متوسط سرمایه گذاری

کسب ثروت در چرخه های تجاری ارز دیجیتال و اینترنت  

بازه ۵ تا ۱۰ سال آینده بهترین زمان برای ثروتمند شدن در چرخه های تجاری کنونی است؛ به شرطی که مسیر شغلی درستی را انتخاب کنید و از این چرخه‌ها غافل نباشید. از یک طرف به‌خاطر مسائلی مانند تورم، کاهش ارزش نیروی کار و رقابت در بازار کار جهانی، پیداکردن یک موقعیت شغلی مناسب و با درآمد بالا کار سختی است. از طرف دیگر، شانس با شما یار بوده است که همزمان با چرخه‌های تجاری اینترنت و ارزهای دیجیتال زندگی می‌کنید. با میهن بلاکچین همراه باشید تا ببینیم در جهان چه اتفاقاتی در حال وقوع است، چرخه تجاری چیست، در‌حال‌حاضر چه چرخه‌هایی وجود دارد و چطور می‌توانیم در چرخه‌های تجاری ثروتمند شویم.

خلاصه مطلب:
🔸 چرخه‌ بازار یا Market Cycle، همان فراز و فرود در بازارهای مالی است که در اصطلاح عامه، دوره رونق و رکود گفته می‌شود.
🔸 چرخه‌ تجاری یا Business Cycle، به صنایع در‌حال‌رشد در بازار فعلی گفته می‌شود.
🔸 بیزینس سایکل‌ها بهترین فرصت برای ثروتمند شدن هستند و در‌حال‌حاضر، در دو چرخه کریپتو و اینترنت قرار داریم.
🔸 برای کسب ثروت در ۱۰ سال آینده، باید مهارت‌هایی را یاد بگیرید که برای تولید یا خرید و فروش یک دارایی مناسب باشند؛ یا این‌که بتوانید بر اساس آن‌ها یک کسب‌وکار شخصی و مستقل راه‌اندازی کنید.
🔸 کار در فضای اینترنت، بازار ارزهای دیجیتال و راه‌اندازی کسب‌و‌کار شخصی سه گزینه مناسب برای کسب درآمد بیشتر هستند.

بخش اول؛ چرخه‌ تجاری چیست؟  

چرخه تجاری یا بیزینس سایکل چیست
منبع: Investopedia.Com

برای درک اتفاقات بازارهای مالی، باید با دو مفهوم به نام «چرخه‌های بازار» یا Market Cycle و «چرخه‌های تجاری» یا Business Cycle آشنا شویم. مارکت سایکل، همان دوره فراز و فرودی است که عامه مردم آن را با نام رونق و رکود می‌شناسند. حدودا هر ۱۰ سال، یک رکود اقتصادی رخ می‌دهد و بعد، چرخه بازار جدیدی متولد می‌شود. بیزینس سایکل مفهوم کاملا متفاوتی است؛ چرخه‌های تجاری صنایعی هستند که در بازار فعلی، در‌حال‌رشد هستند. این صنایع به‌واسطه استفاده از تکنولوژی‌های پیشرفته و تحول‌آفرین، بیشترین فرصت رشد را در آینده دارند. به همین دلیل، درک این مفهوم بسیار مهم‌تر از چرخه بازار است. آغاز چرخه‌های تجاری، همزمان با بازدهی به‌شدت بالای صنایع نوپا شکل می‌گیرد و زمانی‌ که صنعت به‌طور کامل بالغ شود و بازده به سطح عادی (حدود ۱۵٪ در حال حاضر) برسد، عمر چرخه هم تمام می‌شود. چرخه‌های بازار می‌توانند در دل چرخه‌های تجاری ایجاد شوند، اما عکس این قضیه به‌ندرت اتفاق می‌افتد. حتی اگر فرد فرصت‌طلبی نباشید، چرخه‌های تجاری شانس فوق‌العاده‌ای برای تغییر زندگی و ثروتمند شدن شما محسوب می‌شود.

نمونه‌هایی از چرخه‌های تجاری در طول تاریخ

بیایید با ذکر چند مثال مربوط به اواسط تا اواخر دهه ۱۸۰۰ میلادی (۱۱۷۸-۱۱۸۸ شمسی)، موضوع را روشن‌تر کنیم. این دوره یکی از متحول‌کننده‌ترین دوران و یکی از بهترین بازه‌های زمانی برای ثروتمند شدن در تاریخ آمریکا بوده است. گواه این ادعا، فهرست طویلی از ثروتمندانی است که در این دوره زندگی کرده‌اند. مهم‌ترین دلیل کسب ثروت در این دوره، دو چرخه تجاری بودند که پشت‌ سر هم در صنایع حمل‌ونقل (راه‌ آهن) و انرژی (نفت) اتفاق افتادند. هر کسی به این دو حوزه نزدیک می‌شد، ثروت عظیمی را به‌دست می‌آورد. وندربیلت (Vanderbilt) و راکفلر (Rockefeller) دو نمونه بارز در این ماجرا هستند. در آن زمان، قرار گرفتن در چنین صنایعی یا حتی ارتباط نزدیک با آن‌ها به معنای این بود که راه درستی برای کسب ثروت انتخاب شده است.

چرخه بزرگ بعدی مربوط به اوایل دهه ۱۹۰۰ میلادی (۱۲۷۸ شمسی) و سپس دهه ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۹ میلادی (۱۳۴۸- ۱۳۸۷ شمسی) است. رشد فناوری و خلق اینترنت (از ۱۹۹۷ تا حال حاضر) هم در این دوره قرار می‌گیرند. ظهور ارزهای دیجیتال، زیرمجموعه‌ای از فناوری محسوب می‌شود که از سال ۲۰۱۲ میلادی (۱۳۹۰ شمسی) شروع شد و هنوز ادامه دارد. هدف از این بررسی‌ها، پیداکردن یک «حوزه تجاری» است که هر کسی بتواند به‌راحتی با پیوستن به آن ثروتمند شود. باید بازاری را پیدا کنید که بیشترین وجه اشتراک افراد برای حضور در آن، کسب ثروت باشد. تنها در این صورت بازار درستی را پیدا کرده‌اید. در‎ حال‌ حاضر، صنایع در‌حال‌رشد یا همان صنایع تجاری به دو حوزه اینترنت و ارزهای دیجیتال مربوط می‌شوند.

