با توجه به اینکه قابلیت همکاری بین زنجیرهای از مقولههای داغ مطرح بین پلتفرمهای امروزی به حساب میآید بیایید فرض کنیم که شما وارد یک کافی شاپ شدهاید و میخواهید روز خود را با نوشیدن یک گرند کاپوچینو آغاز کنید. باریستا دست به کار میشود و قهوه شما را درست میکند و در همین هنگام شما در حالی که پشت میز خود نشستهاید، از پشت شیشه به پرندگانی که در حال آواز خواندن هستند خیره شدهاید.
دست خود را به داخل جیبتان میبرید و متوجه میشوید که کیف پول خود را در خانه جا گذاشتهاید. به اطراف نگاهی میکنید و علامتی را میبینید که روی آن نوشته شده: ارز دیجیتال پذیرفته میشود. همین نوشته آرامش خاطری را برای شما به همراه میآورد زیرا تلفن همراهی که در جیب خود دارید حاوی کیف پول اتریوم شما است.
حالا قهوه شما حاضر شده و باریستا نام شما را صدا میکند. شما گرند کاپوچینو خود را میگیرید و گوشی موبایل خود را برای اسکن کردن QR کد پشت کانتر از جیب خود درمیآورید تا هزینه قهوه را با استفاده از اتریوم پرداخت کنید.
در همین حال شما متوجه میشوید که این کافی شاپ تنها بیت کوین را در ازای وجه نقد قبول میکند و شما نمیتوانید با استفاده از اتریوم هزینه مورد نظر را پرداخت کنید. با این وجود شما تلاش میکنید تا شانس خود را امتحان کنید و کد را اسکن کرده و در نهایت تلاش شما با شکست روبه رو میشود.
این امر یکی از اصلیترین مشکلات موجود حال حاضر در اکوسیستم بلاک چین است و آن را عدم وجود قابلیت همکاری بین زنجیرهای مینامیم.
قابلیت همکاری بین زنجیرهای چیست؟
به بیان ساده میتوان گفت قابلیت همکاری بین زنجیرهای به معنای ارتباط متقابلی است که به دنبال آن، دو یا چند سیستم متفاوت میتوانند با یکدیگر ارتباط داشته باشند و یا با هم تبادل ارزش کنند. در سیستم امور مالی سنتی اکثر زیرساختهای پرداختی به صورت متقابل با هم همکاری دارند.
در طی این روند شما میتوانید به سادگی و با استفاده از دبیت کارت و یا کارت اعتباری خود در قبال کالاهای خریداری شده و یا خدمات ارائه شده عملیات پرداخت را به انجام برسانید و اصلا مهم نیست که آن فروشگاه و یا ارائه کننده خدمات چه ارزی را قبول میکند. اگر شما در حال سفر کردن به بیرون مرزهای کشور هستید و کارت صادر شده از بانک خود را به همراه دارید از این موضوع مطمئنید که در هر کجایی که هستید صرف نظر از ارز بومی رایج، کارت شما مورد قبول است. میتوان نام کل این ماجرا را قابلیت همکاری بین زنجیرهای نامید.
در فضای بلاک چین، قابلیت همکاری بین به موقعیتی میگوییم که در طی روند آن دو و یا چند سیستم مبتنی بر بلاک چین میتوانند با یکدیگر ارتباط داشته باشند و یا تبادل ارزش با هم داشته باشند. حالا بیایید به مقوله کافی شاپی که مطرح کردیم بازگردیم. شما باید قادر به انجام عملیات پرداخت با استفاده از اتریوم باشید صرف نظر از اینکه ارائه کننده خدمات، تنها بیت کوین قبول میکند و همین امر باید در محیط غیرمتمرکز نیز صادق باشد. با این حال، متاسفانه هنوز هم این بستر فراهم نیست.
درست همانند مقوله اینترنت، شما با مجموعه خدمات وب مواجه هستید که یک API به شما ارائه میکند و از طریق آن شما میتوانید با ارائه دهنده خدمات وب مورد نظر خود در ارتباط باشید. این API مثل یک لایه ارتباطی بین خدمات وب و تمامی خدمات خارجی مبتنی بر وب عمل میکند. متاسفانه امروزه ما چنین پروتکلهای خدمات بین زنجیرهای ارتباطی را به صورت توسعه یافته در حوزه بلاک چین نداریم بنابراین شاهد ادامه فعالیت و وجود این بستر در سیلوها هستیم.
در همین حین شما میتوانید با بررسی نمودار بالا ببینید که این فضا در حال تحول است و بسیاری از پروتکلهای دیگر نیز به صورت مشابه در حال فعالیت در این حوزه هستند. اما در ابتدا بهتر است در مورد راه حلهایی بحث کنیم که در گذشته وجود داشتهاند و بنیان اصلی پلتفرمهای امروزی را در بخش قابلیت همکاری و ارتباطات بین زنجیرهای پایه ریزی کردهاند.
