تصمیمات روزمره ما شباهت زیادی به ترید در فضای امور مالی دارند و هر تصمیم، عواقبی را در پی خواهد داشت. سرمایهگذاران معمولا از خرید و هولد کردن یک دارایی در بلندمدت منفعت میبرند. این در حالی است که تریدرها میتوانند در بازه زمانی کوتاهتری به کسب سود در بازار صعودی و نزولی بپردازند. در این مطلب، از دیدگاه فلسفی به سوال تفاوت سرمایه گذاری و ترید چیست، پاسخ میدهیم و مفهوم سرمایهگذار و تریدر را در بازارهای مالی و بازار ارزهای دیجیتال بررسی میکنیم. درک این تفاوت برای هر کسی که در بازارهای مالی فعالیت میکند، ضروری است. با میهن بلاکچین همراه باشید تا با تفاوت نگرش کسب سود در سرمایهگذاری بلندمدت و ترید کوتاهمدت آشنا شوید.
خلاصه مطلب: 🔸 تریدرها میتوانند در بازه زمانی کوتاهمدت و فارغ از صعودی یا نزولی بودن بازار، سود کسب کنند. 🔸 در سرمایهگذاری، فرد سرمایهگذار باید مدت طولانیتری صبر کند تا در صورت رشد قیمت دارایی مورد نظر، سود کسب کند. 🔸 در حالی که احساسات بازار نقش بسیار پررنگی در معاملهگری دارند؛ در سرمایهگذاری، ارزش سهام کمپانیها در دیدگاه مردم از اهمیت بیشتری برخوردار است. 🔸 هنگام سرمایهگذاری، تجزیهوتحلیل فاندامنتال دارایی مورد نظر از اهمیت بالاتری برخوردار است و هنگام معاملهگری، تحلیل تکنیکال و تمایلات بازار مهم است. |
تفاوت سرمایه گذاری و ترید در امور مالی
هر فرد بهنوعی یک تریدر محسوب میشود. هر تصمیمی که در زندگی گرفته میشود، صرف نظر از خوب یا بد بودنش، در نهایت نتیجهای بهدنبال دارد. بنابراین تمامی افراد بهصورت روزانه هزاران معامله انجام میدهند. تصمیم به تحصیل در رشته مهندسی به جای تحصیل در رشته مالی، رفتن به سینما به جای وقت گذراندن با دوستان و غیره همگی یک نوع معامله هستند که هر کدام نتیجهای (ارزشی) در پی دارند. البته این موضوع خود مرتبط به مفهومی دیگر به نام هزینه فرصت است که مبحث مهمی در بازارهای مالی به شمار میرود.
بهصورت خلاصه، در ترید بر روی قیمت، روند حرکت بازار، الگوهای معاملاتی و اندیکاتورها در بازه زمانی کوتاهمدت تمرکز داریم. تریدرهای بازار مالی میتوانند در بازار صعودی و نزولی سود کسب کنند و به دلیل فعالیت در بازه زمانی کوتاه، متحمل ریسک بیشتری خواهند بود. این در حالی است که در سرمایهگذاری، افراد به دنبال کسب سود در بلندمدت هستند. در این روش عوامل بنیادی و زیرساختی پروژه مورد بررسی قرار میگیرند و با توجه به نگرش بلندمدت، ریسک کمتری متحمل میشویم.
نظر کارشناسان درباره تفاوت سرمایه گذاری و ترید
جوزف پنسو (Joseph Penso de la Vega) اولین نویسندهای بود که در سال ۱۶۸۸، تفاوت این دو مفهوم را در کتابی به نام «سردرگمی سردرگمیها» (Confusion of Confusions) بیان کرد. ناگفته نماند که این کتاب، قدیمیترین کتاب در حوزه بورس محسوب میشود. او در این کتاب فعالان بازار را به سه دسته تقسیم میکند:
- اربابان مالی (سرمایهگذاران ثروتمند)
- معاملهگران (تریدرهایی که گاهی دست به معامله میزنند)
- قماربازان (مانند نوسانگیران)
تمایزی که جوزف از آن صحبت میکند، در اندازه و میزان موفقیت این افراد است. ثروتمندان همان سرمایهگذاران هستند و بقیه در قالب معاملهگران دستهبندی میشوند.
