دنیای کریپتو صرفا مجموعهای از فناوریها یا ابزارهای مالی نیست، بلکه شبکهای از روایتها و چشماندازها است که مسیر آن را شکل میدهند. از روزهای نخست بیت کوین که با روایت «پول دیجیتال غیرمتمرکز» شروع شد تا چشمانداز اتریوم برای «رایانه جهانی» و روایتهای اخیر توکنیزهکردن داراییهای دنیای واقعی و هوش مصنوعی غیرمتمرکز هر دوره با داستان جدیدی همراه بوده که نگاه سرمایهگذاران، توسعهدهندگان و حتی دولتها را تحت تاثیر قرار داده است. امروز، با ورود بازیگران بزرگ مالی به این صنعت و پذیرش بیت کوین و استیبلکوینها از سوی دولتها، پرسش مهم این است که آیا کریپتو در دل سیستم مالی سنتی ادغام میشود یا همانطور که وعده داده شده به یک انقلاب تمام عیار تبدیل خواهد شد؟ در این مطلب از میهن بلاکچین تلاش میکنیم روایتها و چشماندازهای شکلگرفته در کریپتو را بررسی کنیم و تصویری از آینده احتمالی این صنعت ارائه دهیم.
بیت کوین؛ طبقهای مستقل در دنیای کریپتو
بیت کوین از همان روزهای نخست تا امروز با روایتهای مختلفی شناخته شده است؛ روایتهایی که هرکدام در دورهای پررنگ شدند و بعد، از رونق افتادند یا تغییر کردند. نیک کارتر (Nic Carter) سرمایهگذار مطرح و حامی قدیمی رمزارزها و هاسو (Hasu) تحلیلگر مستقل، در سال ۲۰۱۹ روایتهای بیت کوین را در ۷ گروه دستهبندی کردند:
- پول الکترونیکی
- شبکه پرداخت ارزان همتا به همتا
- طلای دیجیتال مقاوم در برابر سانسور
- ارز خصوصی و ناشناس برای دارکنت
- ارز ذخیره برای صنعت کریپتو
- پایگاه داده مشترک قابل برنامهریزی
- دارایی مالی غیرهمبسته و مستقل از سایر بازارها
اما واقعیت این است که همه این روایتها در طول زمان به یک اندازه دوام نیاوردهاند. امروز سه تصویر اصلی بیش از همه خودنمایی میکنند؛ بیت کوین بهعنوان دارایی مالی غیرهمبسته، طلای دیجیتال بیطرف و مقاوم در برابر سانسور و پایگاه داده مشترک قابل برنامهریزی که با رشد اوردینالها و لایه ۲ها از سال ۲۰۲۳ دوباره جان گرفت. در مقابل، روایتهایی همچون بیت کوین بهعنوان «ارز ذخیره صنعت کریپتو» به تدریج رنگ باخته است؛ چراکه سایر پروژههای بازار راهشان را از این شبکه جدا کردند و ارتباط مستقیم آنها با بیت کوین کمتر شد.
از سال ۲۰۲۰ به بعد نیز تضاد بیت کوین با اتریوم و سایر استارتآپهایی که بعد از جنون عرضه اولیهها (ICO) ظهور کردند، کاملاً آشکار شد. بیت کوین بیشتر شبیه یک محصول کامل است که ارزش خود را از اعتماد و بهحداقل رساندن حاکمیت بهدست میآورد. اما اتریوم و سایر بلاکچینها هنوز در حال آزمایش و توسعه هستند و کاربردهای متنوعتری مانند دیفای (DeFi) و توکنهای بیهمتا (NFT) را دنبال میکنند. همین تفاوت باعث شده است تا افراد بسیاری موفقیت بیت کوین را بیشتر ناشی از «تناسب روایت- بازار و جایگاهش در ذهن مردم» بدانند نه «تناسب محصول- بازار و نوآوریهای فنی آن».
البته این به معنای توقف توسعه در بیت کوین نیست. همانطور که اشاره شد روایت «پایگاه داده قابل برنامهریزی» با ظهور اوردینالها و لایه ۲ها دوباره جان گرفت که البته بیشتر تقلیدی از نوآوریهایی حوزه دیفای و NFTهای اتریوم بود.
در نتیجه باید گفت که وجه تمایز بیت کوین با سایر ارزهای دیجیتال از آن جهت است که بیش از هر چیز بهخاطر «پذیرش روایتها» پیش میرود، نه بر اساس نوآوریهای فنیاش. روایتهایی که بیت کوین را یک دارایی امن در برابر تورم، سانسور و کنترل دولتها میدانند، هنوز هم جذابترین دلیل پذیرش آن هستند.
یکی دیگر از روایتهای کمرنگشده بیت کوین، نقش آن بهعنوان ارز ذخیره صنعت کریپتو است؛ زیرا اولا، اکثر افرادی که در بخشهای مختلف کریپتو (مانند دیفای یا آلتکوینها) فعالیت میکنند، ارتباط چندانی با بیت کوین ندارند و ثانیا هیچ ابزار مطمئنی (بدون نیاز به اعتماد) برای استفاده مستقیم بیت کوین در دیفای وجود ندارد. به همین دلیل این نقش هم روزبهروز کمرنگتر شده است و عملاً بیت کوین را به یک دسته جداگانه در دنیای کریپتو تبدیل کرده است.