راه حلهای پیشین
برای رفع کردن مشکل موجود در زمینه قابلیت همکاری بین زنجیرهای، راه حلهای زیادی وجود دارند که دارای محدودیتها و ناکارمدیهای متفاوت هستند.
قابلیت همکاری متمرکز
بسیاری از راه حلهای متمرکز واسطه به شما این اجازه را میدهند تا بتوانید رمزارزهای خود را به سایر ارزها تبدیل کنید و عملیات پرداخت خود را در راستای خریداری کالا به انجام برسانید اما سوال اینجاست که چرا ما باید به یک واسطه متمرکز نیاز داشته باشیم؟
اگر در هر صورت ما مجبور به اعتماد کردن به یک واسطه متمرکز هستیم بهتر است تنها از کارت اعتباری و یا خدماتی مثل PayPal استفاده کنیم که بسیار کارآمدتر هستند و استفاده کردن از آنها نیز آسانتر است.
اکثریت این سیستمهای متمرکز دارای کیف پول نگهداری مربوط به خود نیز هستند. هنگامی که شما در این بستر با استفاده از یک ارز دیجیتال متفاوت خرید میکنید، این سیستم به سادگی یک عملیات مبادله اتمی را به انجام میرساند و یا طی یک فرایند مستقل مبتنی بر نرخ روز بازار تبادل را انجام میدهد.
این عملیات متمرکز در حقیقت هدف نهایی بلاک چین و غیرمتمرکز سازی را به شخصه از بین میبرد و یک راه حل دائمی به حساب نمیآید.
تبادلات اتمی (Atomic Swaps)
تبادلات اتمی یکی از انواع مکانیزمهای مبادله ارزش بین زنجیرهای هستند که در طی آن شما میتوانید رمزارزهای خود را با بهرهگیری از یک محیط همتا به همتا مبادله کنید. اگر با این مفهوم آشنایی ندارید، ما در میهم بلاکچین در یک فایل ویدیویی یکی از کاربردهای این مفهوم را آموزش دادهایم.
مبادله اتمی با استفاده از یک مجموعه از قراردادهایی که Hashed TimeLock Contracts و یا به اختصار HTLCها نامیده میشوند عملیات خود را انجام میدهند. این HTLCها کمک میکنند تا ارزش مورد نظر بین شبکههای مختلف انتقال پیدا کنند. در طی به انجام رسیدن مبادلات اتمی، هیچگونه ارتباط واقعی بین زنجیرهای بین دو شبکه اتفاق نمیافتد اما در عوض طرفین مشارکت کننده در تبادل با معاملهای موافقت میکنند که موجب انتقال ارزش بین در یک شبکه به وسیله یک قرارداد تام لاک میشود.
با این وجود، محدودیت بزرگی در رابطه با تبادلات اتمی وجود دارد و این محدودیت در دو بخش وجود دارد. مشکل موجود اینجاست که شبکههای بلاک چین باید دارای الگوریتم هشینگ یکسان باشند تا بتوانند به انجام رسیدن فرایند قراردادهای HTLC را پشتیبانی کنند. امروزه برخی از بلاک چینها الگوریتمهای هشینگ یکسانی را به اشتراک میگذارند اما اکثریت آنها از این قابلیت برخوردار نیستند.
بیت کوین در شبکه اتریوم یا همان WBTC
توکن بیت کوین در شبکه اتریوم WBTC یکی دیگر از انواع ویژه قرارداد هوشمند است که قابلیت همکاری بین زنجیرهای را بین دو شبکه بیت کوین و اتریوم فراهم میکند. WBTC یک توکن مبتنی بر استاندار ERC-20 اتریوم است که با نسبت یک به یک به بیت کوین متصل است.
در قرارداد WBTC، یک ضامن نگهداری مشارکت کننده حضور دارد که بیت کوینهای شما را نگهداری میکند و مقدار مشخصی از توکنهای WBTC را که در حقیقت متشکل از توکنهای ERC-20 در بستر اتریوم هستند را آزاد میکند. برای بهرهبرداری از بیت کوینهای خود، تابعی در حوزه WBTC تحت عنوان burn وجود دارد که سیگنالی را نشان میدهد که یک تاجر میخواهد بیت کوین خود را آزاد کند.
در رابطه با قراردادهای WBTC نیز دو مشکل بزرگ وجود دارد. اولین مشکل موجود در این حوزه این است که این قراردادها محدود به بیت کوین و اتریوم هستند. دومین مشکل موجود در این حوزه، متکی بودن آن به نگهدارندههای واسطه و شخص ثالت است و اساسا یک رویکرد متمرکز دارد. یکی از مسائل حائز اهمیت در این بخش این است که برای دریافت WBTC، واسط نگهدارنده و یا تاجر مورد نظر، فرایند تایید هویت را از طریق روند KYC و AML به انجام میرسانند. عملیات تبادل تنها در صورتی کاملا به انجام میرسد که هویت کاربر کاملا تایید شود.
pTokens ارائه شده توسط Provable Things
pTokens یکی دیگر از پروژههایی است که توسط شرکتی به نام Provable Things توسعه یافته است. تمامی pTokenها به صورت شفاف به یک دارایی اساسی و زیرساختی وابسته هستند. همه افراد میتوانند مبلغ مشخصی از دارایی اساسی (مثل EOS یا BTC) را به قرارداد هوشمند pTokens واریز کنند و متقاضی دریافت حق نمایندگی معادل یک به یک pTokens (مثل pEOS و یا pBTC) باشند.
pTokenها از ترفندی تحت عنوان محیط اجرایی قابل اعتماد (Trusted Execution Environment) یا به اختصار TEE استفاده میکنند. TEEها اساسا باکسهای ارسالی سخت افزاری ایزولهای هستند که خصوصیتهای ایمنی فراهم میکنند و امنیت محیط اجرایی را تامین میکنند.
TEEهایی که امنیت زیرساخت pTokenها را تامین میکنند، لایه محافظتی افزودهای را برای شبکه مورد نظر ارائه میدهند. عملگرها و یا اپراتورهای TEE تحت عنوان اعتبارسنجها نامیده میشوند که در حقیقت مسئولیت صادر کردن pTokenها و یا آزادسازی هر یک از داراییهای اساسی را دارند.
چرا قابلیت همکاری بین زنجیرهای در حوزه دیفای حائز اهمیت هستند؟
دیفای یا همان امور مالی غیرمتمرکز (Decentralized Finance)، مجموعهای از خدمات ارائه شده بلاک چینها از طریق قراردادهای هوشمند در یک محیط غیرمتمرکز را شامل میشود. تا به امروز، بلاک چین با فراهم کردن یک سیستم پولی همتا به همتای جایگزین، مدل ارزی را مختل کرده است.
با این حال باید به این سوال نیز توجه داشته باشیم که چه اتفاقی برای خدمات امور مالی مثل بانکداری، وام دهی، پساندازها و… میافتد؟ خب بهتر است بگوییم که این در حقیقت شاکله کلی دیفای است که مبتنی بر وارد کردن اکوسیستم خدمات امور مالی سنتی به دنیای بلاک چین و ارزهای دیجیتال است.
این اظهار که: ما ارز را مختل کردیم و اکنون بیایید سیستم امور مالی را مختل کنیم؛ انگیزه موجود در پس جنبش دیفای است.
اما با این وجود باید گفت که بدون بنیانگذاری قابلیت همکاری بین زنجیرهای، جنبش دیفای در مراحل ابتدایی خود باقی میماند. تنها کافیست برای درک بهتر این موضوع به هر یک از بلاک چینهای منحصر به فرد به صورت یک بستر اقتصادی مجزا نگاه کنید. اگر این بسترهای اقتصادی نتوانند با یکدیگر کار کنند، کل اکوسیستم نمیتواند به رشد خود ادامه دهد و امور مالی سنتی را در دست بگیرد.
بلاک چینهای امروزی در سیلوهایی به صورت منفرد وجود دارند و این سیلوها نمیتوانند با یکدیگر ارتباط داشته باشند و تبادل ارزش کنند. این امر منجر به ارائه برخی خدمات نگهداری شخص ثالث میشود اما این امور موجب تبدیل شدن کل اکوسیستم به یک مجموعه متمرکز میشود و عنصر اصلی بلاک چین را از آن میگیرد.
راه حلهای نسل بعدی چیست؟
دنیای دیفای به سرعت در حال پیشرفت کردن است و پروژههای زیادی وارد این حوزه شدهاند تا پلتفرمهای ارتباطی بین زنجیرهای را ایجاد کنند تا مشکلات قابلیت همکاری و نگهداری را حل کنند. چنین پلتفرمهایی که قرار است در مورد آنها صحبت کنیم، آینده فضای دیفای را متحول میکنند و روند توسعه و پذیرش این حوزه را تسریع میکنند. این موضوع زمینه را برای سیستم امور مالی جدیدی که توسط شبکههای بلاک چین حمایت میشوند را فراهم میکند.
کازمس (Cosmos)
کازمس تصمیم دارد تا با ایجاد بستر کارآمد قابلیت همکاری بین بلاک چینهای مختلف در شبکه، به اینترنت بلاک چینها تبدیل شود. در قلب شبکه کازمس هستهای به نام Tendermint وجود دارد که الگوریتم اجماع مبتنی بر گواه اثبات سهام BFT (آستانه پذیرش خطای بیزانس) و پروتکل شایعات همتا به همتا مانند بیت کوین را در خود جای داده است.
برای دستیابی به قابلیت همکاری بین زنجیرهای، پروژه کازمس به صورت بسیار مشابه روند کاری مدل اینترنت را با پروتکل ارتباطات بین بلاک چین (IBC) دنبال میکند. بلاک چین کازمس بر روی هسته Tendermint بنیانگذاری شده است و از دو چیز اساسی تشکیل شده است:
- Hub – هاب، بلاک چین مرکزی کازمس است که بر اساس هسته Tendermint بنیانگذاری شده است.