حالا که با بیزینس سایکل‌ها آشنا شدیم، باید مسئله دیگری را مطرح کنیم. فعالیت سرمایه‌داران بزرگ حوزه راه‌آهن در اواخر دهه ۱۸۰۰ میلادی (۱۱۸۸ شمسی)، سرمایه‌گذاران شرکت‌های بزرگ دهه ۱۹۷۰ میلادی (۱۳۴۸ شمسی)، سرمایه‌گذاران اوراق قرضه با پشتوانه رهنی (Mortgage Backed Security‌) در دهه ۲۰۰۰ میلادی (۱۳۷۸ شمسی) و سرمایه‌گذاران کریپتو در حال حاضر نمونه‌هایی از سرمایه‌گذاری در چرخه‌های تجاری دوران مختلف هستند. ممکن است کسب ثروت در هر یک از این دوره‌ها به‌نظر غیرقانونی بوده باشد؛ زیرا بخش بزرگی از موفقیت سرمایه‌گذاران، قبل از تدوین و اعمال مقررات به دست آمده است. در واقع به‌محض اجرا شدن مقررات و شکل‌ گرفتن پول سازمانی، بازده عادی می‌شود و فرصت‌ها از دست می‌روند. در چنین شرایطی، کسب ثروت به اندازه سایر بازارها دشوار می‌شود. به‌طور کلی، اعمال مقررات به نفع افراد ثروتمند تمام می‌شود.

هر زمانی که یک اصطکاک قانونی به بازار وارد شود، این فقط شرکت‌های متصدی هستند که سود می‌برند. به دنبال این ماجرا، جریان پول منقبض می‌شود و شرکت‌های متصدی می‌توانند از عهده هزینه‌های بالای راه‌اندازی و معاملات بربیایند. در شروع یک چرخه تجاری، ماجرا برعکس است؛ زیرا بازاری کاملا آزاد و فارغ از مقررات وجود دارد که هر چیزی در آن امکان‌پذیر است. چنین بازاری به نفع باهوش‌ترین و جسورترین افراد است. برای کسب سود در این بازار، مهارت از اهمیت بالاتری نسبت به ثروت برخوردار است. بنابراین اگر قشر ضعیف هم در زمان مناسبی وارد چرخه تجاری شود، می‌تواند از نردبان رشد اجتماعی- اقتصادی بالا برود. به‌محض نظام‌مند شدن بازار و اقتصاد (اعمال قوانین و مالیات‌های بالا)، پویایی اجتماعی- اقتصادی از بین می‌رود؛ زیرا اصطکاک‌های قانونی ایجاد‌شده کار را برای قشر اقتصادی ضعیف سخت می‌کند.

کریپتو‌، یک چرخه تجاری برای رشد اقتصادی

کریپتو مثال بارزی از یک بازار برابر است؛ فقط شما هستید و کدها. اگر مرتکب اشتباهی شوید، هیچ‌کس نمی‌تواند شما را نجات دهد. به‌طور مثال اگر وجهی را به یک آدرس اشتباه بفرستید، نمی‌توانید از فرد آشنایی بخواهید این مبلغ را به حساب شما برگرداند. هیچ بانکی فقط به این دلیل که فرد مشهوری هستید، شرایط بهتری برایتان قائل نمی‌شود. به همین دلیل است که تا الان افراد زیادی در سطوح اقتصادی مختلف، موفق شده‌اند از طریق کریپتو از پله‌های نردبان اجتماعی اقتصادی بالا بروند. اگرچه افزایش قیمت ارزهای دیجیتال نقش مهمی در ترقی این افراد داشته است؛ اما علت اصلی موفقیت آن‌ها، ورود به یک چرخه تجاری در زمان درست بوده است و بازده بالایی را برای آن‌ها ایجاد کرده است. کریپتو یک بازار تقریبا بدون اصطکاک (فارغ از مقررات) و بدون واسطه است. به‌جای طی کردن پروسه‌های مختلف برای گرفتن تاییدیه از بانک‌های سنتی متمرکز (شرایطی که معمولا فقط برای افراد ثروتمند قائل می‌شوند)، می‌توانید به‌راحتی در بازار ارزهای دیجیتال سرمایه‌گذاری کنید. همچنین بدون نیاز به پاسخگویی به مراجع مختلف، سرمایه خود را برداشت یا جابه‌جا کنید. کریپتو یک فضای مهارت‌محور است و بدون درنظر گرفتن وضعیت اجتماعی- اقتصادی، به افراد بااستعداد پاداش می‌دهد.

به‌طور خلاصه باید گفت که قرارگرفتن در مسیر رشد یک فناوری تحول‌آفرین و یک بازار بدون اصطکاک و قانون‌گذاری‌نشده، به این معنی است که دوست ندارید فرصت کسب ثروت در چرخه تجاری را از دست بدهید. این بهترین گزینه برای ثروتمند شدن است و احتمالا در طول چندین دهه، یک‌بار آن را مشاهده می‌کنید. از دست دادن یک بیزینس سایکل شبیه به دور انداختن بلیط بخت‌آزمایی است.

بخش دوم؛ الگوی اقتصادی جدید

مشکلات کسب ثروت در الگوی اقتصادی جدید
منبع: Slideserve.Com

تا اینجا در مورد چرخه‌های تجاری صحبت کردیم؛ اما در این معادله موضوعات دیگری هم وجود دارند. جهان وارد الگوی اقتصادی جدیدی شده است و بسیاری از مردم متوجه این موضوع نیستند. برای درک بهتر این الگوی اقتصادی جدید، باید عملکرد الگوهای قبلی و نحوه تغییر آن را از دیدگاه یک کارگر سطح متوسط در ایالات متحده بررسی کنیم.

بررسی الگوهای اقتصادی پیشین

الگوهای اقتصادی قبلی را می‌توانیم از منظر نیروی کار، سرعت تغییر، تمرکززدایی و حذف موسسات سنتی و سرمایه بررسی کنیم. در ادامه این موارد را مرور می‌کنیم.

نیروی کار

جهانی سازی و مشکلات کسب درآمد برای نیروی کار
Rangamini.Wordpress.Com

قبل از ظهور اینترنت، مجموعه‌های مجزایی از نیروی کار وجود داشت. به‌طور مثال، برای پیدا کردن کار در وهله اول باید با نیروی کار روستا، شهر، استان و در نهایت کشور خود رقابت می‌کردید؛ اما حالا این رقابت در سطح جهانی است. پیش از این، مجبور به رقابت در مجموعه‌های کوچک بودید؛ اما اکنون رقابت بسیار گسترده است. پدیده نوظهور «دورکاری» هم باعث تشدید این پویایی و رقابت بیشتر شده است. حالا ببینیم پدیده جهانی‌شدن رقابت نیروی کار چه عواقب و پیامدهایی دارد.

در مورد نیروی کار با معادله ساده عرضه و تقاضا مواجه هستیم. نیروی کار بیشتر شده است، اما تعداد مشاغل ثابت مانده است. این قضیه برای افرادی که در طرف نیروی کار هستند، اصلا خوب نیست. شاید با خودتان بگویید این معادله برابر است؛ زیرا از نظر فنی، تعداد مشاغل افزایش یافته است. به‌خاطر داشته باشید که این موضوع را از دیدگاه متمرکز ایالات متحده بررسی می‌کنیم. مردم آمریکا تمایلی به پیدا کردن کار در هند ندارند؛ زیرا حقوق بسیار کمتری دریافت می‌کنند. در مقابل، مردم هند دوست دارند در ایالات متحده مشغول به کار شوند؛ چراکه حقوق بالاتری می‌گیرند. بنابراین، جریان نیروی کار در ایالات متحده کاملا یک‌طرفه است؛ زیرا تعداد مشاغل نسبتا ثابت مانده است و تعداد نیروی کار به‌طور قابل‌توجهی افزایش یافته است.

