
شاید تعجب کنید و با بیباوری بگویید ارزهای دیجیتال قبل از بیت کوین؟! بله درست است! اما اشتباه برداشت نکنید. بیت کوین اولین ارز مبتنی بر بلاک چین است؛ اما اولین پول کاملا دیجیتال نیست.
پول دیجیتال تاریخ پر فراز و نشیبی دارد. عدم تناسبها و ناکارآمدی ارزهای دیجیتالی که ایجاد میشدند، تبدیل به درسهایی برای ساتوشی ناکاموتوی مرموز شدند.
Milton Friedman روزی گفت:
چیزی که ما هنوز فاقد آن هستیم و به زودی توسعه پیدا خواهد کرد، یک پول نقد الکترونیکی قابل اعتماد است. روشی که توسط آن پول از شخصی به شخص دیگر در اینترنت انتقال یابد، بدون این که نیاز باشد طرفین همدیگر را بشناسند.
نخستین شخصی که پول دیجیتال را تعریف کرد
David Chaum یک دانشجوی ۲۸ ساله دکترای علوم کامپیوتر از دانشگاه Berkeley کالیفورنیا بود که در سال ۱۹۸۳ یک رساله علمی را منتشر کرد.
او اولین نفری است که پول دیجیتال را توصیف میکند. Chaum اهل یک خانواده ثروتمند آمریکایی است. او ریاضیدانی برجسته است و به عنوان رئیس دپارتمان رمزنگاری موسسه ریاضیات آمستردام منصوب شده است.
در رساله خود، او عامل تمایز پول دیجیتال از پرداختیهای کارت اعتباری را ناشناسی میداند؛ کاربران، پول دیجیتال را از بانکهایشان دریافت میکنند و سپس این پول ناشناس میشود. این باعث میشود که بانکها بدانند که هر کسی چه مقدار پول مبادله کرده است، اما بانکها نخواهند دانست که افراد این پولها را برای چه چیزی مورد استفاده قرار دادهاند.
چگونه بدون بلاک چین، ارز دیجیتال ساخته میشود؟
Chaum از رمزنگاری برای ایجاد یک امضای دیجیتال کورکورانه استفاده میکند که به وسیله آن پول را ناشناس سازد.
مثالی در این زمینه، این امضا را به بهترین شیوه توضیح میدهد. همه ما در مورد رای پستی می دانیم، که توسط آن دیگر مجبور نیستیم در روز رایگیری به محل رایگیری برویم. در مورد کارت انتخابات، مسئول حوزه انتخابی باید تایید کند که شخص درست برگه رایگیری را به صندوق وارد کرده است و از آن مهمتر، این کار را فقط یک بار انجام داده است. همزمان این مسئول نباید بداند که فرد مورد نظر برای چه کسی رای میدهد.
بنابراین در اینجا قضیه تایید فرآیند بدون دانستن محتوای آن است. رایدهنده ورقه رای را پر میکند، آن را در پاکت نامه میگذارد و مهر میکند. مسئول حوزه انتخاباتی پاکت نامه را دریافت میکند و لیست افراد واجد شرایط رای دادن را بررسی میکند تا ببیند که آیا این فرآیند درست انجام شده است یا خیر. سپس این مطلب را بر روی پاکت نامه نشان داده و نقش میکند.
بنا به لیست رای، این فرد به درستی رای داده است. بر روی پاکت نامه تنها یک رای درست وجود دارد و ارتباطی با شخص رایدهنده دیده نمیشود؛ بنابراین این پاکت نامه کورکورانه است و امضای نوشته شده بر روی پاکت نامه متعلق به مسئول انتخاباتی است.
در پول دیجیتال Chaum، ما مسئول رایگیری را با بانک جایگزین کردیم و کارت رای را نیز با مقدار پول جایگزین نمودیم. کاربر پول دیجیتال را از بانک میخرد و بانک آن را تایید میکند. سپس هر واحد پول یا به عبارتی هر کوین در داخل یک پاکت نامه مجازی قرار داده میشود و ناشناس میگردد. کاربر سپس میتواند به اجرای تراکنشها بپردازد. بانک از روی امضای آن میداند که این یک واحد پول دیجیتال واقعی است ولی نمیداند که چه کسی از آن استفاده میکند؛ این باعث میشود که پول دیجیتال ناشناس شود.
اختراع پول مجازی Digicash سالها قبل از بیت کوین
David Chaum یک شرکت را در سال ۱۹۸۳ بنیانگذاری کرد و پول مجازی DigiCash را اختراع کرد. این پول، پرداختیهای راحت و ایمن کالاها و خدمات را بر روی اینترنت ممکن میساخت و به این ترتیب، DigiCash از کارتهای اعتباری متمایز میگردید که این کارتها حتی امروز هم استفاده از آنها ایمن نیست.
این پول، خیلی زودتر از موعد اختراع شد؛ زیرا هنوز باید ۱۰ سال دیگر هم میگذشت تا بانکها و مشتریان DigiCash را قبول میکردند. برای این که پول دیجیتالی کار کند، نیازمند تقاضا به شیوه تجارت الکترونیک مانند ترید آنلاین است که این امر در نیمه دوم دهه نود شروع شد.
حتی پس از آن نیز DigiCash اوضاع سختی پیدا کرد. یک مقاله Forbes این قضیه را به این شکل خلاصه میکند:
ایده ای زیبا برای یک جهان جدید زیبا با تنها یک مشکل و آن هم این که کسی آن را نمیخواهد. نه بانکها و نه دلالها و مهمتر از همه مشتریان هم آن را نمیخواهند. تجارت الکترونیک در حال شکوفایی است؛ اما ظاهرا مشتریان مستر کارت و ویزا کارت را ترجیح میدهند.
ارزهای دیجیتالی مانند DigiCash همان مشکلی را دارند که تقریبا هر نوع توسعه فناوری در ابتدا با آن مواجه است.
این فناوریها راه حلی را برای مشکلی نشان میدهند که هنوز کاربران با آن مواجه نیستند. مزیت DigiCash ناشناس بودن است، اما مشتریان تنها میخواهند که به راحتی به خرید آنلاین بپردازند. البته آنها کارت اعتباری را ترجیح میدهند، زیرا سالهاست که آن را میشناسند.
Chaum مصیبت پیشگام بودن را تجربه میکند، اما بیکفایتی هم به آن اضافه میشود. مجله هلندی Next!3 در سال ۱۹۹۹ به اعتبار او لطمه وارد میکند و میگوید که همه رمزنگاران به پارانویا مبتلا هستند و David Chaum هم یک رمزنگار عالی است؛ شرکت او بیشتر شبیه یک موسسه روانکاوی است تا یک شرکت فنی. او ماهها برای توافق با بانک Dutch ING مذاکره میکند و در روز امضای گروهی قرارداد با یک نه بزرگ مواجه میشود.
Raymond Stofberg مدیر مالی DigiCash تا سال ۱۹۹۶ میگوید:
او چنان به پارانویا مبتلا بود که همیشه فکر میکرد مشکلی وجود دارد. هشت نفر از افراد ING از جمله مدیر عامل و David نمیخواستند آن را امضا کنند.
بیل گیتس میخواهد DigiCash را به هر نصب ویندوز ۹۵ وارد کند؛ اما این پیشنهاد ۱۰۰ میلیون دلاری مایکروسافت کافی نیست؛ پس بیل گیتس نیز همانند مهمترین مرورگر اینترنتی Netscape، کنار میکشد.
مدیران Chaum شورش میکنند و از او تقاضا میکنند که از مقام مدیر عاملی استعفا دهد. او درخواست آنها را میپذیرد و دو تا از این افراد متمرد را به عنوان مدیر عاملان جدید منصوب میکند. او بازنشسته میشود و مدت کوتاهی بعد از آن، نزاع و درگیری بین افراد متمرد در میگیرد و اکثر آنها شرکت را ترک میکنند.