بررسی روایتهای مختلف بیت کوین
از سال ۲۰۱۸ تا امروز، روایتهای زیادی درباره بیت کوین شکل گرفته است؛ اما همانطور که اشاره شد امروز ۳ روایت از بقیه پررنگتر هستند. در ادامه هر یک از آنها را بررسی میکنیم:
دارایی مالی غیرهمبسته یا اهرم بدون مجوز
یکی از مهمترین روایتهایی که در سالهای اخیر قدرت گرفته است، بیت کوین بهعنوان دارایی مالی غیرهمبسته (Uncorrelated Financial Asset) یا ابزار مالی بدون نیاز به مجوز (Permissionless Leverage) است. این روایت از سال ۲۰۲۱ شروع شد؛ زمانی که مایکل سیلور (Michael Saylor)، مدیرعامل شرکت استراتژی، با خریدهای سنگین خود بیت کوین را وارد مرحله تازهای کرد. او بیت کوین را نه فقط یک دارایی دیجیتال، بلکه ابزار مالی بدون نیاز به مجوز معرفی کرد. البته این روایت خیلی زود در هیاهوی بازار گم شد؛ زیرا در همان سال تبوتاب NFTها، مدلهای اقتصادی شبهپانزی و رشد کلی بازار کریپتو، توجهها را به سمت دیگری برد. با این حال، ورود بیت کوین به دنیای مالیسازی (Financialization) از همین نقطه کلید خورد.
بعد از سقوط بزرگ صرافی FTX، این روایت برای مدتی کمرنگ شد؛ اما بیت کوین خیلی زود دوباره اوج گرفت. نقطه عطف ماجرا، راهاندازی صندوق قابلمعامله در بورس (ETF) اسپات بیت کوین بود که به سرمایهگذاران نهادی اجازه داد بهطور مستقیم و رسمی بیت کوین را وارد پرتفوهایشان کنند. همزمان، مدل خزانهداری بیت کوینی مایکرواستراتژی به اوج رسید و به الگوی محبوبی برای ورود بیت کوین به ترازنامه شرکتها تبدیل شد. انتخاب دولت طرفدار ارزهای دیجیتال در ایالات متحده و حمایتش از صنعت کریپتو هم به تسریع این روند کمک کرد.
اگر تا چند سال قبل، اختصاص ۱٪ الی ۲٪ از پرتفوی سرمایهگذاری به بیت کوین یک کار عجیب یا «خارج از عرف» به حساب میآمد، امروز بیت کوین به یک دارایی پرقدرت تبدیل شده است که در حجم بالا خریداری میشود و حتی به سرمایهگذاران اجازه میدهد اشتباهات گذشته در مدیریت سرمایه را جبران کنند.
اما باید به این نکته مهم توجه کرد که ادعای «غیرهمبسته بودن بیت کوین با سایر بازارهای مالی» بیشتر شبیه یک توهم است. واقعیت این است که بیت کوین فقط در بازارهای صعودی عملکرد درخشانی دارد؛ اما در دورههای نزولی یا شرایط ریسکگریز (شبیه سال ۲۰۲۲)، بیت کوین هم مانند سایر داراییهای پرریسک سقوط میکند. پس شاید بهتر باشد به جای «غیرهمبسته»، بیت کوین را یک دارایی خاص و متفاوت بنامیم.
استراتژی مایکل سیلور، بیت کوین را از یک دارایی غیرهمبسته به ابزار مالی بدون مجوز تبدیل کرد. اگرچه این همان آیندهای نیست که بیت کوینرهای اولیه انتظارش را داشتند، اما واقعیت این است که امروز بیت کوین در قالب ابزارهایی شبیه به سهام و محصولات مالی جدید، به یکی از مهمترین راههای ورود سرمایهگذاران به دنیای کریپتو تبدیل شده است.
طلای دیجیتال مقاوم در برابر سانسور
خیلیها بیت کوین را بیشتر شبیه طلا میبینند تا یک ابزار مالی پرریسک. مثلاً ری دالیو (Ray Dalio)، سرمایهگذار مشهور، طرفدار این روایت است و معتقد است که بیت کوین میتواند یک نظام پولی جدید را پایهگذاری کند. این دیدگاه با روایت مایکل سیلور متفاوت است؛ زیرا سیلور بیشتر روی استفاده ابزاری و جنبههای مالیسازی تاکید میکند، درحالیکه دالیو بیت کوین را همچون یک «پناهگاه امن» یا دارایی ذخیره ارزش میبیند.
البته همیشه این سؤال مطرح است که آیا کسانی که بیت کوین میخرند واقعاً به آن بهعنوان طلای دیجیتال و پناهگاه امن باور دارند، یا فقط دنبال سود و استفاده از اهرم مالی هستند؟ واقعیت این است که هر دو درست است. یک نشانه مهم این روایت همان شعار قدیمی «کلیدهای شما، کوینهای شما» است که روی مالکیت مستقیم و بدون واسطه دارایی تاکید میکند.
چند اتفاق مهم در سالهای اخیر روایت «طلای دیجیتال بیت کوین» را پررنگتر کردند. یکی از آنها سقوط بانک سیلیکونولی در سال ۲۰۲۳ بود؛ درست زمانی که بانکها درگیر بحران شدند، قیمت بیت کوین رشد کرد. اتفاق بعدی در روز آزادی (Liberation Day) رخ داد و بیت کوین در مقایسه با سایر داراییها ازجمله سهام، عملکرد بهتری نشان داد. نتیجه هر دو رویداد نشان داد که بیت کوین میتواند واقعاً نقش یک طلای دیجیتال امن را بازی کند.
یک نکته مهم این است که روایتهای اولیه مانند «ابزار پرداخت همتا به همتا» کمرنگ شده است و امروز بیت کوین بیشتر بهعنوان «طلای دیجیتال مقاوم در برابر سانسور» شناخته میشود. همچنین، باوجود اینکه نقش ذخیره ارزش هنوز برای برخی سرمایهگذاران پررنگ است؛ اما در عمل، اکثر سرمایهگذاران به سمت مالیسازی و سودآوری رفتهاند.
بههرحال، عدهای باور دارند که در آینده تمام کشورها بخشی از ذخایر خود را به بیت کوین اختصاص خواهند داد. اگرچه این ایده با وعده تسهیل نظم پولی جهانی همسو است؛ اما از آنجاییکه بیت کوین در عمل با سطحی از ریسک گره خورده است، شاید همین مسئله جذابیت آن را برای بانکهای مرکزی کمتر کند.