یک‌طرفه شدن این معادله بدان معناست که ارزش نیروی کار در ایالات متحده به‌طور پیوسته در حال کاهش است و تا زمانی که تغییر جدیدی ایجاد نشود، وضع به همین منوال است. حالا سوال این است که یک کارگر ایالات متحده که در اثر شوک‌های وارد بر سمت عرضه (شغل) با کاهش ارزش نیروی کار مواجه است و خودش را در حال شکست می‌بیند، چطور باید از غرق شدن در اقتصاد جلوگیری کند؟ راه‌حل ساده است؛ سرعت تغییر را باید افزایش داد.

سرعت تغییر

سرعت تغییر جهان هرگز به این اندازه زیاد نبوده است. در زمان فعلی، سرعت تغییر در هر یک سال، معادل هر ۵ سال در دوره بدون اینترنت است. به عبارت دیگر، هر تغییری به‌سرعت در گردوغبار فناوری‌های جدیدتر محو می‌شود. عملکرد ضعیف افرادی مانند وارن بافت (Warren Buffet) در سال‌های اخیر نیز به همین علت بوده است. در دوره اینترنت نمی‌توانید آفلاین بمانید. آینده به دنیای آنلاین گره خورده است و برای بقا به حضور آنلاین نیاز دارید. مهم نیست در چه حرفه‌ای مشغول هستید، حضور آنلاین یک انتخاب نیست؛ بلکه یک گزینه غیرقابل مذاکره است. بعلاوه برای این‌که به‌سرعت در جریان همه تغییرات قرار بگیرید، باید بخشی از یک جامعه آنلاین باشید.

تمرکززدایی و نابودی موسسات سنتی

موسسات قدیمی عمدتا به دلیل ناکارآمدی در حال نابودی هستند و در وهله اول‌، کریپتو صنعت مالی سنتی را به چالش می‌کشد. سیستم‌های غیرمتمرکز و متخصصان حرفه‌ای بدون نیاز به ارائه مجوز و مدرک، جایگزین سیستم‌های قدیمی می‌شوند. در امور مالی غیرمتمرکز شاهد هستیم که چطور کریپتو تلاش می‌کند تا بانک‌های سنتی را پشت سر بگذارد و این بخش را بازسازی کند. همچنین در حوزه روزنامه‌نگاری دیدیم که چطور نشریات متعدد تحت تاثیر انقلاب پلتفرم خبرنامه ایمیلی ساب‌استک (Substack) قرار گرفتند. احتمالا حرفه پزشکی (به دلیل ناکارآمدی و فقدان دانشی که در طول بحران کووید شاهد بودیم) و آموزش و پرورش (به خاطر ناکارآمد بودن محصول نهایی دانشگاه‌ها و حرکت صرف به سمت مدرک‌گرایی)، دو بخشی هستند که به زودی تغییراتی را تجربه می‌کنند.

همه موسسات در چند سال گذشته در معرض تغییراتی قرار گرفته‌اند و عملکرد آماتورها بهتر از اکثر موسسات تخصصی بوده است. روند تغییر همیشه به همین شکل ادامه دارد. به‌ عبارت دیگر و از دیدگاه کلی، یک شرکت یا موسسه قدیمی باید همیشه برای حرکت رو به جلو و تمرکززدایی بلندمدت تلاش ‌‌کند. از دید فردی هم منظور این است که باید فعالیت‌های مبتنی بر اعتبارگرایی را بی‌ارزش بدانید و در عوض، فعالیت‌هایی را دنبال کنید که مبتنی بر یادگیری واقعی هستند. به‌طور مثال، آموزش دیدن توسط کارشناس یک صنعت نسبت به گرفتن مدرک MBA ارجحیت دارد.

سرمایه

مساله بعدی در بحث الگوی اقتصادی، سرمایه است. طرف دیگر این معادله، موازنه نیروی کار- سرمایه (Capital-Labor Dynamic) است. سیاست‌های فدرال رزرو به صورت مستقیمی موجب افزایش ارزش سرمایه و بی‌توجهی به نیروی کار شده است و باعث انحراف بی‌سابقه شاخص موازنه نیروی کار- سرمایه شده است. احتمالا در جریان هستید که چاپ پول توسط فدرال رزرو چطور منجر به تورم می‌شود و دیگر یک کارگر عادی نمی‌تواند از عهده افزایش هزینه‌ها بربیاید. بنابراین فقط به این نکته بسنده می‌کنیم که چاپ پول در سال‌های اخیر، شاخص موازنه نیروی کار- سرمایه را به نفع سرمایه و به ضرر نیروی کار منحرف کرده است. یک کارگر نسبتا متوسط قبلا می‌توانست یک زندگی عالی داشته باشد، اما حالا دیگر موضوع فقط این نیست؛ چراکه تعادل نیروی کار- سرمایه از بین رفته است.

علاوه‌بر سیاست‌های فدرال رزرو برای چاپ‌ پول، کمک‌های مالی دولت نیز باعث تشدید شکاف بین سرمایه و نیروی کار می‌‌شود و به نابرابری دامن می‌زند. ماجرا از این قرار است که دولت مستقیما به حساب بانکی قشر ضعیف پول واریز می‌کند. اگرچه این اقدام از لحاظ ارزش اسمی خوب به نظر می‌رسد، اما عملا این روش خاص کمک‌‌رسانی اصلا سازنده نیست. از طرفی، افراد فقیر از پولی که دولت به آن‌ها می‌دهد برای خرید کالا استفاده می‌کنند. از طرف دیگر، این کالاها توسط یک شرکت (خواه خصوصی یا دولتی) که متعلق به شخص یا اشخاص ثروتمند است، به مردم فروخته می‌شود. بنابراین چه اتفاقی می‌افتد؟ ظاهرا دولت پول را مستقیما به افراد فقیر می‌دهد؛ اما در عمل و به‌طور غیرمستقیم پول را به سمت قشر ثروتمند هدایت می‌کند. در نتیجه، افراد فقیر با دریافت بسته حمایتی دولت (۱۴۰۰ دلار طبق آخرین آمار) فقط ارزش اسمی آن را دریافت می‌کنند؛ اما افراد ثروتمند به‌طور غیرمستقیم، چندین برابر بیشتر پول می‌گیرند. همین امر موجب تشدید نابرابری‌های اقتصادی می‌شود. فرض کنید بسته‌های حمایتی دولت توزیع شده است و ۱۰۰ نفر تمام پول دریافتی خود را خرج خرید محصولات یک شرکت می‌کنند. بنابراین مشتری‌ها مجموعا ۱۴۰ هزار دلار از این فروشگاه خرید می‌کنند. هر فرد فقیر با دریافت بسته حمایتی، ۱۴۰۰ دلار ثروتمندتر شده است که البته همه آن را صرف خرید کالا کرده است. از سوی دیگر‌، صاحب این فروشگاه ۱۴۰ هزار دلار ثروتمندتر شده است که با احتساب حاشیه‌ای که برای محصولات وجود دارد، می‌توانیم سود آن را ۷۰ هزار دلار در نظر بگیریم.

تعادل سرمایه و نیروی کار
منبع: inc.com

نکته قابل‌توجه دیگر این است که تعداد شرکت‌ها بسیار کمتر از افرادی است که مشمول بسته‌های حمایتی دولت می‌شوند. بنابراین فرد ثروتمندی که صاحب یک شرکت است، حتی اگر خودش مستقیما کمک حمایتی دولت را دریافت نکند، به‌طور غیرمستقیم چندین برابر بیشتر (در مثال بالا ۱۰۰ برابر) پول به‌دست می‌آورد. افراد فقیر تصور می‌کنند که بسته‌های حمایتی دولت هدیه‌ای برای آن‌ها است؛ در‌صورتی‌که عملا یک هدیه برای افراد ثروتمندی است که صاحب مشاغل هستند.

به‌هر‌حال ماجرا به همین‌جا ختم نمی‌شود. در مثال بالا برای تعیین سودآوری عملیاتی و ارزش شرکت، باید درآمد ۷۰ هزار دلاری آن را در مضرب مشخصی از درآمد قبل از بهره، استهلاک و مالیات (EBITDA) ضرب کنیم. بنابراین حتی اگر میانه‌رو باشیم و مضرب ۵ را درنظر بگیریم، ۳۵۰ هزار دلار دیگر به ارزش شرکت اضافه می‌شود. دوباره باید تاکید کنیم که افراد فقیر فقط ۱۴۰۰ دلار ثروتمندتر می‌شوند؛ اما فرد ثروتمند مجموعا ۴۲۰ هزار دلار (۷۰ هزار دلار از‌طریق جریان نقدی و ۳۵۰ هزار دلار هم بابت ارزش شرکت) ثروتمندتر می‌شود. بنابراین صاحب شرکت نسبت به افراد فقیر، ۳۰۰ برابر ثروتمندتر شده است. حالا این اتفاق را به هر کسب‌وکاری در سراسر ایالات متحده تعمیم دهید و ببینید برای مشاغلی به بزرگی آمازون و والمارت، چه آمار عظیمی حاصل می‌شود. چنین اتفاقی برای قشر فقیر یک فاجعه است؛ افرادی که فکر می‌کنند نسبتا ثروتمندتر شده‌اند، اما عملا فقیرتر شده‌اند.

ممکن است بگویید که اگر این افراد کمک‌های حمایتی دولت را سرمایه‌گذاری کنند، چه اتفاقی می‌افتد؟ باز هم هیچ نتیجه مثبتی حاصل نمی‌شود. فرض کنید آن‌ها تصمیم می‌گیرند در بازار دارایی‌ سرمایه‌گذاری کنند و سهام شرکتی مانند والمارت را بخرند. درست است که این تقاضا موجب افزایش قیمت سهام والمارت می‌شود؛ اما تقریبا همه آن متعلق به افراد ثروتمند است. در نتیجه دوباره افراد ثروتمند، ثروتمندتر می‌شوند (حرکت ۲۰ درصدی که با ۱۰ میلیون دلار در بازار سرمایه اتفاق بیفتد، بسیار با‌ارزش‌تر از حرکت ۲۰ درصدی است که با ۱۴۰۰ دلار اتفاق می‌افتد). بنابراین هیچ اهمیتی ندارد که افراد فقیر چه تصمیمی در بازار سرمایه می‌گیرند و چه حرکتی می‌کنند؛ آن‌ها علی‌رغم تصور خود فقط ضرر می‌کنند.

اگر دقت کنید متوجه می‌شوید که افراد ثروتمند فارغ از این‌که وابسته به کدام حزب سیاسی هستند، هیچ بحث و انتقادی در مورد کمک‌های حمایتی دولت ندارند؛ زیرا فهمیده‌اند که در نهایت به نفع آن‌ها تمام می‌شود. دولت به معنای واقعی، مستقیما به نابرابری ثروت دامن می‌زند و به جای حل مشکل اصلی که تامین طرف عرضه (شغل) بازار کار است، صرفا یک راهکار سطحی ارائه می‌دهد. اقداماتی مانند اخذ مالیات بیشتر یا اعمال مالیات بر ثروت، شبیه به گذاشتن چسب زخم روی جای گلوله است. همچنین وضع قانون درآمد پایه (UBI) برای دریافت منظم و بی‌قیدوشرط پول از طرف دولت، مشابه با بسته‌‌های حمایتی فقط منجر به نابودی طبقات پایین جامعه می‌شود.

با توجه به این مطالب، می‌توانیم نتایج حاصل از الگوی اقتصاد جدید را به‌صورت زیر خلاصه کنیم:

  • ظهور اینترنت و جهانی‌سازی منجر به رقابت کل افراد جهان برای پیدا کردن کار شد و در نتیجه، ارزش نیروی کار مستقر در ایالات متحده کاهش پیدا کرد.
  • چاپ پول توسط فدرال رزرو و پرداخت کمک‌های حمایتی توسط دولت، صرفا باعث افزایش ارزش سرمایه (دارایی) و به ضرر نیروی کار شد.    

هیچ‌کدام از این موارد مفاهیم جدیدی نیستند؛ اما از آنجایی که ترکیب آن‌ها می‌تواند الگوی اقتصادی جدیدی را ایجاد کند، قابل‌توجه هستند.  

در نهایت به چه نتیجه‌ای می‌رسیم؟ پاسخ این است: تا زمانی که الگوی اقتصادی تغییر نکند و پارادایم جدیدی ایجاد نشود، اختلاف میان سرمایه و نیروی کار به‌صورت بسیار گسترده‌ای پابرجا می‌ماند. اکثریت نیروی کار یا تا الان ارزش خود را از دست داده‌اند یا در آینده بی‌ارزش خواهند شد. از‌این‌رو تنها کسب‌وکاری که می‌توانید برای آینده متصور شوید، مشاغلی هستند که سرمایه را چندین برابر (Capital Multiplying Business) می‌کنند. به‌طور مثال، کسب‌و‌کارهای مبتنی بر تولید یا خرید و فروش دارایی جزء این دسته قرار می‌گیرند. منظور از افزایش چندبرابری سرمایه، استفاده از ضریب EBITDA است که بر حسب فروش محصولات کسب‌وکار‌ها به‌دست می‌آید. این شاخص اجازه می‌دهد برای تحلیل سودآوری شرکت، به جای استفاده از ضریب ۱ منهای سود کارفرما، از ضریب ۵ تا ۲۰ برابری استفاده کنید. به‌این‌ترتیب تلاش شما بزرگ‌تر نشان داده می‌شود و حتی تغییرات کوچک هم قابل‌توجه می‌شوند. در نهایت و به بیان ساده‌ این‌طور باید گفت که تنها گزینه برای موفقیت در الگوی اقتصادی جدید، در اختیار داشتن یک دارایی است.

بخش سوم؛ پیامدهای الگوی اقتصادی جدید

الگوی اقتصادی جدید

تا اینجا متوجه شدیم که کاهش ارزش نیروی کار، افزایش شکاف بین نیروی کار و سرمایه و تشدید نابرابری‌ها نتیجه یک الگوی اقتصادی نادرست هستند. در ادامه می‌خواهیم ببینیم، با این اوصاف باید منتظر چه پیامدها و عواقبی باشیم.   

مهاجرت

به دنبال افزایش پدیده جهانی‌سازی و آنلاین‌شدن دنیا، نرخ مهاجرت افراد ثروتمند ایالات متحده به‌طور بی‌سابقه‌ای افزایش پیدا می‌کند. در وهله اول، آن‌ها به شهرها و ایالت‌های مختلف آمریکا مهاجرت می‌کنند. پس از این‌که ایالات متحده بعد از چندین دهه کنترل کامل خود را از دست بدهد، موج مهاجرت این افراد به کشورهای مختلف آغاز می‌شود. شهرها، ایالت‌ها و کشورهای مختلف مجبور هستند برای جذب افراد بااستعداد با یکدیگر رقابت کنند. در‌حال‌حاضر شهرهایی مانند میامی، پیشتاز این رقابت هستند. کیفیت زندگی نسبت به همه چیز اولویت دارد. برخی تصور می‌کنند که با اعمال سیاست‌های ظالمانه یا مثلا بخشش مالیات‌های سنگین، می‌توان افراد ثروتمند را از مهاجرت منصرف کرد. این تصور یک فانتزی محض است. شهرهایی مانند نیویورک یا سانفرانسیکو هم آنقدرها عالی نیستند. ساکنین فعلی این شهرها نیز دچار محدودیت‌هایی هستند که از آن‌ها رنج می‌برند. هر زمان که این محدویت‌ها به اوج خودش برسد، طغیان مهاجرت شروع می‌شود. اما آیا نیویورک خالی از سکنه می‌شود؟ مطمئنا خیر. آیا افراد کم‌ استعدادتر جایگزین آن‌ها می‌شوند؟ بله، بهتر است باور کنید؛ چراکه همین اتفاق افتاده است. به طور کلی، مردم محلی را برای زندگی ترجیح می‌دهند که انرژی در آن جریان داشته باشد و در‌حال‌ حاضر، انرژی از این دو شهر به مناطقی مانند میامی منتقل شده است.

عقب ماندن از رشد

اینترنت بهترین ابزار شبکه‌سازی موجود است و افرادی که در محافل آنلاین مناسبی حضور داشته باشند، بهره بیشتری نصیبشان می‌شود. اگر امسال در گروه‌های آنلاین (بازار سرمایه) عضو بوده‌اید، احتمالا با پیشنهاد دوستان و فقط با فشار دادن دکمه خرید، موفق به کسب صدها دلار درآمد شده‌اید. اگر هنوز به چنین موفقیتی نرسیده‌اید، باید فورا گروه آنلاین خود را عوض کنید. جستجو در شبکه‌هایی مانند اینستاگرام و تیک‌تاک هیچ فایده‌ای ندارد. فقط کافی است چند فرد باهوش را پیدا کنید و به پیشنهادات آن‌ها پایبند باشید. با دنبال کردن افراد باهوش می‌توانید میلیون‌ها دلار به دست بیاورید. کسب درآمد هیچ زمانی به این اندازه آسان نبوده است.

اگر هنوز بیت کوین نخریده‌اید، در گروه آنلاین درستی عضو نیستید. همچنین باید چند آلتکوین (Altcoin) معتبر داشته باشید و بتوانید در فضای امور مالی غیرمتمرکز (DeFi) درآمد کسب کنید. اگر هیچ‌کدام از این‌ موارد را ندارید، وقت آن است که نحوه زندگی و شبکه‌سازی خود را مجددا ارزیابی کنید. شاید سخت به‌نظر می‌رسد، اما در غیر این صورت احتمال دارد یک چرخه تجاری سودآور را از دست بدهید. از دست دادن ترندهای مهم، نشانه این است که هنوز به نقطه درستی متصل نیستید. بنابراین بهتر است شبکه‌سازی‌های خود را تغییر دهید تا بتوانید ترندهای آینده را به‌دست بیاورید. سرعت تغییر هرگز به این اندازه سریع نبوده است و در این شرایط، پول نصیب افرادی می‌شود که زودتر از سایرین اقدام کنند. اگر در گروه‌های آنلاین درستی حضور ندارید، بیشتر و بیشتر از چرخه عقب می‌مانید.

در نظر داشته باشید این بخش از مقاله صرفا نظر تئوریستی است که متن اصلی مقاله را نگارش کرده و نظر فعالان میهن بلاکچین نیست. از همین رو‌، برای این‌که در پروژه‌های کلاهبرداری گرفتار نشوید، حتما پیش از سرمایه‌گذاری تحقیق کنید.

استعفای کارمندان با‌استعداد

در‌حال‌حاضر، شرکت‌های بزرگ با نابودی مواجه هستند. اگرچه اغراق‌آمیز به‌نظر می‌رسد، اما دو دلیل وجود دارد:

  • کاهش ارزش نیروی کار به خاطر حفظ سرمایه نشان می‌دهد که تلاش برای به‌دست آوردن نتیجه بی‌‌فایده است. از طرفی شرکت‌های بزرگ در ازای هر ساعت نیروی کار، دستمزد کافی پرداخت نمی‌کنند. از طرف دیگر، ظرفیت اینترنت نشان می‌دهد که راه‌های بسیار آسانی برای کسب درآمد وجود دارد. خواسته‌های غیرواقع‌بینانه کارفرما، دستمزدهای پایین و وجود گزینه‌های بهتر به این معنا است که نیروی کار بااستعداد و عالی‌رتبه در آینده‌ای نزدیک، دسته‌دسته مشاغل خود را ترک خواهند کرد.
  • محدودیت‌های شرکت‌های بزرگ، بیش از پیش شده است. به‌طور مثال، استفاده از سلسله‌مراتب‌های ساختار‌یافته به‌نحوی که هیچ شانسی برای ارتقای رتبه زودهنگام نیست، پرداخت‌های ساختاریافته، عدم آزادی بیان و لزوم تنوع از جمله مواردی هستند که مانع عملکرد موثر کارمندان می‌شوند.

آیا این موارد بدان معناست که موسسه بزرگی مانند گلدمن ساکس (Goldman Sachs) فردا سقوط می‌کند؟ البته که این‌طور نمی‌شود و مانند بسیاری از شرکت‌ها، مرگ تدریجی را تجربه می‌کند. شرکت‌ها تا زمانی که نیروی کار خود را حفظ کنند، سرپا باقی می‌مانند. در‌حال‌حاضر استارت‌آپ‌ها در شرکت‌های بزرگ، ارزشی برای استعدادهای برتر قائل نمی‌شوند. در نتیجه شبیه به اتفاقی که پیشتر برای شهرها توضیح دادیم، شرکت‌های بزرگ هم یک‌باره نابود نمی‌شوند. کارگران کم‌استعداد به تدریج جایگزین کارگران بااستعداد می‌شوند. رشد ثابت جایگزین رشد بالا می‌شود و سودهای کوچک جای سودهای بزرگ را می‌گیرند. همه این موارد بسیار آهسته و تقریبا نامحسوس اتفاق می‌افتد؛ اما اگر دقت کنید، متوجه آن‌ها خواهید شد.

یک مسئله مهم این است که در یک شرکت بزرگ، کارمندان نمی‌توانند خودکفا عمل کنند؛ زیرا چنین افرادی همان‌هایی هستند که می‌توانند پول به‌دست بیاورند. کارمندان برتر، افرادی نامنظم با رفتاری عجیب‌ و غریب هستند که خارج از چهارچوب‌های معمولی فکر می‌کنند. اکثر افراد نظرات آن‌ها را «جنجال‌برانگیز» می‌دانند. چنین افرادی فوق‌العاده خودرای هستند و به همین دلیل زمانی که نظراتشان مورد توجه قرار نمی‌گیرد، احساس می‌کنند که محبوس هستند و ترک شغل را ترجیح می‌دهند. کارمندان برتر و بااستعداد برای کار به فضای آزاد و اختیار عمل نیاز دارند؛ نمی‌توانید آن‌ها را در قفس نگه دارید. معمولا چنین افرادی ناآگاه به‌نظر می‌رسند و به همین دلیل قراردادشان لغو می‌شود. این‌که روش‌های آن‌ها فراتر از مرزهای دیگران است، بخشی از نبوغ‌شان محسوب می‌شود. رنگ‌آمیزی آن‌ها به‌طور خلاقانه‌ای خارج از خطوط است و دوست دارند در مناطق خاکستری کار کنند. هرچه بیشتر آن‌ها را درگیر حواشی مانند منابع انسانی و قوانین و مقررات کنید، احتمال این‌که مشاغل خود را ترک کنند، بیشتر می‌شود. این روزها کار کردن در یک شرکت بزرگ مانند راه رفتن روی پوسته تخم‌مرغ است، باید مراقب رفتار و گفتار خود باشید؛ شیوه‌ای که اصلا به مذاق کارمندان بااستعداد خوش نمی‌آید و غرور آن‌ها چنین اجازه‌ای نمی‌دهد.

لزوم تنوع در محیط کار

لزوم تنوع در محیط کار
منبع: dfi.wa.gov

مسئله بعدی که در محیط کار با آن مواجه می‌شوید، لزوم تنوع است. کارمندان بااستعداد دوست‌ دارند با افرادی شبیه به خودشان همکاری کنند. هیچ‌کس نمی‌خواهد با کارمندان بی‌مهارت و فاقد صلاحیت همکار باشد؛ زیرا آن‌ها با هم تفاوت دارند.

در محیط کار، این مسئله شبیه به یک سرطان مطلق است و هیچ کارمند عالی‌رتبه‌ای آن را جدی نمی‌گیرد. این موضوع نه‌تنها باعث می‌شود افراد شایسته کمتری در این محیط کار کنند، بلکه فرهنگ حاکم بر محیط را مسموم می‌کند. بعلاوه نخبه‌پروری کم‌رنگ‌تر می‌شود. برای اثبات این ادعا می‌توانیم به مثال تاثیر روانی ناشی از حضور چند بازیکن کم‌تلاش روی سایر اعضای یک تیم ورزشی اشاره کنیم. این وضع به تدریج به سایر کارمندان هم سرایت می‌کند و محیطی که سرشار از افراد بااستعداد بود، به فضایی برای افراد کم‌استعداد تبدیل می‌شود.

جایگاه شغلی سلسله‌مراتبی

مسئله دیگر، سلسله‌مراتبی بودن شرکت‌ها است. تقریبا در هر شرکت بزرگی، سلسله‌مراتب‌های سخت‌گیرانه‌ای وجود دارد که هر چقدر هم یک کارمند عملکرد خوبی داشته باشد، ۲۰ سال طول می‌کشد تا به درجات بالا برسد. دستمزد شما هم احتمالا به یک سری قوانین گره خورده است و اصلا مهم نیست که چقدر خوب هستید. اما حالا دیگر هیچ‌کس حاضر نیست ۲۰ سال منتظر بماند تا به جایگاه مورد نظرش برسد و هیچ‌کس در ازای مهارت فوق‌العاده‌ای که دارد، حاضر نیست دستمزد ناچیزی دریافت کند. اکنون هر کسی می‌تواند به آسانی لپ‌تاپ خود را باز کند، مهارت خودش را به‌‌طور مستقیم بفروشد و چند برابر بیشتر درآمد به‌دست بیاورد. شاید منطقی به‌نظر نرسد، اما شرکت‌هایی مانند گلدمن ساکس و کردیت سوئیس اخیرا به همین دلیل با نقدهایی از سوی کارمندان خود مواجه شده‌اند. کارمندان بااستعداد می‌توانند در شغل‌هایی که در دنیای اینترنت پیدا می‌کنند، دستمزدهای بالایی را بگیرند.

فضای سلطه‌گرایانه

به بیان ساده، محیط‌های کاری سلطه‌گرایانه و محدود‌کننده هستند. چنین رویکردی خوشایند کارمندان نیست و به همین دلیل شغل‌های خود را ترک می‌کنند. شاید بپرسید که آیا هنوز هم برخی افراد باهوش در شرکت‌هایی مثل گلدمن مشغول به کار هستند؟ مطمئنا بله. آیا از موقعیت خوبی برخوردار هستند؟ هیچ شانسی برای آن‌ها وجود ندارد. در این صورت، بعد از ترک کار به کجا می‌روند؟ آن‌ها معمولا سراغ کار در فضای اینترنت، بازار ارزهای دیجیتال یا راه‌اندازی کسب‌و‌کار شخصی خود می‌روند. در گذشته احتمال دریافت حقوق بیشتر نسبت به میزان کار وجود داشت؛ اما حالا به دلیل شکاف بین نیروی کار و سرمایه چنین امکانی وجود ندارد. از یک طرف قشر ضعیف که مالک هیچ دارایی نیستند، تحت فشار اقتصادی قرار دارند و از طرف دیگر، عده‌ای از مردم در حال خرید دارایی‌های بیش‌ازحد ارزش‌گذاری‌شده هستند. بنابراین تنها راه‌حل برای کسب درآمد بیشتر این است که خودتان دارایی ایجاد کنید یا یک دارایی را به قیمت پایین بخرید و با قیمت بالاتر به دیگران بفروشید. صرفا از این طریق می‌توان انحراف شاخص موازنه نیروی کار- سرمایه را حل کرد. مطمئنا به عنوان یک کارگر، در آینده هیچ پیشرفتی ندارید؛ بنابراین باید کسب‌و‌کار خودتان را راه‌اندازی کنید، از نیروی کار ارزان موجود استفاده کنید و در نهایت، محصول یا دارایی‌تان را بیش از قیمت واقعی به دیگران بفروشید.

تنها راه بقا در الگوی اقتصادی جدید همین است. افرادی که مهارت باارزشی ندارند، در میان تکنولوژی‌های جدید محو می‌شوند. در نقطه مقابل‌، کارمندان بامهارت می‌توانند از فضای اینترنت برای پیداکردن شغل مورد نظرشان استفاده کنند. در غیر این‌ صورت مجبور هستند تا آخر عمر در شرکتی با رشد کند یا بدون رشد کار کنند. این در حالی است که سیاست‌های دولت، شکاف بین نیروی کار و سرمایه را بیشتر می‌کند و این یعنی کارمندان و کارگران هر سال حقوق کمتری دریافت می‌کنند. ناگفته نماند که این یک فاجعه است و برای جلوگیری از آن باید تلاش کرد. اگر مهارت باارزشی ندارید، هر کاری که انجام دهید بی‌فایده است. نمی‌توانید کسب‌‌و‌کاری راه‌اندازی کنید، نمی‌توانید شبکه‌سازی کنید و به‌طور کلی برای مواجهه با دنیا آماده نیستید. حداقل ۶ ماه را صرف یادگیری یک مهارت باارزش کنید، این تمام چیزی است که به آن نیاز دارید.

بعد از این‌که مهارتی را به خوبی یاد گرفتید، جهان در اختیار شما است؛ حالا می‌توانید جسورانه به زندگی حمله کنید. روی تقویت روحیات خود تمرکز کنید تا در صورت مواجهه با تنش یا هر نوع ناملایمات، بتوانید عملکردی بهتر از قبل داشته باشید. از‌ آنجایی که سلطه دولت و شرکت‌ها بیش از پیش اثر منفی به همراه دارد، قطعا بهتر است خودتان درآمدی را تولید کنید که متعلق به شخص دیگری (کارفرما) نباشد. مهم‌ترین دلیل تاکید روی راه‌اندازی یک کسب‌و‌کار یا یادگیری نحوه سرمایه‌گذاری موثر این است که برای خودتان درآمد تولید کنید. خودکفا باشید و بدانید که سخاوتمندی کارفرمای شما باعث رفع تکلیف از شما نمی‌شود. برای درآمدی که به‌صورت مستقل و از طریق خودکفایی به‌دست می‌آورید، جایزه تعیین کنید؛ این کار موجب پیشرفت بیشتر شما می‌شود.    

بخش چهارم؛ آماده شدن برای کسب ثروت در آینده

چطور در چرخه های تجاری ثروتمند شویم
منبع: Penntoday.upenn.edu

منظور از آماده شدن چیست؟ آینده هرگز تا این حد درخشان نبوده است. تلاقی چرخه تجاری اینترنت و فناوری با چرخه تجاری ارزهای دیجیتال، فرصت بی‌سابقه‌ای برای ثروتمندشدن محسوب می‌شود. باید از ستاره‌ بخت خود بابت تولد در این زمان و تجربه این دوران تشکر کنید. فقط چند نکته وجود دارد؛ اول از همه باید بدانید که چرخه‌های تجاری برای همیشه دوام نمی‌آورند. ثانیا اکثر مردم مهارت باارزشی ندارند و در گروه‌های آنلاین مناسبی عضو نیستند، به همین دلیل نمی‌توانند از فرصت موجود استفاده کنند. نکته آخر هم این است که ایالات متحده به سمت سیاست‌های محدودکننده‌تر حرکت می‌کند و این رویکرد، بالا رفتن از نردبان اقتصادی را سخت‌تر از قبل می‌کند. بنابراین تا شروع اقدامات ایالات متحده، حدودا ۵ تا ۱۰ سال فرصت دارید. اگر دارای پیش‌نیازهای لازم هستید، زمان شما از همین الان آغاز می‌شود.

مرحله اول: انتخاب مسیر

انتخاب مسیر شغلی و کسب ثروت در آینده
منبع: vox.com

تنها ۳ گروه شغلی در آینده پیشرفت می‌کنند و سایر مشاغل به فاجعه تبدیل می‌شوند. شاید اغراق‌آمیز به نظر برسد؛ اما اگر یکی از مهارت‌های ۳ گروه زیر را ندارید، در ۱۰ سال آینده با دنیایی از مشکلات مواجه می‌شوید:

  • هر مهارتی که منجر به تولید یک دارایی شود؛ مانند توسعه‌ نرم‌افزار، ساختمان‌سازی
  • هر مهارتی که شامل خرید و فروش یک دارایی باشد؛ مانند مشاور املاک، سرمایه‌گذار خصوصی، سرمایه‌گذار خطرپذیر (VC) و سرمایه‌گذاری‌های صندوق‌‎های پوشش ریسک (Hedge Fund)
  • هر مهارت مستقلی که بر مبنای آن بتوانید کسب‌و‌کاری راه‌اندازی کنید؛ مانند همکاری در فروش (Affiliate Marketing) یا هر مهارتی که بتوانید در مورد آن به دیگران مشاوره و آموزش دهید.

برای بقا در اقتصاد دنیای آینده، باید کسب‌و‌کارتان قابلیت چند برابر کردن سرمایه را داشته باشد؛ باید یا صاحب سهام باشید یا مالک دارایی. مسیرهای بالا، تنها گزینه‌هایی هستند که فرصت چند برابر کردن سرمایه را به‌وجود می‌آورند.

یک استثنای جزئی برای نقش‌های فروش وجود دارد؛ اما حتی در این نقش هم می‌توانید در نقش یک مشارکت‌کننده در فرایند فروش عمل کنید تا به‌راحتی از طریق یک رایانه، کسب‌وکار خودتان را راه‌اندازی کنید و مجبور به پاسخگویی به کارفرما نباشید. حالا این روش فروش را با نماینده‌های فروش سازمانی مقایسه کنید که اگرچه درآمد زیادی به‌دست می‌آورند، اما برای تامین مالی شخصی و دریافت حقوق، کاملا به شرکت وابسته هستند. البته تمام این پیشنهادها با این فرض است که دوست دارید مسئولیت کامل زندگی را برعهده بگیرید. اگر چنین تصمیمی ندارید، اصلا موفق نخواهید شد.

منظور از مشاغل مرتبط با دو گروه اول کاملا مشخص است و نیاز به توضیح بیشتر ندارد؛ اما شاید بپرسید مهارت مستقل چیست؟ در حقیقت باید بتوانید مستقل از شغلی که دارید، مهارت خود را به دیگران بفروشید یا بر مبنای آن، کسب‌و‌کاری را راه‌اندازی کنید. اگر کارتان هیچ نقشی در خودکفا شدن شما ندارد، فورا آن را رها کنید.

بیایید نمونه‌ای از شغلی را که در ۱۰ سال آینده یک فاجعه است، با هم بررسی کنیم. جو در یک شرکت بیمه بزرگ در یک سمت عادی مشغول به کار است. اگرچه شغل راحت و بی‌دردسری دارد، اما هیچ مهارت قابل‌انتقالی را هم شامل نمی‌شود. به عبارت دیگر، جو نمی‌تواند کاری را که در شرکت انجام می‌دهد، مستقیما به مشتری‌ها بفروشد و حتی نمی‌‌تواند بر اساس حرفه خود کسب‌و‌کاری را به‌طور مستقل راه‌اندازی کند. این نوع مشاغل در طول ۵ تا ۱۰ سال آینده به تدریج حذف می‌شوند. به جز دارایی و مهارت، هیچ چیز دیگری در اقتصاد آینده کارساز نیست.

مشاغل سطح پایین در صورتی خوب هستند که مهارتی را به شما یاد دهند تا بتوانید کسب‌و‌کاری را راه‌اندازی کنید. به‌طور مثال، حسابداران زیادی در شرکت‌های بزرگ مشغول به کار هستند. این شغل به نوبه خود مزیتی محسوب نمی‌شود؛ اما اگر بتوانید مهارت خود را مستقیما به دیگران بفروشید یا به آن‌ها مشاوره و آموزش دهید، شغل شما در دسته سوم قرار می‌گیرد. 

شغل خود را ارزیابی کنید؛ اگر در یکی از دسته‌های بالا قرار نمی‌گیرد، وضعیت بحرانی دارید و باید در اسرع وقت کارتان را تغییر دهید. این در حالی است که اگر مشمول یکی از گروه‌های بالا می‌شوید، باید به شما تبریک گفت؛ زیرا در مسیر ثروتمند شدن قرار دارید.

مرحله دوم: اصلاح مسیر و ورود به چرخه تجاری

بعد از انتخاب مسیر شغلی، باید ببینیم آیا راهی برای بهبود آن وجود دارد یا خیر. اگر در یکی از سه مسیر بالا قرار دارید، نه‌تنها فوق‌العاده ثروتمند می‌شوید؛ بلکه یاد می‌گیرید که هنگام مواجهه با تنش‌ها، چطور بهتر از قبل عمل کنید. بنابراین اجرای این مرحله ضرورتی ندارد؛ اما به‌هر‌حال می‌توانید با استفاده از چرخه تجاری موجود سود بیشتری به‌دست بیاورید. بگذارید با یک مثال موضوع را روشن‌تر کنیم. اگر شغل فعلی شما خرید املاک و مستغلات (یکی از بهترین مولدهای ثروت در تمام طول تاریخ) است، در طول ۱۰ سال آینده بسیار ثروتمند می‌شوید. اما همان‌طور که اشاره شد، در‌حال‌حاضر در میانه دو چرخه تجاری اینترنت و کریپتو هستیم. بنابراین تصمیم هوشمندانه این است که مسیر شغلی خود را با این چرخه‌ها ادغام کنید. دو گزینه پیش‌روی شماست؛ اول این‌که می‌توانید به یک پلتفرم وام‌دهی ارز دیجیتال در حوزه املاک و مستغلات فکر کنید. در این صورت هم با چرخه‌های فناوری و کریپتو درگیر می‌شوید و هم یک نوع دارایی ایجاد می‌کنید؛ سه هدف همزمان فعال می‌شود. اگر شرایط اجرای گزینه اول را ندارید، راه آسان‌تری هم وجود دارد. شغل خود در حوزه املاک را ادامه دهید؛ اما در کنار آن از اینترنت و ارزهای دیجیتال هم برای موفقیت بیشتر استفاده کنید. به‌طور مثال با استفاده از بستر اینترنت در محیط‌های آنلاین حضور پیدا کنید، وبسایت طراحی کنید و در شبکه‌های اجتماعی صفحه اختصاصی بسازید. قرار گرفتن در چرخه کریپتو راحت‌تر از اینترنت است؛ حتی اگر حضور فعالی در این صنعت ندارید، می‌توانید با خرید رمزارزها یک دارایی دیجیتال داشته باشید.

سوالات متداول (FAQ‌)

پرسش و پاسخ میهن بلاکچین
چرخه تجاری چیست؟

نوسانات اقتصادی منظمی که در یک بازه زمانی بر اساس الگویی مشخص رخ می‌دهند، چرخه تجاری یا چرخه کسب‌و‌کار نام دارند.

دلیل اهمیت سرمایه‌گذاری بر روی صنایع چرخه تجاری چیست؟

فناوری‌های در‌حال‌رشد در زمان چرخه تجاری به‌نوعی آینده را شکل می‌دهند. با توجه به امکان ثروتمند شدن با سرمایه‌گذاری در صنایع چرخه تجاری، انجام این کار از اهمیت بالایی برخوردار است.

چه کسب‌و‌کار‌هایی با توجه به شرایط اقتصادی فعلی مناسب هستند؟

مشاغلی که محصول و دستاوردی را به همراه داشته باشند در شرایط فعلی مناسب هستند. مثلا می‌توان به مهارت‌هایی اشاره کرد که به تولید و یا خرید و فروش یک دارایی از قبیل املاک و مستغلات مربوط می‌شوند.

سخن پایانی

جهان با سرعت بی‌سابقه‌ای در حال تغییر است؛ بنابراین باید تلاش کنید تا از دنیا عقب نمانید. ظاهرا شانس با شما یار بوده است که می‌توانید دو چرخه تجاری (Business Cycles) اینترنت و کریپتو را همزمان تجربه کنید. به زبان ساده، برای بقا در دنیای آینده فقط سه گروه از مهارت‌ها مفید هستند: مهارت‌هایی که می‌توان با آن‌ها یک دارایی ایجاد کرد، مهارت‌هایی که مشتمل بر خرید و فروش دارایی باشند و مهارت‌هایی که بتوان بر اساس آن‌ها کسب‌و‌کاری را راه‌اندازی کرد. بنابراین بعد از به‌دست آوردن یکی از مهارت‌هایی که در مورد آنها صحبت کردیم و  انتخاب مسیر شغلی مناسب، باید از قابلیت‌های چرخه ارزهای دیجیتال و اینترنت در شغل خود استفاده کنید. حتی می‌توانید روش آسان‌تری را انتخاب کنید و صرفا در بازار دارایی‌های دیجیتال سرمایه‌گذاری کنید. در نهایت باید هرچه زودتر تصمیم بگیرید و اقدام کنید؛ زیرا با وضع قوانین و مقررات بیشتر، پویایی اجتماعی- اقتصادی محدودتر می‌شود. فرمول و مسیر ثروتمند شدن در چرخه های تجاری بسیار آسان است؛ فقط کافی است آن‌ها را اجرا کنید. نظر شما در مورد نحوه کسب ثروت در آینده چیست؟ آیا شما هم موافق هستید که اینترنت و کریپتو، فرصت ثروتمند شدن را برای همه افراد برابر می‌کنند؟

منبع
twitter.com

نوشته های مشابه

اشتراک
اطلاع از
1 دیدگاه
جدید ترین
قدیمی ترین محبوب ترین
Inline Feedbacks
View all comments
دکمه بازگشت به بالا