شکست DigiCash
اما علیرغم این شرایط پر هرج و مرج، سرمایهگذاران باز به محصول این شرکت باور دارند. سرانجام مشتریان در صف مقدم DigiCash قرار میگیرند. اگرچه تجارت الکترونیک در حال رشد در سراسر جهان است، مشتریان به سمت DigiCash نمیروند؛ بعضی باور نمیکنند که کارتهای اعتباری ایمن نباشند و دیگران هم متقاعد نشدهاند که این نوع پول جدید امنتر است.
در نهایت در سال ۱۹۹۹ این شرکت ورشکست میشود و پروژه پول دیجیتال DigiCash شکست میخورد. شکست DigiCash ضعفهایی را افشا میکند که برای پروژههای بعدی درس عبرت میشود.
Chaum از طرفداران حق اختراع و کپی رایت بود. این برای Chaum خوب بود، اما برای آوردن این فناوری به میان مردم مناسب عمل نکرد.
هشت سال بعد، بیت کوین به صورت متن باز ایجاد میشود. مخترع بیت کوین این فناوری را به کل جهان میبخشد، که از یک طرف، رقابتی به شیوه ارزهای مشابه زیادی ایجاد میکند و همچنین علاقه و دانش در مورد این فناوری را نیز افزایش میدهد.
DigiCash به David Chaum وابسته بود. خطاهای او در کل این ارز دیجیتال انعکاس یافته بود. مجموعه این اشتباهها باعث شد که محصول Chaum از میان برود و جا برای تلاش بعدی باز شود.
E-gold: مرگ پیشتازان در تنهایی
در سال ۱۹۹۶ نه پی پال و نه بیت کوین وجود نداشتند و خرید آنلاین هنوز زیاد رواج پیدا نکرده بود. اما به مرور زمان آنها نیز تغییر کردند.
بعد از DigiCash، نفر بعدی باید به تلاش برای شکوفایی تجارت الکترونیک ادامه دهد. سرطانشناسی به نام Douglas Jackson همراه با وکیلی به نام Barry Downey این نقش را میپذیرند؛ ایده آنها این است که سکههای طلا را در یک جعبه امن در Melbourne فلوریدا بگذارند، سپس وبسایتی ایجاد کنند که سهمهای دیجیتالی از این سکههای طلا را در آن بفروشند. این سهام به ارز جدیدی به نام E-gold نامگذاری شد.
چهار سال بعد، E-gold رکوردشکنی میکند و اولین سیستم پرداخت دیجیتالی میشود که توسط حداقل یک میلیون نفر مورد استفاده قرار میگیرد. اولین سرویس پرداخت کارت غیراعتباری که میتواند با فروشگاههای آنلاین ادغام شود و بنابراین تجارت الکترونیک خالص را مقدور میسازد. معاملهگران این فلز گرانبها، ابتدا از آن استفاده میکنند و سپس تریدرهای آنلاین، حراجیها، قمارخانهها و سازمانهای سیاسی و غیرانتفاعی آن را مورد استفاده قرار میدهند.
از آنجا که E-Gold قابل تقسیم به یک هزارم گرم طلا بود، Jackson و Downey اولین سیستم ریز پرداخت عملکردی را ایجاد کردند؛ شما میتوانستید با استفاده از این سیستم برای وبلاگنویس مورد علاقه خود ۱۰ سنت طلا به عنوان تشکر ارسال کنید؛ کاری که هنوز هم توسط کارت اعتباری و پی پال تا به امروز امکانپذیر نبوده است؛ زیرا هزینه تراکنشها بسیار بالاست.
در همین حین، شرکتهای دیگر به سرعت وارد این فضا شدند و به عنوان مثال خدمات مبادله به ارزهای کشورهای دیگر را برای e-gold ارائه دادند.
E-Gold در اوج خود دارای حجم بازار دو میلیارد دلار بود؛ اما محبوبیت آن در میان هکرها هم افزایش پیدا میکرد. سیستمهای مرکزی e-gold به اندازه کافی ایمن نبودند و هک میشدند. کاربران همچنین توسط ویندوز و اینترنت اکسپلورر ناامن آن زمان، محافظت نمیشدند. در نتیجه بسیاری از مشتریان پول خود را از دست میدادند.
متصدیان در حال چارهاندیشی برای این مشکلات بودند؛ اما در برابر مقامات ایالات متحده هیچ شانسی نداشتند، حتی وقتی که بر طبق قانون هم رفتار میکردند.
در ابتدا، یکی از رقبا درخواست مجوز مبادله پول میکند. این تقاضا با این عنوان رد میشود که “برای این کار به پروانه نیاز نیست زیرا نه طلا و نه طلای مجازی پول نیستند.“
متصدیان e-gold از مقامات مالیاتی تقاضا میکنند که بررسی کنند که آیا مدل تجاری آنها نوعی انتقال قانونی پول هست یا نه. مقامات تایید میکنند که چنین کاری انتقال پول نیست و نیاز به مجوز ندارد. عالی است؛ اما در نهایت شرایط طور دیگری رقم میخورد.
بعد از ۹ سپتامبر ۲۰۰۱، قانون پاتریوت توسط ایالات متحده معرفی میشود و اجازه خصوصی ماندن بسیاری از حقوق شهروندی را نمیدهد. ایالات متحده که به اصطلاح سرزمین تجارت آزاد نامیده میشود، قانون انتقال پول را تغییر میدهد و Jackson و Downey را به دست عدالت میسپارد زیرا مجوز ندارند.
مقامات مالیاتی ذخیرههای طلا را مصادره میکنند و اکثر کاربران پلتفرم e-gold را ترک میکنند. Douglas Jackson پیشنهاد پیگرد قانونی را میپذیرد که به موجب آن، او باید طبق روال جاری، درخواست تقصیر برای پولشویی را بدهد، سپس باید تقاضای مجوز کند و همه چیز به خوبی تمام خواهد شد.
در سال ۲۰۰۸، Douglas Jackson به ۳۰۰ ساعت خدمات اجتماعی و پرداخت جریمه ۲۰۰ دلار متهم میشود. او تلاش میکند که مجوز بگیرد اما در کمال ناباوری درخواست او رد میشود. دلیل این امر چنین اعلام میشود که به مجرمان، مجوز انتقال پول داده نمیشود.
داستان e-gold به پایان میرسد و Jackson تباه میشود. آنهایی که میخواهند به دنباله رویی از e-gold بپردازند، درسهای زیادی یاد میگیرند:
- مدیریت متمرکز آسیب پذیر است و مستعد حضور هکر هاست.
- مدیریت مرکزی، ایمنتر از یک بانک یا شرکت کارت اعتباری نیست.
- یک سیستم پولی بر اساس طلا، منجر به تهدید حکومتی خواهد شد.
- شرکتی که در یک کشور خاص سکونت دارد، ممکن است در کنترل حکومت آن کشور باشد و به راحتی با قضایایی مانند تغییر قوانین مواجه شود.
- بنیانگذارانی که اشخاص حقیقی باشند، با مانع دستگیری توسط پلیس مواجه هستند.
شخص و یا اشخاصی که در زیر نام ساتوشی ناکاموتو پنهان شدند نیز از این ماجرا درس گرفتند؛ بعد از ۱۲ سال، اختراع آنها یعنی بیت کوین دارای حجم بازار ۱۶۸ میلیارد دلار است. آنها نکات ذکر شده در این مقاله را حل کردهاند. از آنجا که بیت کوین جانشین مستقیم DigiCash و e-gold است، این ماجرا را در اینجا با صحبت از اختراع بیت کوین میبندیم.
تولد بیت کوین
عموم مردم در ۳۱ اکتبر ۲۰۰۸ و در ساعت ۸:۱۰ به وقت اروپای مرکزی، در مورد بیت کوین میشنوند؛ اگرچه به کار بردن واژه عموم مردم در اینجا کمی اغراق است.
وبسایت metzdown.com دارای یک لیست پُستی است که هر فردی که آدرس ایمیلش را وارد کند، قادر به مبادله اطلاعات در زمینه رمزنگاری خواهد بود. منظور از عموم در اینجا چند هزار نفر افراد ماهر در کامپیوتر است.
ساتوشی ناکاموتو ایمیل کوتاهی به این لیست پُستی میفرستد که به صورت زیر شروع میشود:
من در حال کار بر روی یک سیستم پول نقد الکترونیک جدید بودهام که کاملا همتا به همتاست و پای هیچ شخص ثالثی در میان نیست. یک نسخه کاملا همتا به همتا از پول نقد الکترونیک که اجازه میدهد پرداختیهای آنلاین مستقیما از یک شخص به شخص دیگری فرستاده شوند و در این میان نیازی به گذر از یک موسسه مالی نباشد. امضاهای دیجیتال بخشی از راه حل را فراهم میکنند؛ اما منفعت اصلی در صورت نیاز به شخص قابل اعتماد برای جلوگیری از خرج کردن دوباره از میان میرود. ما راه حلی را برای مشکل دو بار خرج کردن با استفاده از شبکه همتا به همتا پیشنهاد میدهیم.
به دنبال این ایمیل، توضیحات بیشتری در این زمینه مطرح شد و لینک دانلود یک وایت پیپر گذاشته شد که یک مقاله توضیح فنی بود. این وایت پیپر یک مقاله ۹ صفحهای بود و توصیف میکرد که:
- چگونه تراکنشهای پول دیجیتال پردازش میشوند.
- چگونه توالی تراکنشها با استفاده از مهر دادههای دیجیتال تعیین میشود.
- چگونه دفتر کل توزیع شده با استفاده از به اصطلاح مفهوم گواه اثبات کار تطبیق داده میشود، به شیوهای که کلاهبرداری رخ ندهد.
- چگونه یک شبکه جهانی این تطبیق را ایجاد میکند.
- مالکان کامپیوترهای متصل شده، برای کارشان چگونه پاداش میگیرند.
- چگونه با وجود حفظ حریم خصوصی، هنوز هم سیستم شفاف میماند و چه کدی برای جلوگیری از حمله هکرها مورد استفاده قرار میگیرد.
همه عملکردهای اصلی که بیت کوین امروزه دارد، در این نه صفحه توصیف شده است.
پس این ساتوشی ناکاموتو کیست؟
وایت پیپر فوقالذکر، هیچ سوالی را بدون پاسخ نمیگذارد جز این سوال که ساتوشی ناکاموتو کیست؟
با جستجو در گوگل در سال ۲۰۰۸ مشخص نمیشد که ساتوشی کیست؛ دو ماه قبل از ایمیل ناکاموتو، دامنه Bitcoin.org ثبت شد و وایت پیپر برای دانلود موجود شد.
معمولا میتوان به جستجوی مالک دامنه در یک پایگاه داده ثبت بینالمللی whois.int پرداخت؛ اما Bitcoin.org از طریق سرویسی ثبت شده بود که هویت مالکان دامنه را افشا نمیکرد.
تنها چیزی که جامعه رمزنگاری تا به امروز پیدا کرده، این است که شخصی به نام ساتوشی ناکاموتو وجود خارجی ندارد؛ این یک نام مستعار است. آیا ناکاموتو مرد است یا زن؟ آیا ناکاموتو بیشتر از یک فرد است؟ حتی نمیتوان اصلیت ناکاموتو را نیز شناسایی کرد! آیا آنچنان که از نام او بر میآید، ژاپنی است؟
همزمان که بیت کوین در حال گسترش است، افراد کنجکاو به جستجوی خود در مورد مخترع یا مخترعین بیت کوین ادامه میدهند. بعضی به بررسی دادههای ایمیل در لیست پستی رمزنگاری میپردازند تا مشخص کنند که ناکاموتو چه زمانهایی با لیست تعامل داشته است.
این اوقات برای کشور ژاپن غیر منطقی است و بیشتر با ساحل شرقی ایالات متحده و یا همچنین بریتانیای کبیر تناسب دارد؛ این، افسانهای است که ساتوشی خودش رقم زد.