پایگاه داده مشترک قابلبرنامهریزی
این روایت شباهت بیشتری به سایر بخشهای کریپتو دارد؛ زیرا بر این باور است که بیت کوین میتواند فراتر از نقش سنتی خود به بستری برای ساخت ابزارهای جدید و پیچیده مالی تبدیل شود. این نگاه در ژانویه ۲۰۲۳ با پدیده اوردینالها (Ordinals) جان گرفت. اردینالها در واقع شبیه به NFTها بودند و ثبت تصاویر یا فایلها را روی بلاکچین بیت کوین امکان پذیر میکردند. همین موضوع باعث شد ایده «گسترش بیت کوین بهعنوان یک پایگاه داده قابل برنامهریزی» دوباره قوت بگیرد و موجی از توسعه لایه ۲های بیت کوین (Bitcoin L2s) به راه بیفتد.
در سال ۲۰۲۴ تعداد این لایهها به ۵۰ تا ۱۰۰ پروژه رسید (احتمالاً امروز کمتر شدهاند) که همه آنها یک هدف مشترک داشتند؛ ایجاد خدمات مالی غیرمتمرکز و بدون نیاز به مجوز روی شبکه بیت کوین. اگرچه این روایت هنوز در حاشیه دو روایت طلای دیجیتال و دارایی مالی مستقل قرار دارد، اما کماکان زنده است و طرفداران خودش را دارد. حالا اینکه این تلاشها تا چه حد موفق میشوند، به آینده بستگی دارد و قضاوت آن را باید به عهده بازار گذاشت.
اتریوم؛ رویای رایانه جهانی
برخی معتقدند «هیچ رقیبی برای بیت کوین وجود ندارد»؛ اما اگر به واقعیت بازار نگاه کنیم، اتریوم دومین رمزارز بزرگ دنیا از نظر ارزش بازار است. این شبکه در طول مسیر خود با روایتها و آرمانهای متنوعی معرفی شده است که مهمترین آنها عبارتند از:
- بیت کوین ۲.۰: نسخهای پیشرفتهتر از بیت کوین با امکانات بیشتر.
- رایانه جهانی: بستری که هرکسی بتواند برنامههای غیرمتمرکز را روی آن بسازد.
- سازمانهای خودگردان: گروههایی که بدون مدیر و با کمک قراردادهای هوشمند اداره میشوند.
- تامین مالی جمعی: شیوههای جدیدی برای جذب سرمایه مانند رویدادهای عرضه اولیه کوین و عرضه اولیه توکن اوراق بهادار
- توکنهای کاربردی و مجموعههای کلکسیونی: مانند NFTها.
- امور مالی غیرمتمرکز: ارائه خدمات بانکی و مالی بدون واسطه روی بلاکچین.
- بازارهای رادیکال: بیشتر جنبهی تئوریک داشت و خیلی زود از یاد رفت.
با توجه به انعطافپذیری بیشتر اتریوم نسبت به بیت کوین، روایتهای آن نیز پیچیدهتر و ظریفتر هستند. بسیاری از این روایتها در گذر زمان تغییر کردهاند یا حتی فراموش شدهاند. بهطور مثال ایده «بیت کوین ۲.۰» که امروز بیشتر با شعار اولتراساوند “Ultrasound money” مطرح میشود، عملا هیچوقت از یک شعار تبلیغاتی فراترنرفته است یا آن آرمان «بازارهای رادیکال» تقریباً از حافظه جمعی دنیای کریپتو محو شده است.
اوج قدرت و محبوبیت اتریوم را میتوان در سال ۲۰۲۱ دانست؛ زمانی که دیفای و NFTها به شدت رشد کردند و حتی بحث «فلیپنینگ (Flippening)» یا سبقت گرفتن اتریوم از بیت کوین بهشدت مطرح شد. اما از آن زمان تاکنون، شرایط تغییر کرده است. اتریوم نهتنها جایگاه بیت کوین را تهدید نکرد؛ بلکه بخشی از محبوبیت خود را به شبکههایی مانند سولانا واگذار کرد. اتریوم تا حدی دنبالهرو بیت کوین شده است تا به یک ابزار مالی بدون نیاز به مجوز تبدیل شود و حتی امروز شاهد شکلگیری موجی از خزانهداریهای اتریومی هستیم.
حالا سؤال اساسی این است که آیا اتریوم در نهایت فقط به نسخه ضعیفتری از بیت کوین تبدیل میشود یا اینکه میتواند با روایتهایی مانند دیفای، توکنیزه کردن داراییهای واقعی (RWA) و زنده کردن ایده رایانه جهانی، مسیر متفاوتی را برای خود رقم بزند؟
بیت کوین ۲.۰ یا پول اولتراساوند
جامعه اتریوم امید داشت بعد از رویداد مرج (Merge) و گذار از اثبات کار (PoW) به اثبات سهام (PoS) ارز دیجیتال اتر (ETH) به یک دارایی کمیابتر از بیت کوین تبدیل شود. آنها تصور میکردند با اجرای پروپزال EIP-1559 و سوزانده شدن بخشی از کارمزدها، عرضه اتریوم بهمرور کاهش مییابد، درنتیجه اتریوم کمیابتر میشود و ارزش آن افزایش پیدا میکند.
مدتی هم همین اتفاق افتاد و اتریوم واقعا ضد تورمی شد. اما در آوریل ۲۰۲۴ با ارتقا دنکن (Dencun) اوضاع تغییر کرد. این ارتقا باعث شد کارمزد تراکنشها در رولآپها (Rollups) ارزانتر شود، در نتیجه عرضه اتریوم دوباره افزایش یافت و داستان کمیاب شدن اتر هرگز محقق نشد.
برای اینکه اتریوم دوباره بتواند شعار «پول اولتراسوند» را احیا کند و ضدتورمی شود، باید تعداد رولآپها رشد کند (که این اتفاق افتاده است) و مهمتر از آن، فعالیت روی رولآپها هم باید زیاد شود (که هنوز به اندازه کافی نرسیده است). این یعنی، هرچه افراد و پروژههای بیشتری تراکنشهای خود را روی رولآپها انجام دهند، تقاضا برای فضای بلاک بیشتر میشود و همین ارزش اقتصادی را به اتریوم برمیگرداند.
رایانه جهانی و برنامههای غیرمتمرکز
ایده اصلی اتریوم این بود که یک رایانه جهانی باشد؛ جایی که همه بتوانند برنامههای غیرمتمرکز (dApps) را روی آن اجرا کنند. اما از سال ۲۰۲۱ با رشد رولآپها، این چشمانداز تغییر کرد. با انتقال لایه اجرا برای پردازش تراکنشها به لایه ۲ها، نقش اتریوم بهطور فزایندهای مبهم شد. از آنجایی که هزینه تراکنش روی شبکه اصلی خیلی بالا بود، بیشتر کاربران نمیتوانستند مستقیماً از آن استفاده کنند. بنابراین، اتریوم از یک «رایانه جهانی برای اجرای برنامهها» به «زیرساختی برای دسترسی به داده و تسویه» تبدیل شد.
بهعلاوه، زمانیکه بنیانگذاران و توسعهدهندگان متوجه شدند که ارزش اقتصادی توکنهایشان بیشتر به کارمزدهای لایه اجرا گره خورده است، موجی از لایه ۲ها راهاندازی شد. بسیاری از پروژههای دیفای هم تصمیم گرفتند زنجیره اختصاصی خودشان را راهاندازی کنند تا هم تجربه بهتری برای کاربران بسازند و هم درآمد حاصل از کارمزدها را برای خودشان نگه دارند.
درنتیجه، اتریوم دیگر آن «کامپیوتر جهانی» به معنای اولیهاش نیست؛ اما سعی میکند زنجیره مادر یا لایه زیرساختی برای کامپیوتر جهانی باشد تا تمام لایه ۲ها بتوانند روی آن پیادهسازی شوند. البته برای دستیابی به این هدف، باید پیچیدگی پروتکلهای خود را کاهش دهد و مقیاسپذیری شبکه (چه عمودی و چه افقی) را بالا ببرد.
دائوها
مفهوم سازمان مستقل غیرمتمرکز (DAO) در عمل آنقدر گسترده و مبهم شده که گاهی «همهچیز» و در عین حال «هیچچیز» معنا میدهد. شاید در سال ۲۰۲۱ و دوران اوج قیمتها، مشارکت در رایگیریهای دائو جذاب بهنظر میرسید؛ اما با فروکش کردن هیجان بازار، بیشتر دائوها به سازمانهایی مبهم تبدیل شدند و حتی در برخی کشورها پیامدهای قانونی سنگینی برای اعضا داشتند.
البته تمام دائوها هم ناکام نبودند؛ مثلاً آوه (Aave) توانسته تا حدی موفق عمل کند. اما در موارد بسیاری، سازمانهای مستقل غیرمتمرکز صرفا به ابزاری در دست بنیانگذاران تبدیل شدند تا اهداف شخصی و گاه مشکوک خود را پشت شعار «حاکمیت جامعه» پنهان کنند. به همین دلیل، بسیاری از دائوها امروز به جای ساختار واقعی برای اداره غیرمتمرکز جامعه، بیشتر یک شعار تکراری هستند. شاید این وضعیت موقتی باشد و در آینده شاهد تکامل واقعی این سازمانها باشیم، اما فعلاً باید دائوها را یکی از «سوژههای همیشگی و حلنشده دنیای کریپتو» بدانیم.
تامین مالی جمعی از طریق عرضه اولیهها
یکی از بزرگترین دستاوردهای کریپتو و بهویژه اتریوم، تامین سرمایه جمعی بدون نیاز به مجوز (Permissionless capital formation) بوده است. این ویژگی آنقدر گسترده است که تقریباً همه روایتهای اتریوم از دیفای و کلکسیونهای دیجیتال گرفته تا ایده رایانه جهانی را پوشش میدهد. نمونههایش را هم بارها دیدهایم؛ از تلاش برای خرید یکی از نسخههای کمیاب قانون اساسی آمریکا در در حراجی ساتبیز در سال ۲۰۲۱ تا تأمین مالی پروژههای علمی در سالهای بعد و حتی برگزاری یکی از بزرگترین عرضه اولیههای تاریخ کریپتو در ژوئن امسال.
در این میان، عرضه توکن اوراق بهادار (STO) هیچوقت بهطور جدی رشد نکردند. دلیل آن هم فقدان چارچوب قانونی مشخص در بیشتر کشورها بود. امروز STOها بیشتر زیرمجموعهای از توکنیزهسازی داراییهای دنیای واقعی محسوب میشوند، با این تفاوت که میزان دسترسی یا حقوق سرمایهگذاران نسبت به دارایی پایه در پروژههای مختلف، متفاوت است.
توکنهای کاربردی و کلکسیونی
برخی منتقدان به شوخی میگویند به جای توکن کاربردی (Utility Token) باید از عبارت توکن بیفایده (Futility Token) استفاده کرد، چرا که اکثر توکنهای کاربردی ERC-20 عملا فقط دو کارکرد اصلی داشتهاند:
- خرید بهمنظور کسب سود از افزایش قیمت
- استیکینگ با هدف جلوگیری از کاهش قیمت
اما اگر دقیقتر نگاه کنیم، کاربرد اصلی این توکنها معمولا دسترسی به بازده مالی بیشتر از طریق استیکینگ است. به طور مثال:
- اگر توکن پروژه اتنا (ENA) را استیک کنید، میتوانید بازدهی بیشتری روی استیبل کوین USDe دریافت کنید.
- در پروژه پندل (Pendle) هم با استیک کردن vePENDLE دسترسی به مزایای ویژه را به دست میآورید.
این الگو شبیه توکن برخی صرافیهای متمرکز مانند بایننس (BNB) است که با استیک کردن آن میتوانید در عرضههای اولیه شرکت کنید یا به فرصتهای انحصاری دسترسی داشته باشید.
به طور کلی، کاربرد بسیاری از این توکنها به «دریافت پاداش و دسترسی به امکانات ویژه از طریق استیکینگ» خلاصه میشود و به ندرت برای پوشش ریسکهای سیستم از جمله تضمین امنیت و جبران ضررهای احتمالی بهکار میروند. البته استثناهایی مانند stkAAVE وجود دارد که بهنوعی پشتوانه امنیتی برای پروتکل آوه محسوب میشود.
درحالیکه در ابتدا، توکنهای کاربردی و توکنهای بیهمتا (NFT) در یک دسته قرار گرفتند، اما خیلی زود مسیرشان از هم جدا شد؛ انافتیها در سال ۲۰۲۱، با ورود سلبریتیها و برندهای بزرگ به شدت مورد توجه قرار گرفتند. در مقابل، توکنهای کاربردی هیچگاه به آن میزان موفقیت دست نیافتند، اما سقوط شدیدی هم مانند NFTها تجربه نکردند و حتی میتوان گفت وضعیت پایدارتری داشتهاند.
بعد از تبوتاب NFTها در سال ۲۰۲۱ این گروه از توکنها به طور محسوسی از رونق افتادند. بهنظر میرسد یکی از دلایل اصلی این اتفاق، جایگزینی نقش فرهنگی NFTها با میم کوینها است که هم قابلمعاملهتر بودن و هم هیجان بیشتری داشتند. حتی اخیراً بسیاری از پروژهها ترجیح دادهاند به جای عرضه توکنهای غیرقابل تعویض، محتوای کلکسیونی خود را با استاندارد ERC-20 و در قالب توکنهای قابلتعویض ارائه دهند تا برای معاملهگران کارآمدتر باشند.
با وجود اینکه محبوبیت عمومی NFTها کاهش یافته است، اما هنوز هم گروه کوچکی باور دارند که مالکیت مجموعههای کلکسیونی و محتوای توکنیزهشده میتواند به ابزاری برای کسب درآمد از فرهنگ دیجیتال تبدیل شود. با اینکه در سالهای اخیر توجه عمومی به این موضوع کمتر شده است؛ اما فرهنگ خالقان آنچین (Onchain Creator Culture) هیچگاه به طور کامل از بین نرفته است.
احتمالاً در آینده، با رشد دوباره ثروت در اکوسیستم اتریوم، این حوزه جان تازهای بگیرد؛ اما هنوز مشخص نیست که چطور میتواند جامعه بزرگتری را بهدست بیاورد. در سال ۲۰۲۱ گستردهشدن جامعه NFTها با یک مشکل جدی روبرو شد؛ زیرا قیمت توکنها آنقدر بالا رفت که بسیاری از تازهواردها توان ورود به این بازار را نداشتند. اما حالا در سال ۲۰۲۵ فرهنگ آنچین بیشتر بر پایه “توکنهای بیهمتای تقسیمپذیر (Fractional NFT)” شکل گرفته است؛ یعنی به جای اینکه یک NFT کامل با قیمت بالا فروخته شود، به بخشهای کوچک تقسیم میشود تا افراد بیشتری بتوانند وارد این فضا شوند.
امور مالی غیرمتمرکز
در تابستان سال ۲۰۲۰، روایت غالب این بود که اتریوم پتانسیل آن را دارد که پایه و اساس یک نظام مالی جدید باشد. این تصور باعث شد پروژههای دیفای (DeFi) با وعده سودهای بالا رشد کنند؛ اما اکثر آنها چیزی شبیه به طرحهای پانزی بودند و خیلی زود فروریختند. با اینحال، تعدادی از پروژههای جدیتر باقی ماندند و به مراکز اصلی نقدینگی روی بلاکچین تبدیل شدند.
زمانیکه شبکههای سریعتر و ارزانتری مانند سولانا برای معاملات مورد توجه قرار گرفتند، شاخص ارزش کل قفلشده (TVL) نقش مهمی را در حفظ جایگاه اتریوم ایفا کرد. واقعیت این است که در حالحاضر بخش عمدهای از حجم معاملات اسپات (Spot) و دائمی (Perpetuals) دیگر روی اتریوم انجام نمیشود، اما پلتفرمی مانند آوه توانسته مدیریت بیش از ۳۵ میلیارد دلار از داراییهای قفلشده کاربران را برعهده بگیرد؛ رقمی که با سپردههای بزرگترین شرکتهای فینتک جهان نظیر ریولت (Revolut) برابری میکند.
تا پیش از انتخابات ۲۰۲۴ آمریکا، بسیاری فکر میکردند دیفای تنها در حد بخش کوچکی از بازار باقی خواهد ماند؛ اما اکنون با تغییر قوانین و سیاستها، مفاهیم دیفای و توکنیزهسازی بهتدریج وارد خدمات مالی روزمره شدهاند. حتی صرافیهای متمرکز ارز دیجیتال نیز در حال تبدیل شدن به نئوبانکها هستند؛ بانکهای دیجیتال مدرنی که خدمات گسترده و متنوعی ارائه میدهند.
بازارهای رادیکال
امروز ایده بازارهای رادیکال جایی در روایتهای اصلی اتریوم ندارد؛ اما زمانی گرایشهای «چپگرایانه و سوسیالیستی» این شبکه را در برابر موضع «راستگرایانه و آزادیخواهانه» بیت کوین برجسته میکرد. برخی مفاهیم آن، مانند مالیات هاربِرگر (Harberger tax)جذاب بودند؛ اما در عمل کمتر بهکار گرفته شدند. با این حال، ردپای این ایدهها را میتوان در پروژههایی مانند سرویس نام اتریوم (ENS) یا گیت کوین گرنت (Gitcoin grants) دید.
داراییهای دنیای واقعی و استیبلکوینها
بسیاری از تحلیلگران معتقدند که استیبلکوینها مهمترین محصول متناسب با بازار و موفق کریپتو هستند. درواقع از زمانی که شرکت فناوری مالی استرایپ (Stripe) پلتفرم استیبل کوین بریج (Bridge) را برای استفاده در پرداختها خرید، کاربرد استیبل کوینها در بازار کریپتو تثبیت شد. برخی نیز اینطور استدلال میکنند که استیبلکوینها بخشی از روایت «امور مالی آزاد (Open Finance thesis)» محسوب میشوند؛ اما واقعیت این است که آنها بیشتر داراییهای برونزایی هستند که توسط نهادهای متمرکز صادر میشوند. کاربران اصلی آنها نیز مردم کشورهایی هستند که دسترسی محدودی به دلار دارند. موج استفاده از استیبلکوینها هم جالب است؛ ابتدا معاملهگران کریپتو از آنها استفاده کردند، بعد مردم کشورهای در حال توسعه مانند جنوب شرق آسیا و آمریکای لاتین به سراغ استیبل کوینها آمدند و حالا نوبت دولتها و موسساتی است که به شباهت استیبلکوینها با سیستم «یورودلار» پیبردهاند.
در همین حال، بسیاری از شرکتها و غولهای بازار مالی مانند بلکراک (BlackRock) در تلاش هستند تا هر چیزی از سهام گرفته تا ساعتهای لوکس، اورانیوم و حتی املاک را توکنیزه کنند. اما واقعیت این است که برندگان اصلی این حوزه، آنهایی هستند که بزرگترین و نقدشوندهترین داراییهای دنیای واقعی (RWA) مانند دلار و اوراق خزانه را توکنیزه میکنند؛ داراییهایی که بهظاهر نیازی به توکنیزه شدن ندارند، اما بیشترین تقاضا برای آنها است.
با توجه به بلوغ و سطح نسبی تمرکززدایی اتریوم نسبت به سایر بلاکچینهای لایه ۱، این شبکه امیدوار است به زیرساخت اصلی انتشار این داراییها تبدیل شود. البته، از آنجاییکه بسیاری از محصولات توکنیزهشده به احراز هویت (KYC) یا نگهداری متمرکز نیاز دارند، نمیتوان آنها را بهطور کامل جزو دیفای به حساب آورد؛ بلکه میان سیستم مالی سنتی و دنیای کریپتو قرار میگیرند.
درحالحاضر، تصویر کلی کریپتو تا حد زیادی به «فینتک» تقلیل پیدا کرده است. بزرگترین شرکتهای صادرکننده استیبلکوین مانند تتر، سرکل و استرایپ تصمیم گرفتهاند بلاکچینهای اختصاصی خودشان را راهاندازی کنند تا کنترل بیشتری روی کارمزد، تجربه کاربری و سودآوری داشته باشند. امروز، پرداخت با استیبلکوینها (بهخاطر سرعت بالا و هزینه کم) به مهمترین کاربرد واقعی کریپتو تبدیل شده است و این روند با سرعت زیادی در حال گسترش است.
سایر روایتهای بازار ارزهای دیجیتال
تا اینجا درباره بیت کوین و اتریوم، بهعنوان دو دارایی اصلی و ستونهای بازار کریپتو صحبت کردیم. حالا وقت آن است سراغ سایر روایتهای کریپتویی برویم؛ روایتهایی که اگرچه عمر کوتاهتری داشتند، اما برای مدتی توجه زیادی را جلب کردند. این روایتها درواقع بیشتر ترندهایی هستند که اکوسیستم بزرگتر آلتکوینها را در برمیگیرند. (راستی، آیا اتریوم هم آلتکوین محسوب میشود؟ یا جایگاه مستقلی دارد؟ این موضوع خودش یک بحث قابلتوجه است.)
وب ۳
وب ۳ (Web 3) در اصل نسخه کلیتری از همان «رایانه جهانی» اتریوم است که در سال ۲۰۲۱ بر سر زبانها افتاد. ایده وب ۳ وعده یک اینترنت غیرمتمرکز را میداد و تا حدودی با تب و تاب NFTها هم همپوشانی داشت. کریس دیکسون (Chris Dixon)، یکی از اعضای اصلی شرکت سرمایهگذاری اندریسن هوروویتز (Andreessen Horowitz) وب ۳ را اینطور تعریف میکند: «بخوان، بنویس، مالک شو». این کوتاهترین تعریفی است که هر سه مرحله تکامل وب را نشان میدهد.
در اوج روایت وب ۳ در سال ۲۰۲۱، مفهوم «مالکیت» به همهچیز از پول و امور مالی گرفته تا شبکههای اجتماعی، بازیها، محتوا و حتی فرهنگ نفوذ کرده بود. اما در سال بعد که بازار سقوط کرد، مشخص شد که مفهوم مالکیت تنها در حوزه پول و امور مالی، بخش اصلی ماجرا است و در سایر موارد بیشتر جنبه هیجانی داشته است.
مشکل اینجا بود که وب ۳ بیش از حد کلی تعریف شده بود و عملا مانند بسیاری از کلمات مد روز، همزمان «همهچیز و هیچچیز» را در خود جای میداد. بههرحال، حالا دیگر تقریبا هیچ کس درباره وب ۳ حرف نمیزند؛ بهجز پروژه پولکادات که خودش هم اهمیتش را از دست داده است.
