترل مستقیم بر دادهها و اکانتها دارند.
همزمان تعدادی از رسانه های اجتماعی متمرکز نیز وجود دارند که کنترل بیشتری را به کاربران خود میدهند. ردیت (Reddit) و دیسکورد (Discord) از این جمله هستند. این پلتفرمها گرچه سرورهای متمرکزی دارند اما به کاربران اجازه دخل و تصرف بیشتری میدهند.
علاوه بر این، بعضی از شبکههای اجتماعی متمرکز دارای زیرساختی نیمه توزیع شده هستند. به عنوان مثال، تلگرام سرورهای خود را در حوزههای قانونی مختلفی قرار داده است و مدل کدگذاری آن مانع سانسور گفتگوهای خصوصی می شود. با این وجود، تلگرام می تواند هر کانالی را تحریم کند.
۲- رسانه های اجتماعی قدرت گرفته از بلاک چین
برخی از شبکه های اجتماعی به منظور غیر متمرکز سازی، در حال چرخش به سمت بلاک چین هستند. در این پلتفرم ها، کاربران پیام هایی را می فرستند و یک شبکه توزیع شده آن اطلاعات را برای همیشه به بک تراکنش بلاک چینی وارد می کند. این فرآیند معمولا اجازه پرداختها و پاداشهای کریپتویی را نیز می دهد. Memo.cash و استیم (steem) از این گونه پلتفرمها هستند.
متاسفانه بلاکچین ها برای ذخیره دادههای انبوه مقیاس پذیر نیستند و در نتیجه، برخی از این رسانههای اجتماعی ادغام شده با بلاک چین، متکی بر سیستمهای دیگری هستند. این گونه شبکه های اجتماعی می توانند از بیت تورنت (BitTorrent) استفاده کنند. Twister یکی از شبکه های اجتماعی است که متکی بر بلاکچین بیت کوین و بیت تورنت است.
این نوع پلتفرمها تا حدودی متمرکز هستند و میتوانند در بعضی موارد اقدام به سانسور اطلاعات کنند.
۳- تراکنش های غیر متمرکز
بسیاری از شبکه های اجتماعی جدید، پرداختیهای ارز دیجیتال را در خود ادغام میکنند و در نتیجه کاربرانی که تحریم نشدهاند اما نمیتوانند پول دریافت کنند، به راحتی قادر به دریافت ارز های دیجیتال خواهند بود. البته مسائل مربوط به احراز هویت و غیره در این میان مطرح خواهد بود.
به عنوان مثال، پلتفرم های وبلاگ نویسی Minds و Publish0x، دارای کنترل بر روی محتوا هستند اما توکن های ERC-۲۰ را که مبتنی بر اتریوم است، پرداخت می کنند. Coil نیز به شیوهای مشابه عمل می کند اما ریپل (XRP) پرداخت می کند.
همچنین میتوان پاداش های کریپتویی را از طریق یک افزونه مرورگر با رسانه های اجتماعی ادغام کرد. مرورگر بریو (Brave) به عنوان مثال، همین کار را کرده است و اگرچه برداشت از این مرورگر نیاز به احراز هویت دارد اما بت (BAT) را می توان آزادانه در اکوسیستم بریو انتقال داد.
۴- شبکه های اجتماعی متحد
بعضی از رسانه های اجتماعی غیرمتمرکز متکی بر بلاکچین نیستند. Mastodon که شبیه توییتر است و Peertube که یک وبسایت ویدیویی است، به این شیوه عمل میکنند. آنها به کاربران اجازه میدهند که نمونههای خود را ایجاد کنند و این نمونهها توسط سرورهایی مدیریت میشوند که تنها دادههای خود را ذخیره میکنند.
این مسئله منجر به ایجاد یک سیستم پیچیده سیاسی می شود. Mastodon حال به عنوان جناح چپ شهرت پیدا کرده است و Gab که به عنوان جناح راست شهرت پیدا کرده است، تصمیم پیوستن به Mastodon را دارد؛ در حالی که Mastodon نمیتواند از این امر جلوگیری کند. تنها کاری که Mastodon میتواند انجام دهد، این است که از Gab انتقاد کند و کاربران خود را تشویق به بلاک کردن آن کند.
Mastodon و دیگر برنامههای Fediverse بر روی پروتکلی اجرا میشوند که به پلتفرمهای عضو اجازه ارتباط با یکدیگر را میدهد. بعضی ابراز داشتهاند که طرحهای توییتر برای ایجاد یک پروتکل رسانه های اجتماعی غیرمتمرکز بسیار شبیه به این پروتکل است. استانداردهای مرتبط دیگری مانند OStatus نیز موجود هستند.
۵- رسانه های اجتماعی خود مدیریتی
برخی از شبکه های اجتماعی غیرمتمرکز بسیار ساده هستند و آنها را میتوان تنها توسط یک کاربر اداره کرد. پروژه هایی مانند Ethertweet و Newebe از این جمله هستند. همچنین برای یک کاربر ممکن است که یک نمونه Fediverse ایجاد کند، بنابراین پلتفرم های متحد هم میتوانند در این طبقه قرار بگیرند.
این نوع شبکه های اجتماعی بیشترین کنترل را به افراد میدهند. آنها غیر قابل سانسور هستند و هیچ شرایط و ضوابطی برای استفاده ندارند. یکی از جنبههای منفی این نوع شبکهها این است که تنظیم آنها سخت است و در نتیجه کاربران کمی در آنها شرکت میکنند و شبکه های کوچکی تشکیل میشوند.
رقابت موجود در عرصه شبکه های اجتماعی
هر کدام از رسانه های اجتماعی غیرمتمرکز دارای مزیتهای خاص خود هستند. شبکه های مبتنی بر بلاکچین، راه حلی برای تحریمها و حذف محتوا فراهم میکنند؛ در حالی که پرداختهای کریپتویی نیز راه حلی برای پرداخت ایجاد میکنند. شبکه های اجتماعی خود مدیریتی نیز کنترل را به افراد و جامعه ها برمیگردانند.
متاسفانه رایج شدن و پذیرش عام این پلتفرمهای جایگزین بسیار دشوار است. پلتفرمهایی شبیه توییتر که برای بحث طراحی شدهاند، نیاز به کاربران زیادی دارند. پلتفرمهای ویدیویی به اندازه دسته قبل به کاربر نیاز ندارند، زیرا بیشتر برای ذخیره محتوا مورد استفاده قرار میگیرند.
اعداد و ارقام به نفع پلتفرمهای سنتی است. فیسبوک و یوتیوب حدود دو میلیارد کاربر فعال در ماه دارند. توییتر حدود ۳۳۰ میلیون کاربر فعال در ماه دارد. Mastodon که احتمالا مشهورترین شبکه اجتماعی غیرمتمرکز است، تنها ۱.۳ میلیون کاربر فعال دارد. به طور خلاصه میتوان گفت که پلتفرمهای جایگزین در اول راه هستند و مسیری طولانی را باید طی کنند. نظر شما چیست؟ آیا رسانه های اجتماعی غیرمتمرکز جایگزین رسانه های متمرکز میشوند و آزادی و دموکراسی را برای ما به ارمغان میآورند؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.