ناکاموتو ادعا میکند که او در ۵ آپریل سال ۱۹۷۵ متولد شده است. اما در ۵ آپریل ۱۹۳۳ رئیس جمهور وقت ایالات متحده Roosevelt قانون مخصوصی را امضا کرد که احتکار طلا را ممنوع میکرد؛ ۱۹۷۵ سالی است که ایالات متحده آخرین ارتباط بین دلار و طلا را بست. بعضی دیگر نام او را بر اساس ترکیبی از شرکتهای فنی سامسونگ، توشیبا، ناکایاما و موتورولا تحلیل میکنند.
زبان وایت پیپر او از لحاظ زبانشناسی تحلیل شده است. بخشی از آن به انگلیسی آمریکایی و بخشی دیگر به انگلیسی بریتانیایی نوشته شده است. حتی برنامه نویسانی که درگیر توسعه نرم افزار بیت کوین در مراحل اولیه بودهاند، چیز زیادی برای گفتن ندارند. Jeff Garzik میگوید:
او دانشمندی بود که ما سوالاتمان را در مورد سیستم از او میپرسیدیم؛ اما او واقعا از اقدامات برنامه نویسی استاندارد تبعیت نمیکرد.
Lazlo Haynecz نیز چنین گزارش میدهد:
من با هر کسی که ساتوشی باشد، ایمیل مبادله کردهام و همیشه در نهایت به این نتیجه رسیدهام که او یک شخص واقعی نیست.
۱۰۰۰۰۰۰ بیت کوین
اما میتوان پذیرفت که ساتوشی با این اختراع خود ثروتمند شده است. یک طرفدار کریپتو به نام Sergio Lerner، هر تراکنش خاص را از روز اول مورد پیگیری قرار میدهد و فرآیندی را برای تعیین اکانت اولیه هر بیت کوین تعیین میکند؛ تا آگوست سال ۲۰۱۸ هنوز یک میلیون بیت کوین وجود داشتند که هرگز انتقال داده نشده بودند. به احتمال زیاد این بیت کوینها متعلق به ساتوشی است.
اما ما تاریخ زیادی را از قلم میاندازیم. در سال ۲۰۰۸، سه ماه طول کشید تا نسخه ۰.۱ بیت کوین بعد از انتشار وایت پیپر بیرون داده شود؛ این یعنی کامپیوترهایی برای دفتر کل غیرمتمرکز، باید به این نرم افزار مجهز میشدند. توسعهدهندگان از نرم افزار ۱۱ نتیجه گرفتند که بیت کوین توسط یک فرد تحصیل کرده نوشته شده که برنامهنویس تعلیم دیده نبوده؛ بلکه دانش تئوری زیادی داشته است.
در ۳ ژانویه ۲۰۰۹، اولین ۵۰ بیت کوین تولید شدند و سه روز بعد اولین تراکنش بین ساتوشی و Hal Finney، توسعه دهنده و فعال رمزنگاری انجام شد. جهان متوجه این فرآیند بیسابقه نشد؛ مشتاقان سالها بعد با ردیابی دفتر کل توزیع شده شفاف به تحقیق در مورد تراکنشهای ابتدایی میپردازند. شما نمیتوانید نام مشارکت کنندگان را بخوانید؛ بلکه تنها قادر به خواندن آدرسهای درگیر هستید.
در اکتبر همان سال، یک نرخ مبادله اولیه موجود بود. هر فردی میتوانست در برابر یک دلار آمریکا، ۱۳۰۹ بیت کوین دریافت کند. این قیمت از هزینه تامین قدرت یک کامپیوتر بیت کوین محاسبه میشد.
در سالهای بعد، بیت کوین بهتر شناخته شد؛ همینطور که مردم بیشتری این ارز عجیب را میخرند، قیمت آن نیز افزایش مییابد. در نهایت، خرید بیت کوین تنها وقتی امکانپذیر خواهد بود که شخص دیگری بخواهد آن را بفروشد. بنابراین یک خریدار همواره باید قیمت بالاتری از آخرین قیمت معامله شده ارائه دهد. اگر افراد بیشتری اقدام به خرید بیت کوین کنند، قیمت آن نیز افزایش بیشتری پیدا میکند.
آخرین به روز رسانی: ۱۳۹۹/۴/۵