میم کوینها
بعد از تبوتاب سال ۲۰۲۱، ساختار بازار کریپتو بهطور اساسی تغییر کرد. معاملهگرانی که قبلا عادت داشتند با شرکت در عرضه اولیهها چندین برابر سود کنند، این فرصت را از دست دادند و به دنبال راه جدیدی برای کسب درآمد از تازهواردهای بازار بودند. از طرف دیگر، با هجوم عرضه بیپایان توکنهای سرمایهگذاران خطرپذیر (VC) دیگر خبری از فرصتهای طلایی آربیتراژ میان بازار خصوصی و بازارهای ثانویه نبود. در چنین شرایطی بود که میمکوینها (MemeCoin) به صحنه آمدند و محبوب شدند.
تا پیش از این ماجرا، سرمایهگذاران روی رویاهای بزرگی مانند «کامپیوتر جهانی» شرط میبستند؛ اما اینبار کافی بود فقط به «چیزی» باور داشته باشند؛ در واقع، آنچه اهمیت داشت نه ایده یا فناوری، بلکه صرفاً نوسان قیمت بود. به این ترتیب، روایت جدیدی در بازار کریپتو شکل گرفت؛ رسیدن به ثروتهای نجومی، آنهم نه از طریق ایدههای بزرگ، بلکه از طریق خرید و فروش کوینهایی که فقط یک «میم» یا شوخی اینترنتی پشتشان بود و خبری از فشار عرضه سرمایهگذاران خطرپذیر در آنها دیده نمیشد.
این وضعیت باعث شد بسیاری تصور کنند که هدف اصلی کریپتو چیزی جز سفتهبازی روی میمکوینها نیست. سودهای کلانی هم که سازندگان میمکوینها به جیب زدند، این باور را تقویت کرد. اما زمانیکه تب میمکوینها به اوج رسید و رئیسجمهور آمریکا هم با عرضه میم کوین ترامپ وارد ماجرا شد، این باور رنگ باخت و فضا را برای ایجاد روایتهای جدیدتر در بازار کریپتو مهیا کرد.
زنجیرههای سریعتر و ارزانتر
یکی از جذابترین داستانها در دنیای کریپتو، بازگشت دوباره سولانا است. در تابستان سال ۲۰۲۳، زمانیکه بسیاری از سرمایهگذاران به دنبال «سولانای چرخه بعدی» بودند، کسی فکرش را هم نمیکرد که خود سولانا همان قهرمان اصلی باشد. این شبکه بعد از سقوط سختی که در ماجرای ورشکستگی FTX تجربه کرد، مثل ققنوسی از خاکستر بلند شد و تنها طی دو سال به اوج تاریخی جدیدی رسید.
در این برهه، حتی بسیاری از طرفداران سرسخت اتریوم هم به سمت این شبکه جذب شدند. سولانا بهخاطر کارمزد پایین و سرعت بالا، به پلتفرم محبوبی برای ساخت میمکوینها تبدیل شد و کاربران زیادی را جذب کرد. در چنین شرایطی، ارائه خدمات به کاربران در اولویت اصلی سولانا قرار گرفت و تمرکززدایی به حاشیه رفت. همین منطق باعث شد لایه ۱های جدیدی نظیر آپتوس (Aptos)، سویی (Sui)، سی (Sei) و براچین (Berachain) یکی پس از دیگری وارد میدان شوند و احتمالاً تعداد بیشتری هم در آینده خواهند آمد.
از سوی دیگر، از آنجاییکه صرافیهای قراردادهای دائمی (Perps) به یکی از سودآورترین حوزههای کریپتو تبدیل شدند، طبیعی بود که بلاکچینهای لایه ۱ مخصوص این بخش ساخته شود. پروژههایی مانند دیوایدی اکس (dYdX)، جیاماکس (GMX)، دریفت (Drift)، کوئنتا (Kwenta) و پرپچوال پروتکل (Perpetual Protocol) همگی تلاش کردند تجربه کاربری بهتری ارائه دهند؛ اما بیشتر آنها به ساختارهای موجود محدود بودند و موفقیت چشمگیری نداشتند. اینجا بود که هایپرلیکویید (Hyperliquid) با محیط اجرای سفارشی خود از راه رسید.
هایپرلیکویید تنها پروژهای است که توانسته با طراحی ماشین مجازی و الگوریتم اجماع اختصاصی خود تجربهای شبیه صرافیهای متمرکز ایجاد کند و آن را کاملاً برای معاملات پرپچوال بهینه سازد. با این حال، آنچه بیش از همه توجه فعالان بازار را جلب کرد، نه ویژگیهای فنی بلکه رشد قیمت توکن هایپرلیکوئید بود. این اتفاق، بار دیگر نشان داد که «زنجیرههای سریعتر و ارزانتر» همچنان برگ برنده معاملات سرنوشتساز در دنیای کریپتو هستند.
هوش مصنوعی غیرمتمرکز
بازار کریپتو همیشه سریعترین واکنش را به روندهای جهانی نشان میدهد و برای هر موج تازهای یک روایت و توکن جدید میسازد. بعد از انتشار چت جیپیتی (ChatGPT) در پاییز ۲۰۲۲، ایده هوش مصنوعی غیرمتمرکز (Decentralized AI) هم ظرف چند ماه شکل گرفت.
اولین برندگان این موج، شبکههای زیرساخت محاسباتی مانند آکاش (Akash) و رندر (Akash) بودند. این پروژهها سرمایه خصوصی زیادی را برای غیرمتمرکز کردن فرآیند آموزش و اجرای مدلهای هوش مصنوعی جذب کردند. هدف اصلی آنها خارج کردن تمرکز هوش مصنوعی از دست شرکتهای بزرگ فناوری بود.
با ورود توکن گوتسئوس مکسیموس (GOAT) در پاییز ۲۰۲۴، روایت هوش مصنوعی غیرمتمرکز جان تازهای گرفت. این بار، تمرکز بیشتر روی «ایجنتها (Agents)» بود؛ نرمافزارهای هوشمندی که انتظار میرفت بتوانند کارهای مختلفی را انجام دهند. شبکههای اجتماعی پر شد از نمونههای بامزه و شخصیسازیشدهای که در مقایسه با پروژههای خشک و صرفاً زیرساختی، حس واقعیتر و نزدیکتری به زندگی روزمره داشتند. برای مدت کوتاهی همه تصور میکردند که این ایجنتها بهزودی کیف پول دیجیتال خودشان را خواهند داشت، خرید خواهند کرد، در بازار کریپتو معامله میکنند و حتی سود به دست میآورند.
اگرچه این رویا در آن زمان زودهنگام بود و بهطور کامل محقق نشد؛ اما شاید در آینده امکانپذیر شود. بهنظر میرسد هوش مصنوعی تنها روندِ پایدارِ خارج از کریپتو است که بنیانگذاران پروژههای بلاکچینی هنوز به آن تکیه میکنند.
بازارهای پیشبینی و فوتارکی
اصطلاح فوتارکی (Futarchy) برای اولین بار در سال ۲۰۰۸ توسط نیوروک تایمز معرفی شد و توجه رسانهها را جلب کرد. فوتارکی یک مدل حاکمیت مبتنی بر بازار پیشبینی است که در آن تصمیمگیری سیاسی یا اقتصادی توسط بازار و معاملات انجام میشود. این مفهوم در سال ۲۰۲۴ به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پیوند خورد.
در آن زمان، پلتفرم پالی مارکت (Polymarket) به عنوان بازاری برای جمعآوری اطلاعات و پیشبینی نتایج انتخابات ظاهر شد و حتی چند ساعت قبل از رسانههای خبری معتبر سنتی، نتایج احتمالی را پیشبینی کرد. این اتفاق باعث شد کریپتو بار دیگر وارد جریان اصلی توجه جهانی شود؛ درست همانطور که بیت کوین، NFTها و استیبلکوینها قبلاً این مسیر را طی کرده بودند.
نکته جالب این است که فوتارکی در فضای کریپتو بیشتر به ابزاری برای معامله و سفتهبازی تبدیل شد؛ درحالیکه ایدهپرداز اصلی آن، رابین هانسون (Robin Hanson)، آن را بهعنوان مدلی برای حذف نقش حاکمان و روشی برای تصمیمگیری جمعی معرفی کرده بود.
شاید اگر دائوها هرگز شکل نمیگرفتند، فوتارکی میتوانست دقیقاً طبق ایده اصلی خود پیادهسازی شود؛ زیرا دائوها برخلاف آن بهدنبال احیای نقش حاکمیت هستند. پس از موفقیت بازار پیشبینی پالیمارکت، پروژههای دیگری هم در اتریوم و سولانا بهوجود آمدند که تلاش میکنند مدل فوتارکی را بهعنوان روشی برای حاکمیت غیرمتمرکز اجرا کنند.
جمعبندی
بازار کریپتو از سالهای گذشته تاکنون مسیر پر فراز و نشیبی را طی کرده و ارزش کل آن به حدود ۴ تریلیون دلار رسیده است؛ اما هنوز با وعده ۱۰۰ تریلیون دلاری کایل سامانی (Kyle Samani)، بنیانگذار صندوق سرمایهگذاری مولتی کوین کپیتال (Multicoin Capital) فاصله زیادی دارد. اگرچه آنچه امروز میبینیم کاملا با رویاهای سال ۲۰۱۸ تطابق ندارد؛ اما همچنان در چارچوب همان چشماندازها معنا پیدا میکند. تغییرات این صنعت اغلب در لحظه قابل درک نیست و تنها در گذر زمان آشکار میشود. از ماجرای اتحادیه سازمانی اتریوم (EEA)، تبوتاب عرضه اولیهها، پروژههای دیفای وNFTها گرفته تا سقوط بزرگ صرافی FTX و در نهایت ورود غولهای مالی به حوزه توکنیزهسازی، کریپتو پر از افتهای غیرمنتظره و بازگشتهای شگفتانگیز بوده است.
با همه این اوصاف، سوال اصلی این است که آینده کریپتو چه خواهد شد؟ آیا به بخشی از سیستم مالی سنتی تبدیل میشود و در دل آن ادغام میشود یا طبق همان وعدههای اولیه، رقیب و حتی جایگزین امور مالی سنتی میشود؟ وابستگی شدید فعلی کریپتو به دولتها و نهادهای مالی نشان میدهد که هنوز با «انقلاب واقعی» فاصله دارد. برخی معتقدند که شاید در آستانه یک نقطه عطف تاریخی باشیم و کریپتو از مرحله آزمون و خطا وارد مرحله کاربردیتری شود. اما احتمال دیگر هم این است که بخشی از این رشد تنها یک هیجان کوتاهمدت باشد و دوباره بازار دچار سرخوردگی شود. واقعیت این است که روایتها و چشماندازهای کریپتو هرگز جدا از هم شکل نگرفتهاند؛ بلکه در تعامل با یکدیگر و همراستا با رویدادهای جهانی ایجاد شدهاند. کریپتو در اصل یک فناوری جدید برای تولید و تبادل اطلاعات است که بیشتر در حوزه مالی دیده میشود و میتواند در آینده ساختار تجارت و اقتصاد جهانی را دگرگون کند. این تغییرات شاید آرام و بهتدریجی رخ دهند، اما قدرت واقعی این صنعت در همین روند آهسته نهفته است. به همین دلیل، آینده کریپتو بیش از آنکه در وعدههای بزرگ نقش ببندد، در تکامل مداوم روایتها و کاربردهای واقعیاش در زندگی روزمره آشکار خواهد شد.