یک ضربالمثل قدیمی هست که میگوید: «زمین بخر، مانند آن دیگر ساخته نمیشود.» اما وقتی از خرید زمینهای مجازی صحبت میکنیم، این ضربالمثل درست نیست. پل برودی (Paul Brody)، نویسنده سایت کوین دسک میگوید که ارزش ایجاد شده با املاک مجازی و توکنهای بیهمتا (NFT) مانند دنیای فیزیکی، واقعی نیست. چون کمیابی در متاورس اختیاری و ساختگی است. کمی گیجکننده بهنظر میرسد. اما فکر کردن به این موضوع، پیامدهای مهمی در نحوه تفکر شما در مورد آینده NFTها و ارزهای دیجیتال خواهد داشت. در ادامه نظر شخصی پل برودی که در آن به بررسی اهمیت کمیابی در متاورس و مقایسه آن با دنیای واقعی پرداخته است را بررسی میکنیم. با میهن بلاکچین همراه باشید.
مقایسه اهمیت کمیابی در متاورس و دنیای واقعی
ارزش داراییهای کمیاب در دنیای واقعی مانند املاک و مستغلات، در طول زمان رو به افزایش است که این افزایش ناشی از فرصتها و محدودیتها است. املاک و مستغلات زمانی ارزشمندتر میشوند که در مجاورت زیرساختها، خدمات و مردم باشند.
در شهرها و مراکز صنعتی، با توجه به کارایی و قدرت مجاورت، املاک و مستغلات قیمت بالاتری دارند. سرمایهگذاران نیز با افزایش تراکم و ساخت ساختمانهای بلند، هزینه بالاتر زمین در این مناطق را متعادل میکنند. اما محدودیتهایی هم وجود دارد؛ ساختمانهای بلند پرهزینه هستند و تعداد زیاد آنها باعث ترافیک و ازدحام میشود، در نتیجه در شهرها تعداد ساختمانهای بلند محدود میشود.
در دنیای بلاک چین و اکوسیستمهای دیجیتال، در برخی از سیستمها کمبودهایی به دلیل محدودیتهای واقعی وجود دارد. به عنوان مثال قیمت گس (Gas Price) اتریوم به دلیل ظرفیت محدود شبکه در پردازش تراکنشها افزایش مییابد. البته با رشد راهکارهای لایه ۲ (Layer 2) و رولآپها (Roll-ups) احتمالا شاهد کاهش قیمت گس اتریوم و محدودیتها خواهیم بود.
کمیابی ساختگی چه مشکلی را حل میکند؟
سوال اصلی اینجاست که کمیابی ساختگی، مانند محدود کردن عرضه زمین مجازی، چه مشکلی را حل میکند؟ آیا ما ازدحام مجازی را محدود میکنیم؟ آیا مدارس مجازی دانشآموزان زیادی دارند؟ هیچکدام از این موارد وجود ندارد. پس اهمیت کمیابی در متاورس چیست؟ از آنجا که کمیابی موجود در اینجا دلبخواهی و مصنوعی است، پل برودی استدلال میکند که ارزش ایجاد شده ناشی از کمیابی در متاورس، با دنیای واقعی یکسان نیست. خریداران و سرمایه گذاران نمیتوانند تصور کنند که رفتار قیمتی لند مجازی مانند زمین واقعی باشد.
برودی نمیگوید که کمیابی ساختگی ارزشی ندارد. انحصار اغلب نوعی احساس ارزش ایجاد میکند. گاهی اوقات داشتن جامعهای از افراد همفکر که میتوانند به خوبی با هم کار کنند، ارزشمند است.
بازی زندگی دوم (Second Life) یکی از این موارد است. اکوسیستم مجازی بیش از یک دهه است که وجود داشته است. اگرچه هیاهوی مطبوعاتی پیرامون آن مدتهاست گذشته است، شرکتهای فعال در این حوزه دارای طرفداران و پایگاه کاربران اختصاصی خودشان هستند که در دهه گذشته خرید و فروش زمین، مدیریت فضای مجازی و تجربیات بیزینسی را به طور مداوم انجام دادهاند. زندگی دوم در مقایسه با اکوسیستمهای بزرگ بازی بسیار کوچک است، اما یادآور قدرت پایدار جوامع آنلاین است.
دو مدل کمیابی متفاوت
این مثالها چه پیامدهایی برای اکوسیستمهای پررونق NFT و زمین مجازی دارند؟ اولا کمیابی باید یک مشکل واقعی را حل کند. ثانیا زمانی که آیتم مورد نظر واقعا کمیاب نیست، ارزش پیشنهادی آن به شکلی غیرمستقیم برای حل مشکلی دیگر به کار میرود: ایجاد مانعی بر سر راه ورود افراد، تا تنها کسانی که تعهد کافی دارند بتوانند به اجتماع افراد همفکر راه یابند.
تفاوتهای زیادی بین این دو نوع کمیابی وجود دارد؛ یک فوتبالیست مشهور تنها میتواند یک پیراهن داشته باشد که با آن گل پیروزی در یک بازی جام جهانی را به ثمر رسانده است. آن پیراهنهایی که در مسابقات پوشیده شدهاند، کاملا کمیاب هستند.
برای آیتمهای مجازی، یک تیم میتواند برای جشن گرفتن جنبههای مختلف مسابقه، تعداد نامحدودی توکنهای بیهمتا که عنوان Limited Edition (نسخه محدود) دارند را ایجاد کند و آنها را به طرفداران بفروشد. وسوسه کسب درآمد حداکثری از پایگاه هواداران، هرگز از بین نخواهد رفت. البته یک باشگاه واقعا منضبط میتواند تعداد توکنها را محدود نگه دارد.