فیلیپ کرت (Philip Carret)، نویسنده کتاب هنر سفتهبازی (سال ۱۹۳۰)، درباره تفاوت سرمایهگذاری و معاملهگری اینطور میگوید:
کسی که که در سال ۱۹۱۵ سهام ایالات متحده را در ۶۰ سالگی بهمنظور فروش در قیمت بالاتر خریداری کرد، یک سفتهباز یا تریدر است. از سوی دیگر، کسی که در سال ۱۹۲۱، AT&T را در ۹۵ سالگی خرید تا از سود سهام ۸ درصد برخوردار شود، یک سرمایهگذار است. به عبارت دیگر، Carret به مفهوم انگیزه وزن بیشتری میدهد. در اینجا، سفتهباز فردی است که اهمیت بیشتری برای رشد قیمت قائل میشود؛ در حالی که سرمایهگذار بر نوع کسبوکار تمرکز میکند.
جان مینارد کینز (John Maynard Keynes)، اقتصاددان مشهور، تعریف دقیقتری ارائه کرد و سفتهبازی را اصطلاحی برای «پیشبینی روانشناسی بازار» و سرمایهگذاری را بهعنوان «فرآیند پیشبینی بازده احتمالی داراییها در کل دوران عمر آنها» تعریف کرد. رویکرد او مشابه رویکرد Carret بود؛ اما با تفاوتی کوچک و آن هم اینکه از نظر فلسفی، شرطبندی روی موفقیت اقتصادی یک شرکت با شرطبندی بر روی قیمت یک دارایی تفاوت دارد.
چارچوبی برای درک تفاوت سرمایهگذاری و معاملهگری
آیا راهی وجود دارد که بتوان مشخص کرد که یک رویکرد در جایگاه سرمایهگذاری یا معاملهگری به حساب میآید؟ آیا انگیزه نامشهود فرد در بازار مشخص میکند که در حال معاملهگری یا سرمایهگذاری است؟ اولویت زمانی چه نقشی در این طبقهبندی دارد؟
دو عامل تحلیل فاندامنتال پروژه و بازه زمانی بلندمدت، عوامل موثر در نمودار سرمایهگذاری هستند و دو عامل تحلیل تکنیکال با محوریت قیمت و بازه زمانی کوتاهمدت، عوامل موثر در نمودار ترید محسوب میشوند. نمودار زیر از چهار ناحیه تشکیل میشود. با حرکت به سمت راست در محور افقی، در واقع بر روی نگرش سرمایهگذاری بلندمدت مبتنی بر عوامل فاندامنتال تمرکز میکنیم. در نقطه مقابل با حرکت به سمت چپ بر روی محور افقی، بر روی نگرش معاملهگری کوتاهمدت مبتنی بر تحلیل تکنیکال قیمت تمرکز میکنیم.
بهعنوان مثال، دو سناریوی زیر را در نظر بگیرید:
- شما یک صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر (VC) هستید که در مراحل اولیه یک پروژه سرمایهگذاری کردهاید. بهطور غیرمنتظرهای تنها دو هفته پس از سرمایهگذاری، توکنهای شما تا ۱۰۰ برابر بازدهی ایجاد میکند. شما احساس میکنید که اکنون قیمت بیش از حد گران است و بنابراین، توکنهایتان را در بازار آزاد میفروشید.
- شما یک صندوق پوشش ریسک (هج فاند) هستید که در مراحل اولیه یک پروژه سرمایهگذاری کردهاید و مدتی پس از سرمایهگذاری، آن پروژه رشد کرده است. در چنین مرحلهای توکنهای شما آزاد میشوند و برای کسب سود، آنها را میفرشید.
هر دو سناریو دقیقا روند مشابهی داشتند؛ اما شما احتمالا آنها را بهترتیب بهعنوان یک سرمایهگذار و معاملهگر تلقی میکنید. تصمیمگیری داخلی در این دو سناریو، کاملا متفاوت بود؛ اما روند و نتیجه دقیقا یکسان بود. در این مورد خاص، صندوق VC بیشتر بر روی اقتصاد واقعی کسبوکار متمرکز بود، در حالی که صندوق پوشش ریسک صرفا بر روی اینکه آیا افراد با توجه به قیمت، برای دارایی ارزش قائل میشوند یا خیر شرطبندی میکرد.
بیایید نگاهی به مجموعه جداگانهای از شرایط بیندازیم که تفاوت کمتری در مورد این مفهوم دارند:
- شما یک دارایی را به دلایل بنیادی و تحلیل فاندامنتال خریداری میکنید و فکر میکنید که این کار شما باعث رشد آن کسبوکار میشود. بهعنوان مثال، سهام اپل را پس از معرفی آیفون خریداری میکنید؛ زیرا معتقد هستید که گوشیهای هوشمند، نفوذ اجتماعی خود را بهسرعت افزایش میدهند و فراگیر میشوند و قصد دارید پس از بازدهی مد نظر، این سهام را بفروشید.
- شما دارایی مورد نظر را بهدلیل تغییراتی که به نظرتان مردم را هیجانزده میکند، خریداری میکنید. بهعنوان مثال، شما سهام اپل را پس از معرفی آیفون خریداری میکنید؛ زیرا معتقد هستید که مردم در مورد چشمانداز یک محصول پرفروش جدید، هیجانزده میشوند و بنابراین قیمت بیشتری برای خرید هر سهم پرداخت میکنند. زمانی که قیمت اپل به هدف مورد انتظار شما رسید، آن را میفروشید.
تفاوت بین مثالهای بالا در جایی است که حدس و گمان در آن دخیل است. سرمایهگذاری و معاملهگری، هر دو به سفتهبازی و سوداگری نیاز دارند؛ اما سرمایهگذاری را میتوان در قالب حدس و گمان در مورد موفقیت اقتصادی یک کسبوکار در نظر گرفت.
سوداگری روی قیمت، در این دو سناریو متفاوت بود؛ زیرا برای بیشتر داراییها، قیمت دلیل اصلی «موفقیت» واقعی سرمایهگذاری نیست. شرطبندی کردن بر روی علاقه مردم به آیفون و تمایل آنها برای افزایش دادن جریانهای نقدی سهام اپل، با شرطبندی کردن بر روی این احتمال که آیا مردم حاضر هستند که به دلیل هیجانشان در مورد عرضه آیفون، مبلغ بالاتری را برای خرید سهام اپل پرداخت کنند یا خیر، تفاوت دارد.
هر دو نفر در مثال قبل، بر روی رفتار انسانها شرطبندی میکنند و انسانها معمولا از رفتار یکدیگر تقلید میکنند. اغلب آنها روندهای اجتماعی و فیزیکی را به یک شکل تکرار میکنند. با در نظر گرفتن این موضوع، دلیل فلسفی برای جدا کردن سرمایهگذاری و معاملهگری وجود ندارد. با این حال، فعالیت اقتصادی شرکتها از اهمیت بالایی برای سرمایهگذاران برخوردار است.
کارشناسان معتقدند که شرطبندیهای بلندمدت، بیشتر با سرمایهگذاری و شرطبندیهای کوتاهمدت، بیشتر با ترید و معاملهگری مرتبط هستند.
سرمایهگذاری و ترید در دنیای رمزارزها
این بحث در حوزه ارزهای دیجیتال کمی پیچیدهتر است. طبق گفتههای بافت (Buffet) و کینز (Keynes)، سرمایهگذاری در بیت کوین یک عنوان اشتباه است؛ زیرا اقتصاد واقعی (به معنای سنتی) حول محور آن وجود ندارد. ارزش این ارز از پیشبینی آینده درخشان و پذیرش آن بین افراد نشئت میگیرد. از سوی دیگر، بسیاری از خریداران بیت کوین آن را به قصد نگهداری بلندمدت خریداری میکنند.
درک تفاوتهای فلسفی سرمایهگذاری و ترید، صرفا برای سرگرمی نیست. درک این تمایزها برای بازیگران عادی بازار نیز مفید است. هنگامی که افراد مختلف درک کنند که معاملهگری یک بازی کوتاهمدت و مبتنیبر قیمت است، میتوانند قوانین را بهتر لمس کنند. در وهله اول، سوال پرسیدن در مورد عوامل دخیل در تحلیل بنیادی به جای خود تحلیل بنیادی همیشه ارزشمندتر است؛ زیرا درک عوامل بنیادی در کوتاهمدت، بیشتر از درک مفهوم تحلیل بنیادی یک دارایی باعث افزایش قیمت میشود.
وقتی به ترید در دنیای کریپتو نگاه میکنیم، باید به جای معیارهایی که به طور نامحسوس روی قیمت تاثیر میگذارند، بر روی معیارهایی تمرکز کنیم که مستقیما بر قیمت تاثیر هستند.سرمایهگذاران عمدتا از ضرر معاملات کوتاهمدت در امان هستند؛ اما تریدرها به دلیل مشارکت در معاملاتی که ریسک بالاتری در کوتاهمدت دارند، ممکن است متحمل ضرر شود. از جمله معاملاتی که ریسک بالایی در ترید دارند، میتوان به قراردادهای آتی و معاملات روزانه اشاره کرد.
ترید پرسودتر است یا سرمایهگذاری؟
پاسخ دادن به این سوال کار بسیار دشواری است. شاید بتوان اینطور گفت که سود حاصل از هر یک از این دو، تا حد زیادی به خود شما بستگی دارد. میزان تحمل در برابر ضرر یا بهتر است بگوییم آستانه تحمل ضرر افراد، تمایز میان تریدرها و سرمایهگذاران را مشخص میکند. هولدرها و سرمایهگذاران معمولا تحقیقات فاندامنتال زیادی در مورد اهداف بلندمدت یک پروژه میکنند؛ بدین ترتیب، از ضرر ریزش بازار در بازههای زمانی کوچک در امان هستند. تریدرها معمولا آستانه تحمل ضرر بالاتری دارند و تمامی فاکتورهای کوتاهمدت بازار، اعم از احساسات بازار، نقاط ورود به معامله در کف قیمت و غیره را در نظر میگیرند. تعریف رفتار معاملهگری از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. هر یک از تریدرهای موفق بازارهای مالی، چهارچوب و اصول معاملهگری متناسب با اخلاقیات خود تعریف کردهاند و بر همان اساس ترید میکنند.
انواع سرمایهگذاری و انواع ترید
در این بخش به بررسی انواع ترید و مدلهای مختلف سرمایهگذاری در بازارهای مالی میپردازیم و مفهوم هر یک از این انواع را بهصورت مختصر توضیح میدهیم.
انواع سرمایهگذاری
سرمایهگذاری به دو نوع مختلف دستهبندی میشود که در زیر نگاهی به آنها میاندازیم:
- سرمایهگذاری بر روی ارزش – این رویکرد بر کاهش ریسک دخیل در حفظ ارزش سرمایهگذاری تمرکز دارد. بدین ترتیب، سرمایهگذاران تنها سهام کمپانیهای شناختهشده و باسابقه را خریداری میکنند. در نتیجه، از رشد کمتری هم بهرهمند خواهند شد.
- سرمایهگذاری بر روی رشد – این نگرش روی رشد ارزش سرمایهگذاری تمرکز دارد. طی این فرایند، سرمایهگذاران سهامی که از پتانسیل رشد بیشتری برخوردار هستند، خریداری میکنند. این امر موجب افزایش ضریب ریسک و البته افزایش معیار رشد ارزش دارایی مورد نظر میشود.
انواع ترید
تریدرها روشهای مختلفی برای معاملهگری دارند و در این بخش قصد داریم چند مورد از انواع شناختهشده ترید را به صورت مختصر توضیح دهیم. از جمله این روشها میتوان به پوزیشن تریدینگ (Position Trading)، سوئینگ تریدینگ (Swing Trading)، ترید روزانه (Day Trading) و اسکالپینگ (Scalping) اشاره کرد.
- پوزیشن تریدینگ – تریدرهای فعال در این عرصه، سهام مورد نظر را میخرند و به مدت چند ماه هولد میکنند. این افراد به دنبال بهترین فرصت فروش در این بازه زمانی هستند تا بتوانند سود قابل توجهی کسب کنند.
- سوئینگ تریدینگ – سوئینگ تریدرها سهام مورد نظر خود را به مدت چند روز یا چند هفته نگه میدارند و برای رسیدن به نقطه حرکت صعودی مدنظر خود منتظر میمانند.
- ترید روزانه – این تریدرها موقع بازگشایی بازار در صبح، دست به خرید سهام میزنند و هنگام بسته شدن بازار، سهام خود را به فروش میرسانند. هدف از انجام این کار، کسب سود در بازه زمانی یکروزه است. روند کسب سود در این روش، معمولا بر اساس اخبار و احساسات بازار شکل میگیرد.
- اسکالپینگ – اسکالپ تریدرها با استفاده از مارجینهای بزرگ میخواهند از کوچکترین تغییرات قیمت سود کسب کنند. چنین معاملهگرانی سهام مورد نظر خود را برای مدت زمان چند دقیقه یا حتی چند ثانیه خریداری میکنند. این افراد از کوچکترین فرصتها نیز سود کسب میکنند.
سوالات متداول (FAQ)
سرمایهگذاری به معنای کسب سود در بازه زمانی بلندمدت و مبتنی بر تحلیل فاندامنتال است و ترید به کسب سود در بازههای زمانی کوتاهمدت اطلاق میشود و مبتنی بر تحلیل تکنیکال است.
پاسخ مشخصی برای این سوال وجود ندارد. دیدگاه بلندمدت سرمایهگذاری، ریسک کمتری به همراه دارد؛ اما سود ترید در زمان کوتاهتری حاصل میشود و همین موضوع، کاربران زیادی را به این زمینه جذب کرده است.
سخن پایانی
در این مطلب به تفاوت سرمایه گذاری و ترید، عوامل تاثیرگذار در این دو رویکرد و ریسک دخیل در آنها پرداختیم. هنگام سرمایهگذاری، بهتر است روندهای کوتاهمدت بازار را نادیده بگیرید و روی روندهای بلندمدت تمرکز کنید. با توجه به اینکه مدت زمان سرمایهگذاری از مدت زمان معاملهگری بیشتر است، باید زمان بیشتری برای تجزیهوتحلیل اطلاعات و ایجاد انگیزه صرف کنید. داشتن درک کامل از تفاوتهای فلسفی سرمایهگذاری و معاملهگری، اغلب موجب پیشرفت افراد و عملکرد مناسب آنها میشود؛ فارغ از اینکه سرمایهگذار باشند یا معاملهگر. تریدرها دیدگاه کوتاهمدتتری نسبت به سرمایهگذاران دارند و به جای در نظر گرفتن تاثیر سرمایه خود در رشد آن کسبوکار، صرفا به اهداف قیمتی آن دارایی اهمیت میدهند. شما چه تفاوتهایی در مفهوم سرمایهگذاری و ترید مشاهده میکنید؟