- Zones – نواحی یا Zones در حقیقت بلاک چینهای خودمختار و مستقل و متصل به هاب هستند.
نواحی مستقل میتوانند به هر یک از بلاک چینهای خارجی مثل EOS و یا اتریوم و غیره متصل شوند و یا در این بسترها اجرا شوند. تمامی ارتباطات بین هابها و نواحی از طریق پروتکل مشترک IBC اتفاق میافتند. درست مانند هابها، نواحی یا همان Zones نیز مبتنی بر پروتکل Tendermint بنا شدهاند و به سادگی راه اندازی یک توکن ERC-20 هستند.
ممکن است با خود فکر کنید که اگر ما هابها را در اختیار داریم پس چه نیازی به وجود لایههای جداگانه نواحی وجود دارد؟ دلیل وجود این امر، قابلیت زبانی متفاوت هر یک از بلاک چینها بوده و این نواحی عملکردی شبیه به یک پل دارند و دروازهای برای ارتباطات بین بلاک چینهای خارجی به حساب میآیند که به صورت ناسازگار هستند. این بدان معناست که هر یک از بلاک چینهای خارجی به یک ناحیه جداگانه برای اتصال به هاب نیاز دارند.
لازم به ذکر است که یک هاب، رفتاری مانند یک صرافی غیرمتمرکز دارد و تمامی کوینها و توکنها با بهرهگیری از تبادل اتمی مبادله میشوند که نقدینگی گستردهای را به کل شبکه تزریق میکند. در رابطه با اجماع نیز، بلاک چین کازمس از توکنهای بومی به نام ATOM استفاده میکند که میتوانند تحت عنوان وثیقه برای همه نودهای مشارکت کننده در اجماع گواه اثبات سهام مورد استفاده قرار بگیرند. اگر یکی از نودهای گواه اثبات سهام به دلیل فعالیتهای خبیثانه مورد بررسی قرار بگیرد، تمام توکنهای استیک شده آنها در اصطلاح میسوزند و نود مشارکت کننده از شبکه حذف میشود.
فیوژن (Fusion)
بدون شک فیوژن امیدوارکنندهترین پلتفرم در راستای قابلیت همکاری بین زنجیرهای است که به صورت ویژه ساخته شده تا امکانات خدمات امور مالی غیرمتمرکز جهانی را برای تودههای مختلف مهیا کند. اعضای این حوزه مجموعهای از محصولات مختلفی را ساختهاند که قابلیت همکاری بین زنجیرهای را به معنای واقعی آن ارائه میکند.
فیوژن مجموعهای از APIهای مرتبط با امور مالی را نیز ایجاد کرده است که به توسعه دهندگان اجازه میدهد تا برنامههای امور مالی خود که دارای قابلیت ارتباط بین شبکهای با هر یک از پروتکلهای بلاک چین مورد حمایت هستند را ایجاد کند. این امر نسل آینده نوآوریهای امور مالی را تضمین میکند.
میتوان گفت که فیوژن مفهومی را تحت عنوان اینترنت ارزشها تعریف کرده که تنها محدود به مبادله ارزش از طریق اینترنت است. پلتفرم فیوژن به صورت کلی بر این باور است که اینترنت ارزشها در بطن خود به نوعی تعبیه شده است که تنها با تمرکز داشتن بر روی تبادل ارزش قابل دستیابی نیست بلکه برای دست یافتن به این دستاورد مهم باید توجه خود را به کارآمد بودن، قابلیت مقیاس پذیری و قابلیت همکاری بین زنجیرهای در این حوزه معطوف کنیم.
این اولین باری است که یک پلتفرم در بخش طراحی به دو مقوله قابلیت همکاری و به همان اندازه به قابلیت مقیاس پذیری میپردازد. فیوژن از مکانیزم اجماع نوینی با اسم Ticketed Proof of Stake با TPoS استفاده میکند که در حقیقت یکی از موتورهای اجماعی است به صورت خاص و مرسوم ساخته شده است. هدف از انجام این کار تامین امنیت معاملات صورت گرفته در شبکه فیوژن است. میانگین زمان بلاک در فیوژن به صورت تقریبی ۱۵ ثانیه بوده و ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ TPS را پشتیبانی میکند. لازم به ذکر است که فیوژن به دلیل جای داشتن در میان پرکاربردترین شبکهها، در حال حاضر جایگاه دوازدهم را در coinstats.network اشغال کرده است.
فیوژن در راستای دست یافتن به قابلیت همکاری حقیقی، از تکنولوژی ثبت شده خود تحت عنوان مدیریت توزیع حقوق کنترل (DCRM) استفاده میکند.
DCRM را به صورت بنیادی میتوان فرایند توزیع شده ذخیرهسازی کلیدهای خصوصی در سراسر شبکه نودهایی دانست که از شاردینگ استفاده میکند. در مدل سرپرستانه سنتی، این کلیدهای خصوصی در یک سرور متمرکز نگهداری میشوند که احتمال در معرض خطر قرار گرفتن آنها را افزایش میدهد. با این حال در بستر DCRM، کلیدهای خصوصی شما در یک سرور متمرکز نگهداری نمیشوند و به بخشهایی به نام شارد تقسیم شدهاند و به صورت رمزگذاری شده در سراسر شبکه جهانی توزیع میشوند.
رمزنگاران مطرح سطح جهانی نیز در بخشهای مختلف پروژه DCRM فعالیت میکنند و از جمله این افراد به Rosario Gennaro، استاد علوم کامپیوتر در CUNY، جناب آقای Steven Goldfeder، محقق فوق دکترا در گروه علوم کامپیوتر دانشگاه Cornell، همچنین Louis Goubin، استاد علوم کامپیوتر دانشگاه Versailles و Pascal Paillier که دارنده مدرک دکترای تخصصی بوده و مدیرعامل و کارشناس ارشد امنیت در CryptoExperts است میتوان اشاره کرد.
فیوژن، پلتفرم درجه اولی است که میتوانید در بستر آن برنامههای امور مالی را بیابید که مملو از مجموعه APIهای منحصر به فردی بوده و بر روی امور مالی تمرکز دارند. دلیل اصلی میسر شدن تمامی این امکانات و دست یافتن به چنین ویژگیهایی این است که فیوژن از تمامی خصوصیات ضروری مرسوم در صنعت امور مالی برخوردار است و این خصوصیتها در سایر زنجیرهها موجود نیستند.
در این پلتفرم ما میتوانیم با بهرهگیری از خصوصیت تایم لاک معاملات مبتنی بر زمان را دوباره ایجاد کنیم و کاربران به راحتی میتوانند ارزش زمانی را از دارایی دیجیتال خود استخراج کنند. در بازارهای امروزی امور مالی، موسسات مختلف ابزارآلات مالی را میسازند تا با کمک گرفتن از آنها بتوان ارزش زمانی را از داراییها استخراج کرد و نیازهای بازار از قبیل اوراق عرضه، معاملات آتی و غیره را برآورده کرد.
استفاده از این روش بسیار زمانبر و ناکارآمد بوده و نیازمند چندین روز و یا حتی چندین هفته است تا بتوان این ابزار مالی را فراهم کرد. فیوژن در همین راستا راه حلی را برای استخراج فوری و کارآمد ارزش زمانی دارایی ها ابداع کرده است. عملگر تایم لاک فیوژن ارزش زمانی را در بخش دیجیتالی تعبیه کرده است و با این کار به هر کسی این اجازه را میدهد تا بتواند به آسانی ارزش زمانی را با تبادل کوانتومی غیرمتمرکز و بدون نیاز به فضای اعتماد فیوژن معاوضه کند.
کیف پولهای فیوژن نیز دارای طرح آدرس کوتاهی با نام USAN یا Universal Short Account Number هستند. این کیف پولها به عنوان شماره حسابهای منحصر به فرد در این اکوسیستم عمل میکنند و میتوانیم آنها را با هر دارایی دیجیتال دیگری و با استفاده از خصوصیت تبادل کوانتومی فیوژن معامله کنیم. این امر به کاربران این امکان را میدهد تا شماره حساب منحصر به فرد مورد نظر خود را داشته باشند.
این پلتفرم با بهرهگیری از مکانیزم اجماع منحصر به فرد خود و طیف گسترده تکنولوژیهای مختلف در تلاش است تا امور مالی حوزه ارزهای دیجیتال و دیفای را به معنای واقعی بسازد و بر روی موضوعاتی مثل کارایی، قابلیت مقیاس پذیری و قابلیت همکاری بین زنجیرهای به صورت همزمان تمرکز داشته باشد.
Anyswap
برخلاف سایر پلتفرمهایی که در این مقاله در مورد آنها صحبت کردیم، Anyswap بسیار متفاوت از سایرین بوده و به صورت متکی بر پروتکل DCRM متعلق به فیوژن ساخته شده است. اگر بخواهیم به صورت فنی بیان کنیم باید بگوییم که Anyswap یک بستر ساخت بازار اتوماسیون شکل (AMM) یا همان خودکار است و عملکردی درست شبیه به Uniswap دارد. کاربران این حیطه دارایی دیجیتال خود را به Anyswap واریز کرده و این دارایی را به صورت یکپارچه در ازای دارای دیگری تبادل میکنند و تمام این فرایند در یک محیط غیرمتمرکز اتفاق میافتد.
از طرف دیگر، Uniswap جفتهای تبادلی را ارائه میکند که تنها محدود به اتریوم و توکنهای ERC-20 هستند اما Anyswap یک پله از این فراتر رفته و تبادلات توکنی میان زنجیرهای را ارائه میکند بنابراین موجب تولید نقدینگی بیشتری میشود. امروزه نیر پلتفرم Anyswap از فیوژن (FSN، Tether (USDT و اتریوم (ETH) پشتیبانی میکند و به زودی این روند شامل بیت کوین، ریپل و لایت کوین نیز میشود و جفتهای تبادلاتی به پلتفرمهای آنها نیز افزوده میشود.
تنها محدودیت جزئی که در رابطه با Anyswap وجود دارد این است که فقط قادر به تبادل ۹۵ درصد تمام کوینها و یا توکنهایی است که از ECDSA و یا EdDSA به عنوان الگوریتم شاخص استفاده میکنند و از تغییرات و تدابیر اضافه برخوردار نیستند.
سه بخش ساختاری اصلی در معماری Anyswap وجود دارد:
- بریج یا همان پل غیرمتمرکز بین زنجیرهای – این بخش از پروتکل DCRM استفاده میکند و درست همان قسمتی را شامل میشود که کاربران در آن میتوانند کوینهای خود را واریز کنند و یا داراییهای دیجیتال خود را مبادله کنند.
- تبادلات بین زنجیرهای – این بخش نقدینگی فوری فراهم کرده و در اختیار شما قرار میدهد و در طی آن کاربران میتوانند به سرعت یک کوین را با کوین دیگر معاوضه کنند.
- قیمتگذاری و نقدینگی برنامه ریزی شده – Anyswap دارای سیستم قیمت گذاری خودکاری است که با استفاده از یک الگوریتم کار میکند و کاملا متکی به عملکرد ارائه کنندگان نقدینگی است. این ارائه کنندگان نقدینگی میتوانند میزان نقدینگی همه جفتهای تبادلاتی را افزایش داده و یا محدود کنند. علاوه بر این، سیستم خودکار قیمت گذاری بهای مناسب را در طی این فرایند تعیین میکند.
Anyswap نخستین پروتکل تبادل بین زنجیرهای غیرمتمرکز ساخته شده در بستر DCRM متعلق به فیوژن در دنیا است. پلتفرمهایی مثل ون چین و Anyswap توجه خود را فقط به قابلیت همکاری معطوف نمیکنند بلکه توجه ویژهای به نقدینگی فوری نیز دارند که در حقیقت یکی از عناصر بسیار مهم برای رشد اکوسیستم دیفای به حساب میآیند. Anyswap در رابطه با الگوریتمهای شاخص مورد حمایت خود دارای محدودیتهای بسیاری است اما این تکنولوژی با سرعت زیادی در حال رشد کردن است و ممکن است به زودی شاهد عبور کردن آن از کنار موانعی باشیم که بر سر راه موجود هستند.
پولکادات (Polkadot)
پولکادات به صورت بنیادی شبکهای است که بلاک چینهای متفاوت را از طریق پلتفرم واحد خود به یکدیگر متصل میکند. در سطح بالاتر، پولکادات از معماری کازمس پیروی میکند و زنجیره اصلی آن The Relay Chain یا همان زنجیره رله نام دارد که از طریق The Bridge Chain به بلاک چینهای متفاوت متصل میشود.
بیایید برای درک بهتر اجزای پولکادات به توضیح نحوه کارکرد هر یک از آنها بپردازیم:
- زنجیره رله – این بخش در حقیقت زنجیره اصلی پولکادات است و درست مثل Hubها در شبکه کازمس است. این همان نقطهای است که تمامی بلاک چینهای مستقل به یکدیگر متصل میشوند.
- پاراچین – پاراچین به معنای زنجیرههای موازی شده بوده که مبتنی بر لایه پولکادات ساخته شده است و به صورت موازی نیز اجرا میشود یعنی درست مثل zoneها یا همان نواحی، که در بخش شبکه کازمس در مورد آنها صحبت کردیم.
- زنجیره بریج – در این بخش زنجیرههای منفردی را داریم که شبکههای بلاک چین خارجی مثل اتریوم را به زنجیره رله اصلی متصل میکنند. تمامی ارتباطات بین زنجیرهای میان زنجیرههای خارجی و زنجیره رله از طریق این چینهای بریج صورت میگیرند.
- Validators یا اعتبارسنجها – این اعتبارسنجها در واقع همان نودهایی هستند که همه چیز را در شبکه پولکادات اعتبارسنجی میکنند و بلاکها را به زنجیره رله اصلی اضافه میکنند.
- Collators – این بخش نیز شامل نودهایی میشود که مسئولیت جمعآوری تمامی معاملات در حال انجام در پاراچینها و ارسال آنها به اعتبارسنجها را به عهده دارند تا بتوانند این معاملات را به بلاکها افزوده و سپس به زنجیره رله اصلی اضافه شوند.
معماری کلی مورد استفاده در این بخش بسیار ساده و بینقص است اما با این وجود باید گفت که پولکادات از جهات مختلف شبیه به کازمس بوده اما دارای مکانیزم حاکمیت متفاوتی است و قابلیت همکاری و ارتباطات بین زنجیرهای بیشتری را با معرفی یک زنجیره بریج جداگانه ارائه میکند.
فرایند انباشت و روند اعتبارسنجی نیز در این بخش به صورت جداگانه به انجام میرسند و در نتیجه سرعت و کارایی بیشتری نیز از این موضوع حاصل میشود. شبکه پولکادات توسط توکن DOT آنها حمایت میشود که برای مدیریت و پرداخت هزینهها مورد استفاده قرار میگیرد.
ون چین (Wanchain)
ون چین مجموعا دارای معماری کلی متفاوتی بوده و بیشتر بر روی خدمات تبادل دارایی دیجیتال در بسیاری از شبکههای بلاک چین از طریق زیرساخت واحد خود تمرکز دارد. به صورت کلی میتوان گفت که این یک پلتفرم ارزآور برای فراهم کردن قابلیت همکاری بین زنجیرهای میان چندین بلاک چین است.
یکی از بهترین ویژگیهای ون چین که این پلتفرم را از سایر رقبای خود متمایز میکند قابلیت انتقال داراییهای بین زنجیرهای است که به این پلتفرم توانایی اتصال به تمامی پلتفرمهای بلاک چین گسترده مانند بیت کوین، اتریوم، EOS و… را اعطا میکند و بدون نیاز به ایجاد هرگونه تغییری در ساختار اصلی و با استفاده از زنجیره بریج قابلیت تبدیل دارایی را فراهم میکند.
تمام بلاک چینهای کنسرسیوم از جمله بلاک چینهای سازمانی، بلاک چینهای عمومی و خصوصی میتوانند مستقیما به پروتکل ون چین متصل شده و داراییهای خود را به پلتفرم ون چین انتقال دهند. در صورت انتقال داراییها به شبکههای اصلی بلاک چین، این عملیات میتواند به صورت معکوس صورت بگیرد.
پروتکل ون چین دارای توابع امنیتی و حریم خصوصی بینظیر در ساختار داخلی خود است بنابراین داراییها در حین انتقال امن هستند. این پلتفرم از محاسبات چند جانبه، آستانه به اشتراکگذاری کلید، خصوصیات حلقه و آدرسهای یکبار مصرف استفاده میکند.
لازم به ذکر است که ون چین به نوعی یک زیرساخت با قابلیت همکاری بین زنجیرهای فراهم میکند که بیشتر بر روی تبادلات دارایی، تریدینگ، سرمایهگذاری، وامدهی و صرافی مخصوص خود تمرکز دارد. این زیرساخت تمرکز کمتری بر روی به اشتراکگذاری دادهها دارد و بنابر همین موضوع اگر برنامه غیرمتمرکز یا همان DApp مورد استفاده شما از IPFS و یا هر یک از راه حلهای غیرمتمرکز دیگر استفاده میکند، نمیتواند قادر به خواندن و یا اصلاح آن داده باشد. این حوزه تنها با فضای دارایی دیجیتال سر و کار دارد.
در حیطه دیفای ما واقعا به پلتفرمهایی مانند ون چین احتیاج داریم زیرا چنین پلتفرمهایی میتوانند نقدینگی بیشتری نسبت به سایرین وارد بازار کنند. در حقیقت دیفای به صورت کلی مربوط به امور مالی در اکوسیستم غیرمتمرکز است و پلتفرمهایی که عملکردی مانند ون چین دارند تمامی خدمات مربوط به حوزه دیفای را تسهیل میکنند. از این قبیل خدمات میتوان به لندینگ و یا همان فرایند وامدهی، سرمایهگذاری در انتقال دارایی و یک صرافی کامل برای به انجام رساندن تریدینگ اشاره کرد.
رن (Ren)
رن یکی دیگر از پروژههای قابل توجهی است که در تلاش برای دستیابی به قابلیت همکاری جهانی بوده و به این معناست که در بستر این پلتفرم، همه افراد میتوانند هر نوع دارایی را به هر نوعی از برنامه در هر نوعی از زنجیره در هر کمیت و مقداری ارسال کنند. این موضوع مثل سحر و جادو به نظر میرسد اینطور نیست؟ بیایید کمی بیشتر وارد جزئیات نحوه عملکرد رن و چگونگی دست یافتن این پلتفرم به این سطح از قابلیتها بشویم.
رن از طریق طیف گستردهای از انواع مختلف تکنولوژیها و به صورت ویژه با بهرهگیری از RenVM، که یک متصدی غیرمتمرکز، خودمختار و بدون نیاز به وجود فضای اعتماد به حساب میآید، به قابلیت همکاری بین زنجیرهای جهانی خود دست پیدا کرده است. RenVM از مدلی تحت عنوان مدل نمایشی توکنیزه (tokenized representation model) استفاده میکند.
در مدل نمایشی توکنیزه بخش متصدی و محافظت کنندهای وجود دارد که در آن، کاربر میتواند دارایی خود را لاک کند. سپس متصدی یا بهتر است بگوییم متولی مورد نظر مسئول ضرب مبتنی بر توکن با نرخ یک به یک در زنجیره دیگری میشود. مشکل موجود حال حاضر ما در رابطه با راه حلهایی که در حال کار کردن بر روی مدل نمایشی توکنیزه هستند این است که در بسیاری از موارد، متولی مورد بحث ما به صورت کامل و یا نیمه متمرکز است. از طرف دیگر، RenVM قادر به انجام همین کار در یک فضای کاملا غیرمتمرکز و بدون نیاز به وجود اعتماد است.
RenVM برای تولید و مدیریت کلیدهای خصوصی ECDSA از الگوریتم RZL MPC استفاده میکند و بدون اینکه هیچ اثر و یا ردی از آنها به جا بگذارد این کار را انجام میدهد. علاوه بر این در راستای اطمینان حاصل کردن از عدم سوددهی حملات احتمالی از باندینگ و هزینههای تعدیل الگوریتمی استفاده میکند. RenVM بسیاری از مشکلات فنی و اقتصادی را که راه حلهای موجود حال حاضر در طراحی خود دارند را رفع میکند.
RenVM سه نوع از تراکنشهای بین زنجیرهای را پشتیبانی میکند:
- Lock and Mint – این نوع از تراکنشها توسط کاربر در مرحله ابتدایی آغاز شده و زنجیره مبدا و زنجیره میزبان را وارد فرایند میکنند برای مثال میتوان به ارسال BTC از بستر بیت کوین به اتریوم اشاره کرد. این تراکنش از طریق RenVM صورت میگیرد و این در حقیقت همان نقطهای است که داراییها در آن لاک شده، تایید میشوند و سپس توسط مدل نمایشی توکن به صورت یک به یک ضرب میشوند و این عملیات کاملا متصل و مرتبط با دارایی لاک شده است.
- Burn and Release – این تراکنشها دقیقا متضاد با تراکنشهای Lock and Mint هستند و در طی آنها کاربر میتواند داراییهای خود را از زنجیره میزبان به زنجیره مبدا بازگرداند. دارایی درج شده در زنجیره میزبان در اصطلاح Burn میشود و میسوزد و دارایی اصلی به سوی زنجیره مبدا آزاد و یا Release میشود.
- Burn and Mint – این یکی از جذابترین نوع از انواع تراکنشها به حساب میآید و کاربران در طی آن میتوانند دارایی مورد نظر را از یک زنجیره میزبان به زنجیره میزبان دیگری ارسال کنند. همین شیوه را میتوان با ترکیبی از دو تراکنش Burn and Release و Lock and Mint به انجام رساند اما این کار نیازمند این است که تراکنشها چند بار در بستر RenVM به انجام برسند و در نتیجه این عمل، هزینه تراکنش اصلی به دلیل برآورد هزینه کلی معاملات، بیشتر میشود. برای حل کردن این مشکل RenVM از تراکنشهای Burn and Mint حمایت کرده و از طریق آنها کاربران میتوانند دارایی مندرج را در یک زنجیره میزبان بسوزانند و معادل دارایی متصل خود را در زنجیره میزبان دیگر ضرب و یا مینت کنند. برای مثال میتوان به تراکنش انتقال BTC از اتریوم به پولکادات اشاره کرد.
نتیجهگیری
حوزه دیفای با سرعت زیادی در حال تحول است و کمبود و نقصهای موجود در پلتفرمهای دارای قابلیت همکاری بین زنجیرهای یکی از بزرگترین عوامل بازدارنده این رشد در مسیر پیشرو هستند. تلاشهای زیادی در گذشته در این راستا صورت گرفتهاند اما همه آنها دارای محدودیتهای خاص خود بودند. با این وجود، این فعالیتها بستری را فراهم کردند تا پلتفرمهای آینده از بنیان غنی و دانش مورد نیاز برخوردار باشند.
از بین تمامی پلتفرمهایی که در این مقاله معرفی شدند میتوان گفت که فیوژن قابل وفقتر از سایرین با فضای غیرمتمرکز بوده و با استفاده از پروتکل DCRM خود میتواند به عدم تمرکز واقعی دست پیدا کند و با پذیرش TSS یا Threshold Signature Scheme و MPC یا multi-party computation ایمن، کلیدهای شاردینگ میتواند متصدیان را از فضای محاسباتی معاملات دور نگه دارد. پروتکل DCRM متعلق به فیوژن توسط پلتفرمهایی مثل Anyswap مورد استفاده قرار میگیرند تا بتوانند به سرعت، نقدینگی را وارد فضای بازار مورد نظر کنند. بنیاد فیوژن در حقیقت مجموعهای از پلتفرمهای دیگر و برنامههای غیرمتمرکز را برای استفاده از فی یا همان هزینههای پایینتر و ادغام یکپارچه در نظر دارد.
مشکل قابلیت همکاری بین زنجیرهای تنها توسط یک پلتفرم قابل حل شدن نیست و به حتم در آینده ما شاهد همکاری پلتفرمهای بسیاری در کنار یکدیگر برای مرتفع کردن چالشهای به وجود آمده توسط این مشکل خواهیم بود.