نتیجه این استدلال برای آن دسته از اکوسیستمهای کمیابمحور که بیشترین احتمال موفقیت را دارند، این است:
داشتن تعداد بسیار زیادی از کامیونیتیهای کوچک با داراییهای کمقیمت، بهجای داشتن تعداد کمی از جوامع بزرگ با داراییهای گرانقیمت.
همچنین میتوان گفت که قیمت داراییهای کمیاب مصنوعی، احتمالا به گونهای متفاوت با داراییهای کمیاب واقعی رفتار میکند. برای داراییهای کمیاب واقعی، قیمتها احتمالا توسط مکانیسم بازار و تحت تاثیر ارزش دسترسی تعیین میشوند. برای داراییهای کمیاب مصنوعی، قیمتها ممکن است محدود باشد؛ زیرا داراییهای کمیاب میتوانند عرضه نامحدودی داشته باشند.
مثالی برای درک بهتر کمیابی واقعی و ساختگی
بیایید یک مثال ساده بزنیم. دنیایی را تصور کنید که در آن حدود یک میلیون باغبان حضور دارند. در یک پلتفرم سرزمین مجازی یا توکنهای عضویت NFT که فقط ۱۰۰هزار نفر میتوانند آنها را داشته باشند، باغبانهای زیادی بیکار میمانند. همین عامل به راحتی میتواند تقاضای کافی برای بالا بردن قیمت توکنهای عضویت را ایجاد کند؛ اما افراد زیاد دیگری نیز وجود دارند که به باغبانی اهمیت داده و از جامعه باغبانها حمایت کنند. از آنجایی که هیچ محدودیت واقعی برای راهاندازی این انجمنها وجود ندارد، این احتمال وجود دارد که ما به زودی با بسیاری از جوامع مختلف باغبانی روبرو شویم.
هرکسی که به انجام حتی یک سرمایهگذاری کوچک اهمیت میدهد، احتمالا جایی در یکی از این جوامع پیدا میکند. در نهایت، برخی از جوامع ممکن است انحصاریتر و گرانتر از سایرین باشند. اما دامنه انتخابها و سادگی ایجاد جوامع جدید، به عنوان یک مانع در برابر رشد قیمت اکثر توکنهای عضویت عمل میکند. در یک بازار واقعا آزاد، اگر عرضه بینهایت باشد، قیمت تسویه بازار (Market Clearing Price) همیشه صفر است. قیمت تسویه بازار یا قیمت تعادلی، قیمتی است که در آن مقدار تقاضا برای کالا با مقدار عرضه آن مساوی است.
دلیل این امر نیز به قانون عرضه و تقاضا برمیگردد، که یک رابطه اقتصادی بین فروشندگان و خریداران کالاهای مختلف است. طبق این قانون ارزش یک کالا، به میزان در دسترس بودن آن و تقاضای خریداران بستگی دارد. حال اگر دسترسی به یک کالا خیلی راحت باشد، عرضه آن زیاد خواهد شد؛ در نتیجه خریداران دیگر حاضر نیستند مبلغ بالایی برای آن پرداخت کنند. عرضه بینهایت، ارزش یک کالا را به صفر میرساند.
این موضوع خیلی ساده نیست؛ زیرا هیچ محدودیت واقعی برای عرضه در دنیای مجازی وجود ندارد. همیشه ترکیبی از فشار نزولی و صعودی بر قیمتها وجود خواهد داشت؛ فشار نزولی بر قیمت به دلیل عرضه نامحدود و فشار صعودی بر قیمت، به دلیل ماهیت کالاهای وبلن (Veblen goods) است؛ کالاهای لوکسی که بهعنوان نماد کیفیت بالا و ثروت شناخته میشوند، در واقع با افزایش قیمت این کالاها تقاضا برای خرید آنها افزایش پیدا میکند.
توکنهای بیهمتا تغییر زیادی ایجاد نمیکنند
به نظر نمیرسد وضعیت نهایی بسیاری از جوامع آنلاین مختلف، که حول NFTها یا زمینهای مجازی ساخته شدهاند، با نحوه عملکرد اینترنت فعلی تفاوت چندانی داشته باشد. ما میلیونها وبسایت و کامیونیتی آنلاین داریم. بسیاری از آنها از هزینه عضویت یا ابزارهای دیگر مانند معیارهای مشارکت، برای مرتبسازی و فیلتر کردن مشارکتکنندگان واقعی از دیگران استفاده میکنند. آیا توکنهای بیهمتا این مسئله را بهتر از هر یک از این روشهای گفتهشده حل میکنند؟ برودی متقاعد نشده است که این اتفاق میافتد.
جمعبندی
تکنولوژي بلاکچین برخی از مشکلات خاص را به خوبی حل میکند؛ مانند پردازش تراکنشها بدون واسطه متمرکز، تخصیص و ردیابی منابع کمیاب به شیوهای بسیار کارآمد و شفاف. با این وجود، عضویت در یک جامعه بسیار بزرگتر از یک تراکنش است و در بیشتر موارد، یک منبع واقعا کمیاب نیست. در حالی که هیچ دلیلی وجود ندارد که باور کنیم سیستمهای مبتنی بر بلاک چین کار نمیکنند، اما به نظر نمیرسد بهترین راه موجود تاکنون باشند.
در این مقاله، به نظر شخصی پل برودی در مورد اهمیت کمیابی در متاورس و مقایسه آن با دنیای واقعی پرداخته شد. وی در مورد تصمیم شخصی خودش برای خرید زمین میگوید که ترجیح میدهد در دنیای واقعی این کار را انجام دهد. آیا شما با تحلیل پل برودی موافق هستید؟ نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید.